لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 16
تاثیر دین در زندگی
چکیده:
دین به عنوان مقولهایی در زندگی انسان در تمامی شئون و روزنههای وجودی او اثر میگذارد و انسان نیز از آن متاثر میگردد. این تاثیر و تاثر هم در جنبه های فردی انسان است وهم در جنبههای اجتماعی.
استاد شهید مرتضی مطهری (ره) در کتاب انسان و ایمان به بررسی تاثیر دین در زندگی انسان ، برخی از آثار فردی دین را بیان میدارد. این نوشتار با الهام گیری از روش استاد در بیان فواید دین ، چند عنوان دیگر نیز بدان افزوده است. این فواید به این جهت از جانب دین نشئت می گیرد که انسان را متصل به منبع لایزالی به نام الله (ذات مستجمع جمیع صفات کمال) می کند و انسان را پس از هدایت تکوینی مشمول هدایت تشریعی کرده و اراده نموده که انسان نیز هدایت شود و از ثمرات این هدایت بهرهمند شود.
مقدمه:
انسان امور فطرى را به ودیعه از جانب خداوند متعال دریافت نموده که همه آنها در جهت دهى زندگى فردی و اجتماعیش مؤثر واقع مىشوند. " فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتىِ فَطَرَ النَّاسَ عَلَیهَْا " ، شکوفایی این استعدادهای فطری ، مشروط به برطرف کردن موانع و قرارگرفتن درجهت اصلی کمال است. استعداد فطرى و نیروى خداشناسى یعنى درک پارهاى از اسرار آفرینش که در نهاد بشر به ودیعت سپرده شده و البته در آغاز امر قوه محض بوده است، از این رو هر یک از افراد بشر در آغاز زندگى فاقد همه گونه دانش و بصیرت مىباشد زیرا احساسات و همچنین افکار آنان از صفر شروع میشود و حیات تعقل و زندگى جاوید بشرى نیز بر اساس نور فطرت نهاده شده است، زیرا غرض از آفرینش جهان دوام فیض نسبت به سلسله بشر است که خداوند روح و نور به وى ارزانى داشته و در آن استعداد و نیروى زیاده بر تصور به ودیعت نهاده و بر این اساس است که زندگى او ابدى خواهد بود . انی وجهت وجهی للذی فطر السموات و الارض انسان خاکی در واقع، حیوانی است که در درونش استعداد انسان شدن را دارد. وگرایش های فطری درونش ، قابل تربیت، رشد و پرورش می باشند. بشر علاوه بر خداجوئى فطرة موحد نیز میباشد. آدمى به حکم الهام فطرى در عمق وجدان خود متوجه خداى یکتا است از جمله جنایات فیلسوفان مادى و مؤسسان مکاتب ضد دینى و انسانى، جعل و تحریف تاریخ است مثلا آنها ادوارى براى تکامل اجتماعى بشر وضع کرده و جمیع کشمکشها و اختلافات و جنگها را فقط بر موجبات و اسباب و علل اقتصادى حمل میکنند، در صورتى که اندک اطلاعى از حوادث و وقایع تاریخى کافى است که بدانیم بسیارى از جنگها، عوامل و علل فراوان دیگرى از قبیل شهوت رانى و جاهطلبى صاحبان قدرت و سلطنت و یا اسباب و موجباتى مانند عقاید مذهبى و ملى داشته است که با علم قطعى آتش افروزان جنگ ها به این که ضررهاى فراوان اقتصادى را در حال و آینده باید تحمل کنند آنها را به وجود میآوردهاند . و این شکوفایی نیازمند تلاش مضاعفی است که همانند دانه ای برای رسیدن به کمال و سعادت باید مسیری را با کمک عقل بگذارند تا به کمال برسد. و نهایت کمال انسان که میوه مورد نظر ما است مقام خلیفة اللهی است. إِنِّی جاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلیفَةً. پس انسان باید در مسیرحرکت خود، غایت را در نظر بگیرد که همان لقاءالله است. واعبد ربّک حتی یأتیک الیقین.
انگیزه خداجویی والاترین انگیزه بشری است که سبب برتری انسان نسبت به تمام موجودات می شود و انگیزههای دیگر در راستای انگیزه خدا جویی او دیده می شود. حس پرستش و خداجویی یکی از امور فطری است که در سیر خاک تا افلاک انسان را همراهی میکند و در این ارتباط پدیده ای به نام ایمان به وجود می آید که در زندگی انسان موثر می باشد. تأثیر گذاری ایمان در زندگی آدمی منوط به انتخاب آگاهانه اوست. با گرایش به ایمان به اوج تعالی می رسد و با عدم تمایل به ایمان مرحله سقوط و نابودی می رسد . انا هدیناه السبیل اما شاکرا و اماکفورا .
تبیین موضوع
ایمان به خداوند زندگى را به سمت امور معنوى و متعالى جهت مىبخشد، و شور و شوق حرکت و تلاش را در انسان افزایش مىدهد. انسان مؤمن لذت و کمالى را خواستار است که هیچ لذت دنیایى و کمال مادى به ارزش و مطلوبیت آن نمىرسد. پس شوق او در خواستن این لذت و کمال بیشتر از شوق کسانى است که خواستار لذت و کمالات مادى هستند.این تفاوت، تفاوت در اهداف میباشد.کسی که هدفش، خداوند لم یزل است تا ابد مجذوب او می گردد و در جهت رضایت او حرکت می کند. اما از دیگر سو علاقه مجذوبان لذات طبیعی در نهایت تا زمان حضور امور مادی خلاصه می گردد و به انتها می رسد.
ایمان به وجود خداوند حکیم و توانا موجب مىشود ، تا جهان را هدف دار بدانیم . هدف آفرینش، کمال و سعادت انسان است. پس نظم جهان به گونهاى است که مانع کمال و سعادت انسان نمىشود.و خداوند تمامی لوازم عالم را به استخدام انسان در آورده است. این اعتقاد موجب آرامش واطمینان در انسان مىشود. انسان با امید به آینده ضمن تلاش به سوى کمال حرکت مىکند. انسان مؤمن در اثر شکست ظاهرى ناامید نمىشود، زیرا خداوند را ناظر بر عمل خویش مىداند و معتقد است که نظام عادلانه هستى، تلاش او را براى رسیدن به کمال نادیده نمىگیرد و پاداش زحمات او را خواهد داد. ان اللَّه لا یضیع اجر المحسنین .
هم چنین پیروزى ظاهرى نیز موجب غرور مؤمنان نمىشود؛ زیرا مىدانند که همه پیروزىها در اثر لطف و امداد خداوند است. لِکَیْلا تَأْسَوْا عَلى ما فاتَکُمْ وَ لا تَفْرَحُوا بِما آتاکُمْ وَ اللَّهُ لا یُحِبُّ کُلَّ مُخْتالٍ فَخُورٍ وَ اصْبِرْ فَإِنَّ اللَّهَ لا یُضیعُ أَجْرَ الْمُحْسِنینَ .
اعتقاد و باور مذهبى، به عنوان اصلى ترین نیاز انسان معرفى مىشود. نیاز به یافتن مسیر درست، فهم و بر قرارى ارتباط و اتصال به مبدا وجودى، فهم غایت و هدف زیست و نقش آدمى در این جهان، چگونگى ارتباطات آدمیان (خدا، خود، دیگران و طبیعت) و نحوه برخورد وکنش انسان از جمله نیازهایى هستند که مذهب تنها پاسخ گوى آنها است، چون زمانی به نیاز وی پاسخ روشن و قطعی داده میشود ،که در مرحله قبل از پاسخ، شناسایى نیازها (شناختشناسى و جهان بینی) به درستى و روشنى صورت پذیرفته باشد .
به بیان دیگر، جهان از منظر انسان با ایمان و خداپرست، نه مجموعهاى از عناصر، نیروها و قوانین کور، بلکه پیکرى زنده و معنادار و جهت یاب است. انسان خداپرست و آگاه، خود را در برابر هستىاى مىیابد، که دارای شعور است و احساس مىکند،تُسَبِّحُ لَهُ السَّماواتُ السَّبْعُ وَ الْأَرْضُ وَ مَنْ فیهِنَّ وَ إِنْ مِنْ شَیْءٍ إِلاَّ یُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ وَ لکِنْ لا تَفْقَهُونَ تَسْبیحَهُم و نیز ارادهاى آگاه بر آن حاکم است. فقدان خدا سیماى طبیعت را بسان ابلهى مىنماید که انسان خود را با او بیگانه حس مىکند. غیبتخدا در ذهن، هستى را هم چون قبرستان بیکرانهاى مىکند که انسان خود را در آن تنها مىیابد. که درآن وادی وسیع و بی انتها در حال طی طریق است در حالی که حرکتی ندارد. وَ الَّذینَ کَفَرُوا أَعْمالُهُمْ کَسَرابٍ بِقیعَةٍ یَحْسَبُهُ الظَّمْآنُ ماءً حَتَّى إِذا جاءَهُ لَمْ یَجِدْهُ شَیْئاً . هستى پوچ، زندگى را نیز پوچ مىسازد و ناچار انسان نیز به پوچى مىرسد. نمىتوان در جهانى که از شعور، اراده و جهت عارى است، از «مسؤولیت انسان» و پذیرش آن سخن گفت. مسؤولیتی که فرد را به فدا کردن و نثار جان و مالش وا مىدارد.إِنِّی وَجَّهْتُ وَجْهِیَ لِلَّذی فَطَرَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ حَنیفاً وَ ما أَنَا مِنَ الْمُشْرِکینَ.
این مسولیت اگر ریشه در عمق هستى نداشته باشد و بىپایه و پایگاه وجودى باشد، مفهومى ذهنى و خیالى مىشود، در حالىکه ایمان و باور به خدا، که آفرینش را داراى شعور و هدفدار معرفى مىکند، طبعاً دید مثبتى به انسان در مقابل نظام کلى هستى و قوانین حاکم بر آن مىدهد. پس:
1- انسان موجودى فطرى است.
2- بر اساس امور فطرى روش و مسیر زندگى خود را آگاهانه انتخاب می کند.
3- برنامهایى که این راه را از ابتدا تا اتصال ، مشخص کرده و جهت مىدهد، دین نام گرفته است،و از جانب تنها مبدا وجودى براى انسان عرضه شده است و فرد دارای این صفت را مومن می نامند ." فَأَلْهَمَها فُجُورَها وَ تَقْواها" .
4- بر اساس میزان حضور این برنامه در زندگى فردى و اجتماعى انسان، میزان ایمان او به مبدا و برنامه ارائه شده از سوى خداوند تعیین مىشود، چرا که ایمان یعنی تصدیق کردن کسى و در انقیاد او در آمدن ، معرفى شده است. إِلاَّ الَّذی فَطَرَنی فَإِنَّهُ سَیَهْدین ِ و وَ ما لِیَ لا أَعْبُدُ الَّذی فَطَرَنی وَ إِلَیْهِ تُرْجَعُونَ .
معلم شهیدآیت الله مرتضی مطهرى رحمه الله در بررسى محققانه خویش آثار و فوائد ایمان را به این شکل ترسیم مىکنند:
1. بهجتآفرینى
اولین اثر ایمان به لحاظ بهجت آفرینى و انبساط آفرینى، «خوش بینى» است. خوش بینى به جهان و هستى . به لحاظ آنکه ایمان نحوه تلقى انسان را نسبت به خود و طبیعت و خدا شکل بخشیده و در نهایت آفرینش را غایت مدار و هدفدار معرفى مىکند و غایت را تکامل و سعادت انسان در اتصال به مبدا وجودى بیان مىدارد. اللَّهُ وَلِیُّ الَّذینَ آمَنُوا . در نهایت دید انسان را به کلیت نظام هستى و قوانین حاکم بر آن خوش بینانه خواهد ساخت. آدمى در این نحوه نگرش به خلقتخود توسط خالق، ایمان دارد و بر اساس این ایمان هر آنچه، به عنوان برنامه راه از سوى آن مبدا ارائه شود مورد پذیرش یقینى قرار خواهد گرفت. وقتی با جهانبینی خدایی حرکت کند، ایدئولوژیی ترسیمی خود را نیز خداگونه می سازد و خود را موظف به حرکت در طی همان چهارچوبه می داند و در طی مسیر خطا نمی کند.
چنین فردی بر این اعتقاد است که وسایل رشد و ترقى او به صورت کامل مهیا است، یعنى اگر نتواند گام هاى سعادت را در راه تکامل خویش بردارد، مقصر خود اوست. این اعتقاد و اندیشه است که او را با امیدوارى به آیندهاى درخشان به حرکت وا مىدارد. لَئِنْ لَمْ یَهْدِنِی رَبِّی . پروردگار در بشر نیروى پذیرش و امکان رشد و تعالى نهاده است که اگر بخواهد به سیر ارادى به مقامى از کمال و هدایت نائل مىشود این همان هدایت فطرى است،و چنانچه انسان نیروى فطرت خدادادی را به کار بندد و با نیروى اراده و عمل آنرا رشد دهد، به مقامى از کمال انسانى نائل خواهد شد. این مرتبه از هدایت و کمال اکتسابى است و به پروردگار استناد دارد. و سیر ارادى و اعمال نیک او نیز از جمله علل و اسبابى است که به فضل پروردگار باعث توفیق او بوده است و چنان چه نیروى فطرت را به کار نبندد و از طریق خرد و دین خارج شود یعنى به سوء اختیار بر حسب اراده و عمل طریقه گمراهى و انحراف بپیماید ، از رحمت پروردگار بىبهره گشته و نور فطرت را در خود خاموش می کند.
پس فردى که به مبدا و معاد ایمان ندارد و عناصر ایمان را در زندگى خود دخالت نمىدهد، آگاهانه عملکردى را براى خود انتخاب کرده است که سراسر ناراحتى، اضطراب و عدم آرامش است. و من اعرض عن ذکری فان له معیشة ضنکا کسى که از قرآن و دلالت هاى آن اعراض کند و در آن دقت نکند، گرفتار معیشت تنگ خواهد شد. یعنى خدا روزى مادی و معنوی او را به سختى می دهد و این نتیجه اعراض