لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 14
حقیقت محمدیه
یُونس:الر تِلْکَ آیاتُ الْکِتابِ الْحَکیمِ(1)أَ کانَ لِلنّاسِ عَجَبًا أَنْ أَوْحَیْنا إِلى رَجُلٍ مِنْهُمْ أَنْ أَنْذِرِ النّاسَ وَ بَشِّرِ الَّذینَ آمَنُوا أَنَّ لَهُمْ قَدَمَ صِدْقٍ عِنْدَ رَبِّهِمْ قالَ الْکافِرُونَ إِنَّ هذا لَساحِرٌ مُبینٌ(2)((الف، لام، راء. این است آیاتِ کتابِ حکمتآموز. آیا براى مردم شگفتآور است که به مردى از خودشان وحى کردیم که: مردم را بیم ده و به کسانى که ایمان آوردهاند مژده ده که براى آنان نزد پروردگارشان سابقه نیک است؟ کافران گفتند: «این [مرد] قطعاً افسونگرى آشکار است. »))
﴿ الر﴾ اشاره به حقیقت محمدیه دارد که همان رحمت عام الهی است بقوله تعالی (وما ارسلناک الا رحمۀ للعالمین).
﴿ تِلْکَ﴾ یعنی آنچه به وسیله این سه حرف به آن اشاره می شود کتاب حکیمانه ای است که دارای جزئیات محکم و متقن است [یا به تأویل دوم در دو مقام] که اول به اعتبار هویت احدیت جمعی حق و دومی صفت واحدیت تفصیلی اوست به خداوند قسم یاد می کنم [باید افزود که] صفت واحدیت حق در باطن جبروت و ظاهر رحموت قرار دارد.
﴿ آیاتُ الْکِتابِ﴾ که دارای حکمت است.
﴿ أَ کانَ لِلنّاسِ عَجَبًا﴾ آیه شریفه تعجب کافران را زیر سؤال می برد و می فرماید با وجود اینکه سنت همیشگی خداوند ارسال وحی به پیامبرانش می باشد چرا که آنان آنرا انکار می کنند [و در ادامه می فرمایند] همانا که تعجب آنان به دلیل دوریشان از مقام پیامبر و عدم نزدیکی با ایشان و فیزیکی نبودن وحی و اعتقادات ایشان می باشد.
﴿ أَنَّ لَهُمْ قَدَمَ صِدْقٍ عِنْدَ رَبِّهِمْ﴾ یعنی [ایمان آوردنشان در ازل و] به واسطه عنایت ازلی حق به ایشان است [یا به تعبیر دیگر] تقرب آنان به حق تعالی به واسطه برگزیدنشان در ازل است که این فقط مخصوص به آنان بوده و احدی همانند آنان نیست و اگر اینگونه نبود آنان نیز ایمان نمی آوردند.
﴿ قالَ الْکافِرُونَ﴾ یعنی کسانی که از حق در حجاب مانده و از ظهور صفات حقانی در حقیقت محمدیه چیزی نمی دانند.
حجر:وَ لَقَدْ آتَیْناکَ سَبْعًا مِنَ الْمَثانی وَ الْقُرْآنَ الْعَظیمَ(87)(( و به راستى، به تو سبع المثانى [ سوره فاتحه] و قرآن بزرگ را عطا کردیم.))
﴿ مِنَ الْمَثانی﴾که این اسماء را در تو نیز تکرار کرده است اولاً در هنگام تخلق به اخلاق الهی و متصف شدن به اوصافش در مقام قلب و ثانیاً: در مقام بقاء به وجود حقانی که بعد از فنای در توحید می باشد.
﴿ وَ الْقُرْآنَ الْعَظیمَ﴾ ذات جامعی که دارای جمیع صفات الهی است.
بنی اسرائیل:قُلْ لَئِنِ اجْتَمَعَتِ اْلإِنْسُ وَ الْجِنُّ عَلى أَنْ یَأْتُوا بِمِثْلِ هذَا الْقُرْآنِ لا یَأْتُونَ بِمِثْلِهِ وَ لَوْ کانَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ ظَهیرًا(88)((بگو: «اگر انس و جن گرد آیند تا نظیر این قرآن را بیاورند، مانند آن را نخواهند آورد، هر چند برخى از آنها پشتیبان برخى [دیگر] باشند. »))
﴿ قُلْ لَئِنِ اجْتَمَعَتِ اْلإِنْسُ وَ الْجِنُّ عَلى أَنْ یَأْتُوا بِمِثْلِ هذَا الْقُرْآنِ لا یَأْتُونَ بِمِثْلِهِ﴾ چرا که استعداد کامل حمل آن مخصوص به توست و توئی که در حقیقت قطب عالم بوده و از آنچه از تو فوران می کند به آنها می رسد پس انجام این کار توسط آنان ممکن نبوده و توان تحمل آنرا ندارند و به همین دلیل است که بیشترشان از پذیرش آن امتناع می ورزند.
طه:اللَّهُ لا إِلَهَ إِلا هُوَ لَهُ الأَسمَاءُ الحُْسنى(8) خدایى که جز او معبودى نیست [و] نامهاى نیکو به او اختصاص دارد.
﴿ لَهُ الأَسمَاءُ الحُْسنى ﴾ معنی آیه اینکه ما قرآن را از کسی نازل کردیم که متصف به جمیع صفات جمالیه و جلالیه است و از جمعیت ذاتیهات بهره مند شده است و گرنه پذیرش و تحمل آن برایت مقدور نبود چرا که اثر با مؤثر و صادره با مصدر متناسبند پس چون مصدر آن ذات موصوف به جمیع اسماء حسنی است لازم است که پذیرنده نیز که توئی متصف به جمیع آنها باشی.
فرقان:تَبارَکَ الَّذی نَزَّلَ الْفُرْقانَ عَلى عَبْدِهِ لِیَکُونَ لِلْعالَمینَ نَذیرًا(1)(( بزرگ [و خجسته] است کسى که بر بنده خود، فرقان [ کتاب جداسازنده حق از باطل] را نازل فرمود، تا براى جهانیان هشداردهندهاى باشد.))
﴿ نَزَّلَ الْفُرْقانَ﴾ منظور از فروفرستادن فرقان آشکار نمودن عقل فرقانی مخصوص به اوست چرا که به واسطه استعداد کاملش از جملگی خلق ممتاز گشته و شخصی همانند او نمی باشد پس عقل فرقانی او همان عقل احاطه کنندهای است که عقل کل نامیده می شود که جامع کمالات تمامی عقول دیگر می باشد و سبب آن این است که حضرت حق در حقیقت محمدیه به جمیع صفاتش تجلی نموده است در حالیکه این صفات فقط به میزان استعدادهای مردم به همه آنها اضافه شده به عبارت دیگر این ظهور همان زیادتی خیر است که بیشتر از آن ممکن نیست.
فرقان:قُلْ أَنْزَلَهُ الَّذی یَعْلَمُ السِّرَّ فِی السَّماواتِ وَ اْلأَرْضِ إِنَّهُ کانَ غَفُورًا رَحیمًا(6)
((بگو: «آن را کسى نازل ساخته است که رازِ نهانها را در آسمانها و زمین مىداند، و هموست که همواره آمرزنده مهربان است. »))
﴿ قُلْ أَنْزَلَهُ الَّذی یَعْلَمُ﴾ [بگو نازل کننده آن داننده] غیبی است که محجوبان دو عالم را دسترسی به آن نیست.
فرقان:وَ لَوْ شِئْنا لَبَعَثْنا فی کُلِّ قَرْیَةٍ نَذیرًا(51)(( و اگر مىخواستیم قطعاً در هر شهرى هشداردهندهاى برمىانگیختیم.))
﴿ وَ لَوْ شِئْنا لَبَعَثْنا فی کُلِّ قَرْیَةٍ نَذیرًا﴾ یعنی از کمال مطلق که مردم را به وسیله آن به سوی حق فرا می خوانی بر افراد دیگر ارزانی می داشتم و بر اساس اختلاف استعداد اصناف مردم بر آنها پیامبرانی می گماردم همچنانکه فرمود (ولکل قوم هاد) پس برای هر گروه و پیامبر متناسب با آنها برگزیدیم همچنانکه قبل از حضرت رسول (ص)، حضرت موسی (ع) را بر بنی اسرائیل و شعیب را بر اهل مدین و اصحاب ایکه مبعوث نمودیم. پس مجاهده ات را آسان نمودیم چرا که مجاهده بر حسب کمال است و هر چه که کمال بزرگتر باشد مجاهده نیز بالاتر خواهد بود چرا که حضرت حق هر گروهی را به اسمی از اسمائش تربیت می نماید، پس هنگامی که فرد کامل مظهر جمیع صفات و متحقق جمله صفات است، مجاهده او همراه با همه گروه های امتش و با جمیع صفات الهی لازم است اما ما به خاطر بزرگواری ات و اینکه تو انسان کامل مطلق و قطب اعظم و حائز مقام خاتمیتی از تو اینگونه نخواستیم.
شعرا:تِلْکَ آیاتُ الْکِتابِ الْمُبینِ(2)(( این است آیههاى کتاب روشنگر.))
﴿ الْکِتابِ الْمُبینِ﴾ [کتاب مبین] کسی است که این اسماء و صفات نشانه های اویند و او همان حقیقت کامل محمدی و صاحب بیان و حکمت است همچنانکه حضرت امیر (ع) به آن اشاره دارند (و فیک الکتاب المبین الذی بأحرفه یظهر المضمر) پس معنی آیه این است که چون آن حضرت دید که مردم دعوتش را نمی پذیرند و هدایت نمی شوند احساس نمود که این عدم قبول از طرف خودش است، نه مردم، پس ریاضت و مجاهده و فنای در مشاهده را افزایش داد پس به او وحی شد که این صفات که پاکی از لوث بقایای نفسانی به شمار می آید خود مانع تأثیر در نفوس می گردد [یعنی هر چه پاکتر گردی از آنان دورتر می گردی و کمتر می توانند وحی را از تو دریافت کنند] و [باید بدانی که] کمال دربرگیرنده همه مراتب علم، همان صفات کتاب ذات توست و منظور از مبین روشن کننده همه کمالات و مراتب است که به واسطه اتصاف آن به جمیع صفات الهی و شمولش نسبت به معانی جمیع اسماء صورت می گیرد.
نمل:وَ إِنَّکَ لَتُلَقَّى الْقُرْآنَ مِنْ لَدُنْ حَکیمٍ عَلیمٍ(6)(( و حقّاً تو قرآن را از سوى حکیمى دانا دریافت مىدارى.))
﴿ مِنْ لَدُنْ﴾ از عین جمع وحدت که در آن مقام حجابی بین او و حضرت احدیت جز خودش وجود ندارد که همان حجاب اقدسی است که افاضه کننده استعدادها بر اعیان ثابته انسانی می باشد.
قصص:وَ لَکِنَّا أَنشأْنَا قُرُوناً فَتَطاوَلَ عَلَیهِمُ الْعُمُرُ وَ مَا کنت ثَاوِیاً فى أَهْلِ مَدْیَنَ تَتْلُوا عَلَیْهِمْ ءَایَتِنَا وَ لَکِنَّا کنَّا مُرْسِلِینَ(45) لیکن ما نسلهایى پدید آوردیم و عمرشان طولانى شد. و تو در میان ساکنان [شهر] مَدْیَن مقیم نبودى تا آیات ما را بر ایشان بخوانى، لیکن ما بودیم که فرستنده [پیامبران] بودیم.
﴿ تَتْلُوا عَلَیْهِمْ ﴾ [یعنی] علوم صفات و مشاهدات ما را [برآنان بخوان]. توضیح اینکه ای پیامبر، تو اکنون درحال سلوکی و هنگامی که از افق اعلی و حضرت احدیت و مقام قاب قوسین و سپس أولدنی نزدیک شوی، پس در آن حالت ما تو را به آنها آگاه کرده وبعد از فنا، با رجوع به مقام قلب تو را به رسالت برگزیدیم.
قصص:ما کُنْتَ بِجانِبِ الطُّورِ إِذْ نادَیْنا وَ لکِنْ رَحْمَةً مِنْ رَبِّکَ لِتُنْذِرَ قَوْمًا ما أَتاهُمْ مِنْ نَذیرٍ مِنْ قَبْلِکَ لَعَلَّهُمْ یَتَذَکَّرُونَ(46)(( و آندم که [موسى را] ندا دردادیم، تو در جانب طور نبودى، ولى [این اطّلاع تو] رحمتى است از پروردگار تو، تا قومى را که هیچ هشداردهندهاى پیش از تو برایشان نیامده است بیم دهى، باشد که آنان پند