لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 20
اندیشة پیروزی نهائی
نیروی حق و صلح و عدالت بر نیروی باطل و ستیز و ظلم ، گسنرش جهانی ایمان اسلامی ، استقرار کامل و همه جانبة ارزشهای انسانی ، تشکیل مدینة فاضله و جامعة ایدهآل ، و بالاخره اجراء این ایدة عمومی و انسانی به وسیله شخصیتی مقدس و عالیقدر که در روایات متواتر اسلامی ، از او به «مهدی» تعبیر شده است ، اندیشهای است که کم و بیش همه فرق و مذاهب اسلامی با تفاوتها و اختلافهائی بدان مؤمن و معتقدند .
زیرا این اندیشه ، به حسب اصل و ریشه ، قرآنی است . این قرآن مجید است که با قاطعیت تمام ، پیروزی نهائی ایمان اسلامی ، غلبة قطعی صالحان و متقیان ، کوتاه شدن دست ستمکاران و جباران برای همیشه و آینده درخشان و سعادتمندانة بشریت را نوید داده اشت .
این اندیشه بیش از هر چیز مشتمل بر عنصر خوشبینی نسبت به جریان کلی نظام طبیعت و سیر تکاملی تاریخ و اطمینان به آینده ، و طرد عنصر بدببتی نسبت به پایبان کار بشر است ، که طبق بسیاری از نظریهها و فرضیهها فوقالعاده تاریک و ابتر است .
انتظار فرج :
امید و آرزوی تحقیق این نوید کلی جهانی انسانی ، در زبان روایات اسلامی ، « انتظار فرج » خوانده شده است و عبادت – بلکه افضل عبادات شمرده شده است . اصل انتظار فرج از یک اصل کلی اسلامی و قرآنی دیگر اسنتتاج میشود و آن اصل « حرمت یأس از روح الله » است .
مردم مؤمن به عنایات الهی ، هرگز و در هیچ شرایطی امید خویش را از دست نمیدهند و تسبیم یأس و ناامیدی و بیهوده گرائی نمیگردند . چیزی که هست این انتظار فرج و این عدم یأس از روح الله در مورد یک عنایت عمومی و بشری است ، نه شخصی یا گروهی ؛ و به علاوه ، توأم است با نویدهای خاص و مشخص که به آن قطعیت داد ه است .
دوگونه انتظار
انتظار فرج و آرزو و امید و دلبستن به آینده دو گونه است : انتظاری که سازنده و نگهدارنده است ، تعهد آور است ، نیرو آفرین و تحریک بخش است ، به گونهای است که میتواند نوعی عبادت و حق پرستی شمده شود ؛ و انتظاری که گناه است ، ویرانگراست ، اسارت بخش است ، فلج کننده است و نوعی « اباحیگیری » باید محسوب گردد .
این دو نوع انتظار فرج ، معمول دو نوع برداشت از ظهور عظیم مهدی موعود است و این دو نوع برداشت به نوبة خود ، از دو نوع بینش دربارة تحولات و انقلابات تاریخی ناشی میشود . از این رو لازم است اندکی دربارة دگرگونیها و تحولات تاریخی به بررسی بپردازیم .
ما هنگامی که معلولی را با طبیعت کلی یک علت بسنجیم و آن را لازمة آن طبیعت به طور کلی و عام و شامل نیابیم ، نام تصادف روی آن میگذاریم .
امور تصادفی تحت ضابطة کلی در نمیآید و قانونی علمی نمیتواند داشته باشد ، زیرا قوانین علمی عبارت است از جریانات کلی و عمومی طبیعت .
ممکن است کسی تحولات تاریخی را یک سلسله امور تصادفی و اتفاقی یعنی اموری که تحت قاعده و ضابطهای کلی در نمیآید بداند ، از آن جهت که مدعی شود جامعه چیزی جزء مجموعهای از افراد با طبایع فردی و شخصی نیست ، مجموع حوادثی که به وسیلة افراد به موجب انگیزههای فردی و شخصی به وجود میآید منجر به یک سلسله حوادث تصادفی میشود و ان حوادث تصادفی منشأ تحولات تاریخی میگردد .
نظریة دیگر این است که جامعه به نوبة خود ، مستقل از افراد ، طبیعت و شخصیت دارد و به اقتضای طبیعت و شخصیت خود عمل میکند ، شخصیت جامعه عین شخصیت افراد نیست ، بلکه تاز ترکیب و فعل و انفعال فرهنگی افراد ، شخصیتی واقعی و حقیقی به وجود میآید ، آن چنانچه در هر مرکب از مرکبات بی جان یا جاندار چنین است . علیهذا جامعه ، طبیعت و خصلت و سنت و قاعده و ضابطه دارد ، یعنی طبق طبیعت خود عمل میکند و عملها و عکسالعملهایش طبق یک سلسله قوانین کلی و عمومی قابل توضیح است
پس تاریخ آنگاه فلسفه دارد و آنگاه تحت ضابطه و قاعدة کلی در میآید و آنگاه موضوع تفکر و مایة تذکر و آیینه عبرت و قابل درسآموزی است که جامعه از خود طبیعت و شخصیت داشته باشد و اگر نه جز زندگی افراد چیزی وجود ندارد و اگر درسی و عبرتی باشد درسهای فردی از زندگی افراد است ، نه درسهای جمعی از زندگی اقوام و ملل ، علیهذا برداشت داشتن از تاریخ و تحولات آن که بدان اشاره شد ، فروع بر مسأله طبیعت و شخصیت داشتن جامعه است .
قرآن و تاریخ
مسأله انتظار فرج که موضوع بحث این گفتار است ضمن اینکه بحثی فلسفی و اجتماعی است ، بحثی دینی و اسلام است و همچنانکه گفتیم ریشه قرآنی دارد . پس قبل از آن که درباره چگونگی انتظار به بررسی بپردازیم باید نظر قرآن را درباره جامعه و سرگذشت متحول و متغیر آن که تاریخ است روشن کنیم .
در این که قرآن مجید تاریخ را به عنوان یک درس و یک منبع معرفت و شناسائی ، یک موضوع تفکر و مایة÷ تذکر و آیینة عبرت یاد میکند جای تردید نیست ولی آیا قرآن به تاریخ به چشم فردی مینگرد یا به چشم اجتماعی ، آیا قرآن تنها نظرش به این است که زندگی افرادی را برای عبرت سایر افراد طرح کند یا نظرش به زندگی جمعی است ، لااقل زندگی جمعی نیز منظور نظر قرآن هست ؟ و به فرض دوم آیا از قرآن میتوان استنباط کرد که جامعه ، مستقل از افراد ، حیات و شخصیت و مدتع و اجل و حتی شعور و ادراک و وجدان و ذوق و احساس و نیرو دارد یا نه ؟ و بنابراین فرض آیا از قرآن کریم می توان استنباط کرد که بر جامعه ها و اقوامم وامم ((سنت