تعریف تربیت
تربیت عبارتست از فراهم کردن زمینهها و عوامل برای به فعالیت رساندن و شکوفا نمودن استعدادهای انسان در جهت مطلوب.
در این تعریف نکات مهم زیر قابل توجه است :
تعریف فوق حاکی از این مطلب است که انسان دارای استعدادهای نهفتهای است که تا تربیت صحیح نباشد این استعدادها مورد بهرهبرداری قرار نمیگیرند. پیامبر گرامی اسلام (ص) فرمود : اَلنّاسُ مَعادِنِ کَمَعادِنِ الذَّهَبِ و الْفِضَّهِ « مردم معدنهائی هستند همچون معادن طلا و نقره » تربیت صحیح میتواند این معادن گرانقیمت را مورد بهرهبرداری قرار دهد و استعدادهای نهفتة انسان را شکوفا سازد.عبارت « فراهم کردن زمینهها و عوامل »، حاکی از این است که مربی فقط زمینة شکوفائی استعدادهی متربی را فراهم میکند و این متربی است که باید فعالانه در جهت مطلوب حرکت نماید.آگاهی از عمل باغبان، ما را به حقیقت تربیت آشنا میسازد. او هرگز در نهال و درخت، ایجاد قابلیت و شایستگی نمیکند؛ نهال خشکیدهای که فاقد استعداد و لیاقت باشد، از حوزة کار وی خارج است. کار باغبان جز فراهم ساختن زمینههای گوناگون برای زشد و نمو درخت، چیز دیگری نیست!
کلمة « انسان » نشان میدهد که موضوع تربیت، انسان است و نه حیوان. گرچه حیوان هم قابل تربیت است، ولی علم تعلیم و تربیت ربطی به آموزش و پرورش درخت یا حیوان ندارد. البته ممکن است کسی تعلیم و تربیت وسیعی را بنیان نهد که شامل حیوانات هم بشود، اما آنچه که امروزه به عنوان تعلیم و تربیت مورد بحث است، غیر از آن است.متربی یا اثر پذیر در تعریف فوق، فقط « انسان » است، اما مربی و اثر گذار میتواند خداوند متعال، انسان و یا ... باشد.عبارت « در جهت مطلوب » نشان میدهد که اولاً تربیت دارای قصد و هدف است و یک عمل غیر عمدی و تصادفی نیست. ثانیاً اگر ما هدف مطلوب را مشخص میکردیم، مثلاً میگفتیم قرب به خداوند متعال مطلوب است، هر تعلیم و تربیتی که این هدف را در بر نداشت، از دایره تعلیم و تربیت خارج میشد، در حالی که ما میخواهیم یک تعریف کلی ارائه دهیم، این است که اجمالاً میگوئیم « در جهت مطلوب ».در ابتدای تعریف « تربیت »، عبارت « شناخت استعدادها » ذکر نشده است. زیرا با اینکه شناخت استعدادها و قابلیتهای متربی برای تعلیم و تربیت لازم است، اما این شناخت متن تربیت نیست بلکه مقدمة آن است که از آن در علوم دیگری از قبیل روانشناسی و غیره بحث میشود.پرفسور « برودی » استاد تعلیم و تربیت دانشگاه ایلینویز در کتاب بنای یک فلسفة تعلیم و تربیت، تعلیم و تربیت را به عنوان کنترل یادگیری مورد بحث قرار میدهد. ابتدا آنچه را که از مفهوم تعلیم و تربیت خارج است مانند اموری که در جریان رشد و تکامل خود بخود ظاهر میگردند و مربوط به وقایع بدنی میباشند، ذکر میکند و سپس رابطة تعلیم و تربیت را با یادگیری بررسی مینماید. به نظر پرفسور برودی تعلیم و تربیت با یادگیری یکسان نیست. به عنوان مثال یادیگریهایی که از طریق ایجاد عکسالعمل مشروط صورت میگیرد و فرد در جریان یادگیری خود بخود و بدون آگاهی یا به عبارت درستتر بدون دارا شدن فهم صحیح، امری را میآموزد، به هیچ وجه جنبة تربیتی ندارد، از طرف دیگر، تعلیم و تربیت جنبة ایدهآلی دارد و مربی میخواهد آنچه را که فرد باید بیاموزد در وی رشد دهد، بنابراین آن دسته از یادگیریها که تحت کنترل قرار دارد مورد بحث تربیتی است و با تعلیم و تربیت مربوط میباشد.
تعداد صفحات:3صفحه