لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 33 صفحه
قسمتی از متن .doc :
انقلاب کبیر فرانسه
انقلاب ۱۷۸۹ طلیعه جامعه سرمایه دارى بورژوایى مدرن در تاریخ فرانسه بود. شاخصه اصلى این انقلاب، استقرار موفقیت آمیز وحدت ملى از طریق سقوط رژیم ارباب رعیتى بود. به گفته توکویل هدف اصلى انقلاب عبارت بود از محو آخرین بقایاى قرون وسطى. انقلاب فرانسه نخستین انقلابى نبود که بورژوازى از آن منتفع مى شد، پیش از آن در سده شانزدهم انقلاب هلند، در سده هفدهم دو انقلاب انگلستان و در سده هجدهم انقلاب آمریکا راه را نشان داده بودند. در پایان سده هجدهم بخش اعظم اروپا از جمله فرانسه تحت رژیمى بود که از نظر اجتماعى؛ امتیازات اشرافى و از نظرگاه سیاسى ویژگى آن استبداد بر پایه حق الهى سلطنت بود. در کشورهاى اروپاى مرکزى و شرقى، بورژوازى چنان رشدى نکرده بود که بتواند نفوذ چندانى داشته باشد. اکتشافات جغرافیایى سده هاى پانزدهم و شانزدهم، بهره کشى از مستعمرات و جابه جا شدن داد و ستدهاى دریایى به سوى غرب همه و همه به عقب ماندگى شرایط اجتماعى و اقتصادى این کشورها کمک کرده بود اگرچه انقلاب ۱۶۴۰ انگلستان اقدامى در جهت متروک کردن شیوه حکومت استبدادى بود اما استقرار آزادى سیاسى در انگلستان به هیچ وجه ضربه اى خردکننده بر مبانى سلسله مراتب اجتماعى مبتنى بر ثروت وارد نیاورد. شالوده آزادى هاى انگلیسى را رسوم و سنن شکل داده بودند نه تتبعات فلسفى. برک در کتاب «اندیشه هایى درباره انقلاب فرانسه» که به سال ۱۷۹۰ منتشر شد نوشت: از زمان صدور منشور کبیر تا اعلامیه حقوق مشى همیشگى قانون اساسى، اعلام و بیان آزادى هاى ما بوده است، آزادى هایى که از نیاکان خود به ارث برده ایم و باید براى اخلاف خود به جاى گذاریم. (گائتانا موسکا، تاریخ عقاید و مکاتب سیاسى، ت: حسین شهیدزاده، انتشارات مروارید، ص ۱۲۵ ) با این وصف عیان مى شود که قانون اساسى بریتانیا، حقوق بریتانیایى ها را به رسمیت مى شناخت نه حقوق بشر را و آزادى هاى انگلیسى خصلتى جهانى نداشت. در انقلاب ۱۷۷۹ آمریکا نیز اصولى که براى نیل بدان منازعاتى صورت گرفته بود؛ آزادى و برابرى را کاملاً به رسمیت نمى شناخت. سیاهان همچنان برده ماندند و تساوى حقوق سفیدپوستان نیز در واقع به هیچ وجه سلسله مراتب اجتماعى مبتنى بر ثروت را به مخاطره نینداخت، در ضمن در نخستین قوانین اساسى آنها اصل شرط دارایى براى حق رأى دادن ملحوظ شده بود. انقلابات آمریکا و انگلستان، نمونه هاى انقلاباتى هستند که از تفوق و برترى ثروت در زیر پوشش «آزادى هاى بورژوایى» دفاع مى کنند. انقلاب فرانسه برجسته ترین انقلاب بورژوایى بوده است و به سبب ماهیت دراماتیک مبارزه طبقاتى خود تمامى انقلابات پیشین را تحت الشعاع قرار داده است. این ویژگى ها مدلول سرسختى اشرافیت که سخت به امتیازات فئودالى چسبیده بود و با دادن هر نوع امتیازى مخالف بود از یکسو و مخالفت پرشور توده هاى مردم با هر نوع امتیاز یا تمایز طبقاتى از سوى دیگر، بود. اساساً بورژوازى خواهان سقوط کامل اشرافیت نبود بلکه امتناع اشرافیت از سازش و خطرات ضد انقلاب بود که بورژوازى را به انهدام نظم کهن ناگزیر ساخت. انقلاب فرانسه راه حقیقتاً انقلابى گذار از فئودالیسم به سرمایه دارى را انتخاب کرد. این انقلاب با نابود کردن بقایاى فئودالیسم و با آزاد ساختن دهقانان از قید حقوق اربابى و عشریه کلیسایى و وحدت بخشیدن به تجارت در سطح ملى، شاخص مرحله اى تعیین کننده در تکامل سرمایه دارى بود. سرکوب فئودال ها سبب آزاد شدن تولیدکنندگان مستقیم خرده پا شد و به تفکیک توده هاى دهقانى و قطب بندى آنها بین سرمایه و کار مزدورى انجامید. پس از انقلاب، با گسترش روابط تولیدى کاملاً نوین، سرمایه از قید تحمیلات و تجاوزات فئودالیسم رها شد و نیروى کار به صورت یک واقعیت تجارتى اصیل درآمد و این امر در
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .docx ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 45 صفحه
قسمتی از متن .docx :
نگاهی کوتاه به زندگی قائممقام
نامش ابوالقاسم و معروف به قائممقام فراهانی بود. در فراهان بهدنیا آمد. پدرش میرزا عیسی وزیر عباسمیرزا نائبالسلطنة بود. به اذعان دوست و دشمن او دارای کمالات بسیار بود. ادیب،نویسنده، شاعر، سیاستمدار، پارسا و پاکدامن بود.
در سال 1237ه.ق میرزا بزرگ از دنیا رفت و تمامی القاب و عناوین و پستهای وی به فرزندش میرزا ابوالقاسم قائممقام رسید.[1] کسانی که به لیاقت ذاتی او حسادت میکردند از سعایت و دشمنی نسبت به او خودداری نکردند، تا آنجا که عباس میرزا را تحت تأثیر قرار داند و او ضمن گزارشهای خود از شاه، درخواست کرد که او را معزول کند و شاه او را در سال 1239ه.ق معزول کرد. دو سال بعد به دنبال نابسامانی اوضاع آذربایجان، شاه مجدداً او را به وزارت نائبالسلطنة منصوب کرد[2]. هر چند در همین سال، تحت تأثیر پیروزی بر عثمانی و تحریک شاهزادگان و اُمَراء داخلی شاه تصمیم گرفت دوباره به روسیه حمله کند. لذا به آذربایجان سفر کرد. در جلسه مشاوره تنها مخالف جنگ قائممقام بود و به همین جهت دشمنان او را متهم به دوستی با روسیه کردند و شاه او را معزول کرد و به مشهد تبعید نمود.
جنگ بینِ ایران و روسها آغاز شد. این دوره دوم جنگ با روسها بود. جنگی که منجر به معاهدهننگین ترکمانچای شد و اگر درایت قائممقام نبود. شاید تبریز هم از ایران جدا میشد.
در سال 1243ه.ق روسیه به تبریز رسید. فتحعلیشاه، فرخخان پیش خدمت خود را به مشهد فرستاد و پس از عذرخواهی او را به تهران طلبید و برای عقد صلح با دولت روسیه به تبریز فرستاد[3]. عهدنامه ترکمانچای به خط قائممقام نوشته شد.[4]
در سال 1249ه.ق نائبالسلطنة عباسمیرزا در مشهد درگذشت. او قبل از مرگش در کنار حرم امام رضا (علیهالسّلام) از محمدمیرزا و قائممقام خواست که یکدیگر را یاد میکنند از قائممقام خواست که محمدمیرزا را بر تخت پادشاهی بنشاند[5] و یکسال بعد که فتحعلیشاه از دنیا رفت با کمک قائممقام محمدمیرزا بر تخت پادشاهی نشست و قائممقام صدر اعظم وی شد.
یکسال بعد با توطئه و دسیسه انگلیسیها و سعایت شاهزادگان، در 25 صفر 1251ه.ق مطابق با 20 ژوئن 1835م قائممقام به دستور محمدشاه دستگیر شد و در روز آخر ماه صفر او را خفه کردند و روحش به دیار باقی شتافت.[6]
نقش کشورهای اروپایی در ایران
در سال 1222ه.ق و در خلال دوره اول جنگ با روسها، ناپلئون امپراطور فرانسه، به دولت ایران پیشنهاد کرد قشون خود را به ترتیب قشون اروپا تعلیم و تربیت کند و نظم دهد. این پیشنهاد در دربار ایران مقبول افتاد و طی نامههایی بین فتحعلیشاه و ناپلئون،مستشارانی از فرانسه به ایران آمدند و چون آذربایجان بیش از دیگر ایالات ایران مورد تهدید بود، اصلاح قشون از آذربایجان آغاز شد. میرزا بزرگ قائممقام از این تعاملات نهایت استفاده را برد و قشون آذربایجان با تدابیر و مرتب گردید و با قانون نظام اروپا منظم شد و با کمک این مستشاران فرانسوی، کارخانههای توپسازی، فشنگسازی و باروتکوبی در تبریز دایر گردید.[7] هر چند علت کمک فرانسه به ایران دو چیز بود:
1) ضربهزدن به روسیه که دشمن فرانسه است.
2) عبور از ایران برای رسیدن به هند و منابع سرشار آن و ضربه به انگلیس.[8]
در این زمان انگلیسیها که از روابط ایران و فرانسه و همسایگی ایران با روسیه احساس خطر میکردند گروهی را به ایران فرستادند که مورد استقبال دربار ایران قرار گرفتند. فرانسویها که از این عمل خشمگین شده بودند، سرتیپ گاردان و مستشاران را به فرانسه احضار کردند. میرزا بزرگ سعی بسیار کرد تا لااقل دو نفر از آنها را نگه دارد تا کاخانجات توپسازی تکمیل شود اما موفق نشد.
این عمل فرانسویها نشاندهنده این بود که کمک آنها به ایران، نفعرساندن به ایران نبوده. بلکه آنها به دنبال منافع دولت خویش بودند. لذا وقتی احساس کردند که دربار ایران به دشمنان آنان روی خوش نشان میدهد ایران را ترک کردند و قراردادهای بین ایران و فرانسه را زیر پا گذاشتند.
این ایام، دورانی بود که اروپاییان متوجه ممالک شرقی شدند و به علت اینکه شرقیها از اطلاعات سیاسی و اقتصادی بسیار کمی برخوردار بودند و به سوی آسیا روی نهادند که پیشآهنگ آنها انگلیسیها بودند.
کشور هندوستان که مستعمره انگلستان بود از منابع سرشاری برخوردار بود. و همیشه مورد توجه کشورهای استعمارگر بوده است. همسایگی ایران با روسیه یکی از بزرگترین بهانههای انگلیسی برای ایجاد فتنه و ماجراجوئی در ایران بود. علاوه بر اینکه، با وجود آرامش و صلح در ایران و عدم جنگ ایران با روسها، این احتمال وجود داشت که ایران و روسیه و حتی فرانسه همپیمان شده و به هند حمله کنند. لذا انگلیسیها با ایران هیچگاه با صمیمیت برخورد نکردند. حوادث اتفاق افتاده در ایران هم گواه این مطلب است و اگر تمام آنها در اثر نیرنگ انگلیسیها نبود، در قسمت اعظم آنها ردپای تحرکات انگلیسیها دیده میشد. فتنه اسماعیلیه یزد، فتنه تراکم، فتنه امرای خراسان، فتنه افغانستان، فتنه ازبک، فتنه باب و هزاران فتنه دیگر از قبیل شیخیه و صوفیه و ... از این جملهاند.[9]
شیطنتانگلیسیها در طول تاریخ ایران به خوبی و روشنی پیداست. پس از معاهده ترکمانچای، ایران باید مبلغ 10 کرور به روسیه پرداخت میکرد. این گرفتاری مالی ایران باعث شد تا دولت انگلیس بتواند با پرداخت فقط 200 هزار تومان رضایت دولت ایران را برای لغو ماده سوم و چهارم قرارداد نوامبر 1814 جلب نماید. به موجب آن دو ماده؛ دولت بریتانیا متعهد میشد در صورت حمله یک دولت اروپایی به ایران، کمک نظامی به ایران بنماید یا لااقل سالی 200 هزار تومان به ایران بپردازد. در تمام سالهای جنگ ایران و روسیه، انگلیسیها از انجام این کار سرباز زدند و پس ازصلح ایران و روسیه و مشکل مالی ایران، معاملهای پیشنهاد کردند که