لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 12
اسماء پیامبر در قرآن کریم
پیامبرمکرم اسلام(ص) با اسماء و القاب مختلفی در قرآن مورد خطاب قرارگرفته است تاجایی که برخی منابع بیش از سیصد عنوان را برای ایشان ذکر کرده اند.
در کتاب های مختلف که درباره پیامبر(ص) به جا مانده 300 اسم، لقب و صفت برای آن حضرت، ذکر شده است. نام هایی که برای پیامبراسلام(ص) در قرآن ذکر شده از نگاه برخی تا چهل اسم عنوان شده است.
محمد و احمد
مشهورترین نام پیامبر، محمد (ص) است. اسم شریف « محمد(ص)» در سوره های آل عمران (آیه 144)، احزاب (آیه 40)، محمد (آیه 2) و فتح بارها آمده است.
نام احمد تنها یک بار در قرآن در سوره مبارکه صف ذکر شده است. در تفسیر مجمع البیان آمده است که خداوند، نام محمد و احمد را که از اسامی مقدس خود برگرفته است برای او برگزید. در تفسیر نمونه عنوان شده است که نام « محمد (ص)» را عبدالمطلب، جد پیامبر برای ایشان انتخاب کرده و نام « احمد» را آمنه، مادر پیامبر برای او انتخاب کرد. همچنین ابوطالب، عموی پیامبر نیز از پیامبر(ص) با نام«محمد(ص) و احمد» یاد کرده است. در حدیث معراج نیز خداوند یک بار با «یا محمد» و چندین بار با «یا احمد» رسولش را مورد خطاب قرار داده است.
معنای محمد و احمد
«محمد» از ریشه «حمد» به معنای ستوده و ستایش شده است.«احمد» یعنی کسی که بیشترین حمد الهی را در بین جمیع مخلوقات دارد. «محمد» نام زمینی پیامبر(ص) و « احمد» نام آسمانی آن حضرت است. در روایتی آمده است که برخی از یهودیان از آن حضرت پرسیدند: چرا شما به این دو نام، نامگذاری شده اید؟ حضرت فرمودند: همانا من در زمین ستایش شده و در آسمان ستایش شده تر، هستم یعنی در آسمان، بیشتر از زمین، مورد ستایش اهل آسمان قرار گرفته ام. با تأسی به همین معانی است که دوستداران آن حضرت، نام آن بزرگوار را برای خود برمی گزینند. همچنین امام رضا (ع) از پیامبرمکرم اسلام(ص) روایت کرده است: هرگاه نام فرزند خود را محمد نهادید، او را گرامی دارید.
نبی و رسول
واژه رسول و نبی و مشتقات آن دو در آیات بسیاری تکرار شده و در بیشتر این موارد برای پیامبر (ص) به کار رفته اند. « نبی» کسی است که بر او وحی نازل می شود و حامل خبری از غیب است. پیام الهی را بیان می کند، هر چند مأمور به دعوت و تبلیغ علنی نیست. « رسول» کسی است که علاوه بر مقام نبوت، مأمور به دعوت و تبلیغ به سوی آیین الهی است. رسالت، مقامی بالاتر از نبوت است. « نبی» کسی است که در خواب می بیند، او وحی الهی را از این طریق دریافت می کند و صدای (فرشته) را می شنود ولی فرشته وحی را نمی بیند. ولی«رسول» کسی است که هم صدا را میشنود و هم فرشته وحی را می بیند و در خواب و بیداری با وحی در ارتباط است.
با توجه به معنای لغوی این دو، روشن می شود که بین آنها در مفهوم، اشتراکی نیست. نبوت چه به معنای « رفعت» و چه به معنای « باخبر بودن» باشد، به مفهوم رسالت نیست. هر چند لازمه رسالت که داشتن پیامی از طرف خداوند است، این است که رسول از آن پیام، باخبر باشد از این رو مفهوم نبوت اعم از رسالت است. از نظر مصداق نیز با توجه به آیات و روایات، بین نبوت و رسالت، نسبت عموم و خصوص مطلق است.
در میان انبیا، رسول کسی است که دارای رسالت خاصی باشد، گاه پیامبران به طور کلی به پرستش و اطاعت خدا و پیمودن راه حق که همان راه بندگی خداوند است، دعوت می کنند ولی گاه پیام خاصی را از سوی خداوند برای امت خویش به ارمغان می آورند. بنابراین به کسی که پیام مخصوصی از طرف خداوند دارد، رسول می گویند و به این دلیل که به طور کلی، مردم را به راه حق فرا می خواند، او را«نبی» مینامند از جمله نکاتی که می تواند دلیلی بر عظمت پیامبر (ص) باشد، این است که خداوند او را با نام خطاب نکرده است ولی انبیای دیگر را به اسم آنان، مورد خطاب قرار داده است. مانند: "یا موسی، یا داود و..." ولی درباره حضرت محمد (ص) میفرماید: «یا ایها النبی»،« یا ایها الرسول»؛ زیرا مقام رسول اعظم (ص) بالاترین مقام ها است.
عبد
این صفت، در سوره های متعددی از قرآن کریم، آمده است. از جمله سوره انفال، آیه 41، سوره اسراء، آیه یک، سوره کهف آیه یک، سوره فرقان آیه یک و... قرآن در ستایش انبیا، بعد از کلمه « عبد» و یا قبل از آن، نام خاص انبیا را می برد، مانند: "عبدنا ایوب" و... ولی درباره پیامبر خاتم (ص)، این کلمه همواره به صورت مطلق و بدون ذکر نام یا قرینه دیگری به کار رفته است. در قرآن کریم در هیچ موردی کلمه "عبد" بدون اسم یا قید ذکر نشده است جز در مورد پیامبر خاتم (ص). این شیوهی بیان، نشانگر عبد مطلق بودن پیامبر(ص) است. عبد و بنده الهی بودن از ارزش های والای انسانی است بلکه والاترین ارزش انسانی است. بندگی خداوند، زمینه ساز دریافت کمالات معنوی است.
عبودیت، مقدمه پرواز و عروج است و بدون خروج از صفات رذیله و کسب صفات فضیلت، امکان ندارد، از این رو کمال عبودیت که به مفهوم کمال رهایی از غیر خداست از مختصات پیامبر گرامی اسلام (ص) است.
خاتم النبیین
این نام که در سوره احزاب، آیه 40 آمده، از ریشه « ختم» به معنی«پایان» گرفته شده است. « خاتم» چیزی است که با آن پای نامهها، اسناد و دفاتر را مهر می زدند. از آنجا که مهر زدن در خاتمه و پایان، قرار می گیرد، نام خاتم بر وسیله مهر زدن، گذارده شده است. اگر یکی از معانی خاتم، نگین انگشتر است به خاطر این است که نقش مهرها را روی انگشترها نیز میکندند و به وسیله آنها، نامه ها و رسایل را مهر می زدند و یا به خاطر آن است که کار گذاشتن نگین انگشتر، آخرین عملی است که در ساختن انگشتر انجام می گیرد و این اشکال شبهه افکنان که پیامبر (ص) چون نگین انگشتری در میان انبیا است، نه پایان بخش آنان، وارد نیست.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 5
کریم خان زند
کریم خان زند ، پایه گذار سلسله زندیه محسوب می شود . اقبال جهانگشایی او ، بیش از هر چیز مدیون اغتشاشاتی بود که پس از قتل نادر در ایران سربرآورد و از سابقه دراز هفتاد یا هشتاد ساله ای برخوردار بود. وی قریب سه سال بعد از در گذشت نادر شهرتی نداشت و در میان قبیله خود ، که به دستور نادر در سال 1144 ه.ق. به خراسان کوچانیده شده بودند ، از حیثیت متعارفی برخوردار بود.بی کفایتیهای آشکار بازماندگان نادر و نزاعهای برادر کشانه ای که میان آنان رخ داد ، موجب شد که کریم توشمال ( پهلوان ) در کنار دو تن دیگر از بزرگان ، به نامهای علی مردان خان و ابوالفتح خان بختیاری برای آرامش مناطق غربی و مرکزی کشور به میدان آید . او پس از نشان دادن لیاقتهای مکرر ، از سوی قبیله خویش لقب خانی دریافت کرد . ( 1162 ه.ق. ) بدین گونه وی توانست در پرتو تدبیر و حسن عمل و صداقت بی ریای خویش ، بر حریفان مزبور و نیز آزادخان افغان کع در آذربایجان ترکتازی می کرد و محمد حسن خان که در استرآباد به سر می برد غلبه کند . کریم خان از سال 1179 ه.ق. به صورت مستقل بر ایران فرمان راند . روابط او با شاهرخ ( نواده نادر شاه ) نیز بر خراسان فرمان می راند ،خوب و مبین نوعی احترام به اولاد ولی نعمت پیشین خود بود .حادثه مهم سالهای پایانی عمر کریم خان ،لسکر کشی به بصره بود که به سرداری برادرش ، صادق خان در سال 1189 ه.ق. انجام پذیرفت که متاسفانه با مرگ شاه به انتها رسید .دوران چهارده ساله اخیر زندگانی وی را ، باید نعمتی برای مردم ایران شمرد ، چرا که توانست امنیت را در تمامی صفحات داخلی کشور و خلیج فارس برقرار کند و پس از قریب پنجاه سال ناآرامی و جنگهای مستمر ، طعم شیرین آسایش را به هموطنان خود بچشاند .با مرگ کریم خان در سیزدهم صفر سال 1193 ه.ق. زکی خان ( برادر ناتنی کریم خان ) بیشتر بزرگان زند و زبدگان دربار را کشت یا کور کرد و به بهانه پادشاهی ابوالفتح خان و محمد علی خان ( فرزندان کریم خان ) اختیار امور را در دست گرفت . پس از چندی ، صادق خان بر او شورید و از آنجا که نیز تدبیر درستی نداشت به دستور علی مردان خان کور و بر کنار گردید . وی پس از سه سال حکومت ، در سال 1199 ه.ق. در گذشت. پس از او ، جعفر خان زند ( پسر صادق خان ) فرمانروایی را به دست گرفت و در سال 1203 ه.ق. به دست چندتن از خانهای زندانی در شیراز کشته شد . آخرین بازمانده این دودمان ،لطفعلی خان بود که با وجود دلاوری و رشادت بسیار ، در برابر حریف کهنه کار پرتدبیری چون آقا محمد خان قاجار دوام نیاورد و پس از دستگیر شدن ، در ارگ بم به سال 1209 ه.ق. کشته شد و بدین ترتیب سلسله دیگری در ایران قدرت را در دست گرفت .به طور کلی ، دوران تقریبا" پنجاه ساله زندیه ( 1209 – 1160 ه.ق. ) عصر کشمکشهای داخلی بود و مدعیان خارجی را یارا و اندیشه آن نبود که به ایران تجاوز کنند . سرحدات کشور نیز از هر جهت در اختیار دودمانهای ایرانی قرار داشت . همچنین ، با تحکیم اقتدار احمد خان ابدالی ( در صفحات جدا شد از هند به وسیله نادر شاه ) می توان گفت که نفوذ عنصر ایرانی در شبه قاره هند کماکان برقرار بود .
یکی دیگر از سلاطینی که آرامگاهش در شیراز قرار دارد کریمخان زند است. وی از طایفه زند بود که در اطراف ملایر سکنی داشتند و به امر نادرشاه به خراسان کوچانیده شدند. پس از مرگ نادر ایل زند مجدداً به سوی ملایر روی آوردند و رئیس آنان کریمخان و برادرش صادق خان بودند. کریم خان در آنجا به راهزنی پرداخت و به تدریج تمام منطقه را متصرف شد و کارش بالا گرفت. وی پس از تصرف همدان قدرت عظیمی پید کرد و علی مردان خان زند برای حمله به اصفهان با او عقد اتحاد بست. حاکم اصفهان ابوالفتح خان در اثر شجاعت کریمخان و برادرش اسکندر خان شکست خورد و ناچار با مهاجمین از در سازش در آمد.
طبق قرارداد، یکی از شاهزادگان صفوی را با عنوان شاه اسمعیل سوم به شاهی برداشتند، کریمخان سمت سرداری کل عراق، علی مردان خان عنوان وکیل الدوله و ابوالفتح خان حکومت اصفهان یافت.
علی مردان خان به شاه که طفل هشت ساله ای بود یاد داد تا خلعتی فاخر برای کریم خان بفرستد و او را به همدان و کرمانشاهان و قزوین جهت ملک گیری اعزام دارد.
کریمخان فرمان را اطاعت کرد و علی مردان خان فرصتی یافته، ابوالفتح خان را کشت و به قصد تصرف فارس عزیمت کرد.
این خان لر چنان آتش بیداری در فارس روشن کرد که به توصیف نمی گنجد.
در شیراز لشکریانش درخت و گیاهی سبز نگذاشتند. در کازرون نیز به غارت اموال مردم اکتفا نکردند، بلکه زنان و بچه ها را هم به اسارت و بردگی گرفتند.
کریمخان که در عراق به فتوحات مهمی نائل آمده بود از جنایات علی مردان خان آگاهی یافت وی پس از مشاوره با سرداران خویش به اصفهان آمد و عوامل علی مردان خان را از کار بر کنار و محبوس ساخت. آنگاه با سپاه علی مردان خان در نزدیکی سرچشمه زاینده رود برخورد کرد و آنان را شکست داد. کریم خان شاه اسمعیل سوم را در اصفهان بر تخت نشانید و خود را وکیل الدوله نامید. کریمخان با دو حریف روبرو بود یکی علی مردان خان و دیگری محمد حسن خان قاجار.
پادشاه زند در جنگ های پیاپی ابتدا از خان قاجار شکست خورد و شاه اسمعیل سوم هم به طرف محمدحسن خان رفت و در این هنگام دشمنان زندیه زیاد شدند. عثمانی ها به مدعیان حکومت کمک می کردند. آزادخان افغان هم
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 18
کریم خان زند و سلسله زندیه
یکی دیگر از سلاطینی که آرامگاهش در شیراز قرار دارد کریمخان زند است. وی از طایفه زند بود که در اطراف ملایر سکنی داشتند و به امر نادرشاه به خراسان کوچانیده شدند. پس از مرگ نادر ایل زند مجدداً به سوی ملایر روی آوردند و رئیس آنان کریمخان و برادرش صادق خان بودند. کریم خان در آنجا به راهزنی پرداخت و به تدریج تمام منطقه را متصرف شد و کارش بالا گرفت. وی پس از تصرف همدان قدرت عظیمی پید کرد و علی مردان خان زند برای حمله به اصفهان با او عقد اتحاد بست. حاکم اصفهان ابوالفتح خان در اثر شجاعت کریمخان و برادرش اسکندر خان شکست خورد و ناچار با مهاجمین از در سازش در آمد.طبق قرارداد، یکی از شاهزادگان صفوی را با عنوان شاه اسمعیل سوم به شاهی برداشتند، کریمخان سمت سرداری کل عراق، علی مردان خان عنوان وکیل الدوله و ابوالفتح خان حکومت اصفهان یافت.علی مردان خان به شاه که طفل هشت ساله ای بود یاد داد تا خلعتی فاخر برای کریم خان بفرستد و او را به همدان و کرمانشاهان و قزوین جهت ملک گیری اعزام دارد. کریمخان فرمان را اطاعت کرد و علی مردان خان فرصتی یافته، ابوالفتح خان را کشت و به قصد تصرف فارس عزیمت کرد.این خان لر چنان آتش بیداری در فارس روشن کرد که به توصیف نمی گنجد. در شیراز لشکریانش درخت و گیاهی سبز نگذاشتند. در کازرون نیز به غارت اموال مردم اکتفا نکردند، بلکه زنان و بچه ها را هم به اسارت و بردگی گرفتند.کریمخان که در عراق به فتوحات مهمی نائل آمده بود از جنایات علی مردان خان آگاهی یافت وی پس از مشاوره با سرداران خویش به اصفهان آمد و عوامل علی مردان خان را از کار بر کنار و محبوس ساخت. آنگاه با سپاه علی مردان خان در نزدیکی سرچشمه زاینده رود برخورد کرد و آنان را شکست داد. کریم خان شاه اسمعیل سوم را در اصفهان بر تخت نشانید و خود را وکیل الدوله نامید. کریمخان با دو حریف روبرو بود یکی علی مردان خان و دیگری محمد حسن خان قاجار.پادشاه زند در جنگ های پیاپی ابتدا از خان قاجار شکست خورد و شاه اسمعیل سوم هم به طرف محمدحسن خان رفت و در این هنگام دشمنان زندیه زیاد شدند. عثمانی ها به مدعیان حکومت کمک می کردند. آزادخان افغان هم به تاخت و تاز پرداخته بود. سرانجام کریمخان پس از شکست های تلخ و مکرر بر تمام مشکلات فائق آمد و امر سلطنت را در دست گرفت و شیراز را به عنوان پایتخت خویش برگزید و حتی جزایر خلیج فارس را هم که در اثر از هم گسیختگی اوضاع از کف رفته بود مجدداً متصرف گردید.کریمخان در شیراز چند باغ، بازار، آب انبار، مسجد و ابنیه دیگر برپا ساخت. حصار شیراز را مستحکم نمود. امروزه ابنیه کریمخان قسمت عمده آثار باستانی شیراز را تشکیل می دهد و در حقیقت هنوز هم رونق شهر از بناهای اوست.کریمخان در شیراز درگذشت و او را در عمارت کلاه فرنگی که اکنون به موزه پارس تبدیل شده دفن کردند. پس از پیروزی آقا محمدخان قاجار، دستور داد تا جسد را از آنجا به تهران انتقال دهند و زیر پایه تختش دفن نمایند.در زمان سلطنت رضاشاه استخوان های آن پادشاه عادل را جمع آوری کرده به عتبات فرستادند.
لطفعلی خان زند:
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 26
روزهای خوش آرامش
به تقریب همة منابع تاریخی بر این باورند که دوران حکومت کریم خان ، خاصّه پس از غلبه بر حریفان و مدعّیان سلطنت ، دوران آرامش و آسایش و رفاه مردم ایران بوده است ، زیرا که هم زمینة اجتماعی این آرامش فراهم بود و هم کریم خان شخصیتی مردم دوست و علاقمند به رفاه و شادکامی مردم بود.
زمینه اجتماعی از آن جهت مساعد بود که جنگهای اواخر سلسلة صفوی و تهاجم افاغنه و سپس استیلای نادر و خشونتها و بیدادگریهای اواخر پادشاهی او و آنگاه جدال خونین و خانمان برانداز جانشینان او و بالاخره نبردهای اوایل حکومت کریم خان ، مردم ایران را به شدت خسته و از پای درانداخته و آنان را به یک دوره صلح و آرامش نیازمند ساخته بود .
اما کریم خان ، چنانکه اشاره شد جز تأمین آسایش خلق و ترمیم خرابیهای گذشته برای خود وظیفه ای نمی شناخت . وی کوشید نابسامانیهای دوره نادری و هرج و مرج دورة بیست سالة متعاقب آن را با حُسن تدبیر جبران کند . علاقه کریم خان به استقرار عدالت اجتماعی و شاد کردن دل مردم ،یک حقیقت است .
حکومت یک ایرانی
حکومتی که کریم خان زند در ایران بنیاد نهاد ، ماهیت ایرانی داشت . او یکبار دیگر درتاریخ ایران ، پس از حملة اعراب ، به عنوان یک ایرانی نژاد ، بنیان حکومتی را گذاشت ، که گرچه ایامش کوتاه و به اصطلاح دولتش مستعجل بود ،اما اثرات اجتماعی آن در آن مقطع تاریخی بسیار مهم است .
این مرد ساده و بی پیرایه ، که موهبت هوشمندی خود را ، بسی بیش از همگان خود داشت ، در تاریخ پادشاهان ایران ، شخصیتی یگانه و بسیار جالب است . جزو آن گروه اندک از پادشاهانی است که غرور سلطنت و شوکت قدرت و جاه طلبی و دنیاداری او را فریب نداد .
اما با همة سادگی اش دریافته بود که مردم ایران پس از آن همه آشوب و فتنه و قتل و کشتار ، طالب آرامش و رفاه هستند .
جامعة شاد و مسرور
چنین بود که از نظر اجتماعی - حداقل در شیراز و اصفهان - جامعة عهد کریم خان ، جامعة شاد و زنده دلی بود .
مردم در این چهارده سال کمتر دغدغة تجاوز سپاهی و محصّل مالیات و راهزن و گردنکش و خانِ حاکم را داشتند. زیرا حاکم کّل ، در اجرای عدالت مراقبت تمام داشت و نمی گذاشت که «دینداری و حبّه ای بی حساب از کسی گرفته شود » و در این راه چنان پیگیر بود که به قدر یک دانه زیاد و کم خرج یومیه ، مضایقه از قتل چند نفر نداشت . »
رابطه مردم و عمّال حکومت
سازمانهای خدماتی حکومت او ، رابطه ای سالم و مبتنی بر عدالت اجتماعی و مایل به جانبداری از امنیّت و آسایش مردم را نصب العین خود قرار داده بودند . کار بدستان که حقوق و مستمری مشخص و معین و کافی داشتند ، مجال و بهانه ای برای تجاوز به حقوق مردم نداشتند . داروغة او ، دیگر آن داروغه اواخر عهد صفوی نبود که بر اثر ناتوانی اش قلدران و عربده جویان ، شب کمند بر خانه های مردم اندازند و زن و فرزندان آنها را جلوی چشم شوهر و پدر و برادر بی آبرو کنند . »
گشتی ها و شبگردها و گزمه های کریم خانی شب تا صبح در کوچه و بازار می گشتند تامال و جان مردم از گزند دزدان و تبهکاران در امان باشد . در نظام اداری او ، هیچ کارمندی جرأت و فرصت دغلکاری و دزدی و ارتشا نمی یافت .
کریم خان بر حُسن اجرای امور دیوانی و رابطة سالم با مردم سخت وسواس داشت و مراقبت می کرد در مناقشات بین مردم ، دخالت مأموران حکومتی مبتنی بر کشف حقیقت و اصلاح ذات البین و احقاق حق و جلوگیری از ستم و تجاوز بود .
استقرار امنیّت
کریم خان در اداره امور اجتماعی و نظارت دیوانی ، بر روابط اقتصادی و خاصه مسایل شهری دقت و مراقبت لازم را معمول می داشت . در آغاز سلطنت وقتی وارد اصفهان شد ، قبل از هر کاری دفاتر مالیاتی را که به دستور نادر شاه فراهم نموده بودند و صحت و دقت کافی در تنظیم آنها به کار برده شده بود ، طلب کرد و پس از بررسی مجدد ، مقرر کرد که داد و ستد و معاملات دیوانی را بر اساس آنها معمول دارند . او برای هر شهر حاکمی تعیین کرد و علاوه بر این هفت عامل با عناوین : وزیر ، مستوفی ، وکیل الرعایا ، محصص ، کلانتر ، نقیب و محتسب معین کرد تا در هر شهر امور عمومی را زیر کنترل داشتند .
حقوق حکام در شهرها ، یکسان و ماهی صد تومان بود و علاوه بر این مبلغ ؛ متناسب با مقام و موقعیت محلی هر حاکم مقداری مستمری جنسی ( غلّه ) تعیین کرد . محتسب (شهردار یا مسئول امور شهری ) در هر شهری موظف بود امور مربوط به داد
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 22
تحلیل عناصر داستانی در داستانهای قرآن کریم (16 صفحه - از 1 تا 16)
مجلات : علوم انسانی » مدرس علوم انسانی » زمستان 1378 - شماره 13 »
نویسنده: پروینی، خلیل - نویسنده: حریر چی، فیروز
چکیده
داستانهای قرآن از دیر باز از جنبههای مختلف تاریخی، محتوایی، تربیتی و غیره بررسی شدهاند، اما به جنبههای هنری، مسائل مربوط به شیوههای داستان پردازی و تحلیل عناصر داستانی آنها خیلی کمتر توجه گریده است.داستان به عنوان یک شکل ادبی و هنری دارای ساختار هندسی خاصی است که آن را از دیگر اشکال ادبی مانند قصیده، خطبه، مقاله و غیره متمایز میسازد.داستانهای قرآن در ردیف داستانهای واقعی تارخی قرار دارند، اما با داستانهای واقعی تاریخی که معمولاً آثار خیال و مبالغه در آنها مشاهده میشود فرق دارد.چرا که به تصریح خود قرآن، هم حوادث و سرگذشتهای داستانهای قرآن«بالحق»هستند و هم گزارش و نقل آنها که از طرف خداوند صورت گرفته«بالحق» است.این گونه سرگذشتهای واقعی و حقیقی را خداوند«قصص»مینامد، یعنی به نحوی بیان، نقل و ارائه شدهاند که خواننده آنها را پیگیری میکند.این امر همان شیوه داستان پردازی قرآن است.در ساختار اغلب داستانهای قرآن عناصر داستانی شناخته شده در ادبیات نوین داستانی، تا حدودی قابل تحلیل و ارزیابی است.معمولاً یک داستان هنری از این عناصر تشکیل شده است:طرح و پیرنگ، شخصیت و شخصیتپردازی، کشمکش، گفتوگو، صحنه و صحنهپردازی(زمان و مکان)، زاویه دید یا زاویه روایت و درونمایه یا اندیشه.
همواره باید این نکته را در نظر داشت که قرآن قبل از هر چیز کتاب هدایت و تربیت است و لذا داستانهای آن نیز در خدمت اهداف دینی و تربیتیاند.در این پژوهش فقط به تحلیل و بررسی چهار عنصر طرح و پیرنگ، کشمکش، شخصیت، شخصیتپردازی، و گفتوگو از عناصر داستانی در قرآن خواهیم پرداخت؛چرا که تحلیل همه این عناصر به مجال وسیعی نیاز دارد.
کلید واژهها:تحلیل، عوامل، داستان، قرآن
1.مقدمه
قرآن کریم حوادث و سرگذشتهای واقعی را که بدان پرداخته، «قصص»نامیده است.«قصص»که به معنای قصه است، در اصطلاح به سخنی گفته میشود که در قالب هنری چنان بیان و طرح شود که مخاطب آن را پیگیری کند.این معنا و مفهوم که با ریشه و ماده«قصّ»سازگار است، درباره داستانهای واقعی تاریخی قرآن صادق است، چرا که قرآن، حوادث و سرگذشتهای فرو رفته در اعماق تاریخ را با شیوه واسلوبهای بیانی، تکنیکهای داستانی و تصویر گریهای نمایشی و حسی خود، دوباره احیا و زنده کرده است، به طوی که مخاطب همانند یک بیننده، به نظاره حوادث و صحنههای داستان مینشیند و به پیگیری آنها میپردازد.
در ادبیات داستانی امروز، داستان متشکل از عناصری مانند طرح و پیرنگ، حادثه، شخصیت، گفتوگو، روایت، صحنه، زاویه دید، و درونمایه است.این عناصر که هم از نظر ساختار و هم از نظر محتوا مقوّم یک داستان هستند و داستان بر پایه آنها استوار است، در داستنهای واقعی قرآن-با اختلاف در کمیت، کییّت و نحوه کاربرد-قابل تشخیص، تحلیل و ارزیابی است.در این مقاله از ابتدا مطالعاتی درباره داستان و ادبیات داستانی و نقد آن انجام گرفته است.سپس داستانهای قرآن از این منظر بررسی و تحلیل شدهاند.سرانجام این نتیجه حاصل شد که قرآن کریم کتاب هدایت است، اما محتوای هدایتی و تربیتی قرآن با زبان هنر بیان شده و داستانهای واقعی تاریخی قرآن نیز که به قصد هدایت و عبرت مطرح گردیدهاند با تکنیک و شیوه داستانپردازی نقل شدهاند، به طوری که درک جنبههای هنری و شیوههای داستانپردازی قرآن، فقط با استفاده از معیارهای ادبیات داستانی نوین تا اندازهای ممکن است، چرا که داستان در ادبیات عربی قدیم به عنوان یک شکل هنری و ادبی مطرح نبوده و لذا در هیچیک از کتب علوم قرآنیی و تفسیری به داستانهای قرآن از دیدگاه خاص داستانی و معیارهای نقدی آن نگاه نکردهاند، بلکه داستان قرآنی، در کنار سایر موضوعات آن مانند احکام و اصول اعتقادات، از جنبههای صرف و نحوه و بلاغت قدیم تحلیل شده است.اما امروزه علاوه بر جنبههای یاد شده، عناصر دیگری در ساختار داستان هنری وجود دارد.چهار عنصر طرح و پیرنگ، کشمکش، شخصیت و شخصیتپردازی، و گفتوگو که از مهمترین عناصر یک داستان محسوب میشوند، در این پژوهش تحلیل شدهاند.
2.سؤالات تحقیق
1.ویژگیهای کلی داستان در قرآن چیست؟
2.عناصر داستانی در قرآن چگونه به کار رفته است؟
3.فرضیههای تحقیق
1.داستان به عنوان یکی از مهمترین موضوعات قرآنی، به مانند سایر موضوعات آن، در خدمت اهداف دینی و تربیتی در آمده است.این سخن به معنای نفی آفرینشهای هنری و شیوههای داستانپردازی در قرآن نیست، بلکه قرآن داستانهای واقعی تاریخی خود را بدون دخالت دادن خیال آفرینشگر در خلق حوادث، شخصیتها و دیگر عناصر داستانی-بر خلاف داستانهای واقعی تاریخی بشری-و بدون به کار بستن دروغ و مبالغه، با زبان هنر و اسلوب منحصر به فرد خود دوباره احیا کرده است.
2.عناصر داستانی به تناسب فضای فکری و تربیتی حاکم بر سوره، گاه کمرنگ و گاه پررنگ میشوند.برای نمونه آنجا که قرآن میخواهد به تحلیل افکار، اعتقادات و عواطف شخصیتهای حق و باطل بپردازد و از این طریق سمبلی از این شخصیتها ارائه دهد.اغلب بهعنصر گفتوگو متوسل میشود؛مانند گفتوگوهای بین موسی و فرعون در سورههای مختلف و آنجا که هدف قرآن، انذار و تخویف از طریق پرداختن به ذکر سهمناک و بلاهای آسمانی است، اغلب از عنصر توصیف یا اخبار استفاده میکند؛مثل داستان حضرت صالح در سوره«الشمس».
4.اهداف تحقیق
1.نگاهی نو به داستانهای قرآن از زاویه نقد نوین داستان و بلاغت جدید،
2.تبیین ملموس گوشههایی از لطایف، دقایق و رموز هنری و ادبی در داستانهای قرآن.
5.روش تحقیق
روش تحقیق در این بررسی، توصیفی و تحلیلی بوده است، آن هم با مطالعه دقیق و گردآوری اطلاعات درباره خود داستان و عناصر تشکیل دهندهاش و نقد نوین آن و نیز مطالعه و گردآوری اطلاعات لازم درباره داستانهای قرآن و استخراج آیات داستانی از سورههای مختلف و همچنین کتب تفسیری و کتبی که به مسائل داستانپردازی قرآن پرداختهاند.
6.پیشسینه تحقیق
گمان میرود که تا حال کاری بدین عنوان و با این وسعت انجام نپذیرفته است.سید قطب، محمود بستانی و دیگران در مورد جنبههای هنری داستانهای قرآن، بررسیهای کلی و محدود کردهاند که قطعاً احتیاج به تعمیق، گسترش، بازنگری و تحلیل دوباره دارند.در بیان ضرورت انجام یافتن این تحقیق همین بس که درک و فهم جنبههای ادبی و هنری و بیان عناصر داستانی در داستانهای قرآن، در فهم هر چه بهتر عظمت قرآن و ابلاغ اهداف دینی و انسان ساز این کتاب، کاری بسیار سازنده و ضروری است.
داستانهای قرآن از دیرباز از جنبههای مختلف تاریخی، محتوایی، تربیتی و غیره بررسی شدهاند؛ اما درباره جنبههای هنری و مسائل مربوط به شیوههای داستانپردازی و تحلیل عناصر داستانی شناخته شده در ادبیات نوین داستانی، مانند طرح و پیرنگ، صحنهپردازی یا زمان و مکان، زاویه دید یا زاویه روایت و عنصر درونمایه یا اندیشه، بجز کارهای سطحی، کار متقن و محکمی صورت نگرفته است.
7.تعریف داستان هنری