لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 20 صفحه
قسمتی از متن .doc :
حقوق کیفری یا حقوق جزا یا حقوق جنایی (به جز در کشور فرانسه)، گرایشی از حقوق عمومی است که به بررسی حمایتهای دولت از حقوق افراد و ارزشهای جامعه میپردازد.
اساسا قوانین جزایی آفریننده حقوق برای افراد جامعه نیست؛ بلکه تنها افراد را مجبور به رعایت حقوق و ارزشها میکند. به همین دلیل است که حقوق جزا را، «حقوق ارزشها» نیز نامیدهاند. مشخصه بارز حقوق جزا (کیفری)، ضمانت اجرایی آن است. این مجازات و کیفر است که حقوق جزا را به رشتهای سرکوبگر، در مقابل سایر گرایشها تبدیل کردهاست. این ابزار تنها در اختیار حاکمیت است. از همین رو، حقوق جزا را در ذیل حقوق عمومی آوردهاند.
مقدمه
دورههایی از تاریخ حقوق کیفری بودهاست که در آن، هرکس برای احقاق حق خویش رأساً اقدام میکرد و متعدی به حق خود را میداد (دروه دادگستری خصوصی). حتی پیش از این دوره، مسئولیت جمعی در مقابل مسئولیت فردی مطرح بودهاست (دوره جنگهای خصوصی) که در آن زمان، چنانچه فردی از افراد گروه مرتکب جرمی میگردید، تمام گروه متعلق به بزه دیده با تمام گروه متعلق به بزهکار وارد نبرد تمام عیار میشدند. پس از این دورهها بود که رفته رفته دروه دادگستری عمومی ظاهر شد که در آن، تعقیب و مجازات بزهکاران به دست رئیس و یا حکومت سپرده شد و افراد حق دخالت مستقیم در کیفر را از دست دادند و جامعه حق اجرای کیفر را به دست حکومت سپرد. از همین رو، مدتهای مدیدی است که کیفر، به عنوان یک ابزار شدید و سرکوبگر در دست حکومتها قرار گرفت. ویژگی اصلی حقوق جزا در همین نکته نهفتهاست. در یکسوی مسائل حقوق جزا، همواره حکومت نشستهاست.
حقوق جزا به تنهایی قادر به استخراج و اعمال مفاهیم خود نیست. این گرایش به شدت نیازمند بهره گیری از علوم دینی و فقهی، فلسفی، جامعه شناختی و جرمشناختی است. چرا که وظیفه این گرایش، همانطور که بیان شد، حمایت از ازرشهای جامعهاست. پس حقوق کیفری، برای تشخیص ارزشهای یک جامعه ناگزیر از درک مبانی دینی و فقهی و فسلفی هر جامعهاست. حقوقدان جزایی، باید ابتدا ارزشهای جامعه خود را درک کند، وسپس با استفاده از روشهای ارائه شده در علوم جرم شناسی و کیفرشناسی، روشهای مناسبی را برای مقابله با نقض ارزشها اتخاذ نماید.
شاخههای حقوق کیفری
حقوق کیفری (در تعریف گرایش رومی ژرمنی و پیروان مکتب حقوق نوشته) به دو شاخه حقوق کیفری عمومی و حقوق کیفری اختصاصی تقسیم میشود.
* حقوق کیفری عمومی: بررسی مفهوم عام جرم، مجازات و اقدامات تامینی
* حقوق جزای اختصاصی: بررسی یکایک جرایم، عناصر تشکیل دهنده جرم و مجازات مربوطه.
حقوق کیفری عمومی (به فرانسوی: Droit pénal général)عملی است که به مطالعه قواعد کلی و مشترک جرایم و مجازاتها میپردازد. به بخشی از این قواعد در مواد ابتدایی قانون مجازات اسلامی (از ماده ۱ تا ۶۲) اشاره شدهاست[۱].
تعریف جرم و مجازات، شروط تحقق بزه (جرم) و عناصر آن، انواع مجازات و مطلوبیت آنان، علت شناسی پدیدههای جنایی و فلسفه سزادهی مجرمان و همچنین بررسی اصول پذیرفته شده در حقوق کیفری و تاریخچه این علم از موضوعات حقوق کیفری عمومی هستند.
حقوق کیفری عمومی یا حقوق جزای عمومی شاخهای از حقوق کیفری در تعریف گرایش رومی ژرمنی و پیروان مکتب حقوق نوشته از این علم است و در برابر حقوق کیفری اختصاصی قرار میگیرد. در گرایش آنگلوساکسون و پیروان مبانی حقوق عرفی چنین اشتقاقی در حقوق کیفری وجود ندارد. هر چند بیشتر اصول پذیرفته حقوق کیفری عمومی جهانشمول هستند و تعریف آن از پدیدههای مورد بررسی خود معمولا تفاوت اصولی با تعاریف موجود در حقوق عرفی ندارند.
عناصر جرم
نوشتار اصلی: جرم
عناصری که برای پدید آمدن یک جرم لازمند، از مهمترین و حساسترین مسائل مورد بررسی در حقوق کیفری هستند.
عنصر قانونی
عنصر قانونی به این معناست که جرم حتما بایستی در یک قانون تصویب شده و به انتشار رسیده از سوی مرجع صلاحیتدار به عنوان جرم تعریف و مجازاتی برای آن تعیین شود. این اصل معمولا «اصل قانونی بودن جرایم و مجازاتها» نامیده میشود.
به این ترتیب این اصل تعیین مجازات از سوی اشخاص و سازمانها و نهادهای دولتی و انتظامی را بی اعتبار میداند. اما ماده ۱۶۷ قانون اساسی و عرف موجود باعث شدهاست که در مورد رعایت این اصل در ایران تردید باشد.
عنصر مادی
عنصر مادی (به لاتین: Actus reus) به معنای ظهور پدیده مجرمانه در عالم واقع است. جنایاتی که افراد در ذهن خود مرتکب میشوند هیچگاه جرم تلقی نمیشود. به همین جهت مجرد قصد و تصمیم برای وقوع یک جرم کافی نیست[۲].
عنصر معنوی
عنصر مجرمانه یا نیت مجرمانه (به لاتین: Mens rea) قصد سوء فاعل جرم، اراده آزاد او در هنگام انجام عمل و قوه تمیز خوب و بد در شخصی است که عمل مجرمانهای را مرتکب میشود. باید توجه داست که نیت با انگیزه تفاوت دارد. برای مثال این که رابین هود پول آقای ناتینگهام را میدزدید تا آن را به فقرا ببخشد به معنای این نیست که او دزدی نکردهاست. او هر چند نیت خوبی داشت اما در هر حال فعل ربودن را مرتکب میشد[۳].