لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 8
((بسم الله الرحمن الرحیم))
((وجوه تمایزمدیریت اسلامی باسایزمکاتب مدیریت))
درفصل نخست به بحث پیرامون(مدیریت اسلامی)ومفاهیم آن ازدیدگاه (مطلب)و(علم)پرداختیم.گفتیم که مدیریت اسلامی براساس ادله بیان شده پیش ازآن که (علم)باشدیک(مکتب)است وازهمین رووظیفه ی مکتب ارائه راه حلهائی است که بامفهوم عدالت خواهی سازگارباشد .اگرعلم هم خواهان این امراست که در(خدمت)مکتب یاتعالی انسانهاباشدبایدباسیرمطالعاتی مکتبی که دریک سیراکتشافی است بدین نتیجه رسیدکه جهان بینی حاکم برکاربرداین(علم)درحیطه(تولید)یک جهان بینی الهی ونشانه گرفته ازسرچشمه(وحی)است.لذاست که سیرمطالعاتی مکتبی پیرامون(مدیریت اسلامی)یک سیراکتشافی است وبایداز(روبنا)به(زیربنا)باشدکه باروش مطالعه(علمی)که از(زیربنا)به (روبنا)ویک سیرتکوینی است متفاوت است. همچنین نخستین مبنای(مدیریت اسلامی)که عبارت ازضرورت حضوری ووجودی (مکتب)است بیان شد.بدین معنا که ازابتدائی ترین اصول(مدیریت)که اسلامی هم باشداینست که ارزشهاوضدارزشهای آن مبتنی ومتکی بر(مکتب)حیات بخش اسلام باشد.اصولا(مدیریت)حتی درنظامهای گوناگون و مختلف جهان نیز همیشه برمبنای مکتبی استوار بوده است حال این مکاتب هرچند مادی یاالحادی ولی ازآنجا که اصولا مدیران دردوران سازمانها کارگزاران حکومتی وحکومتها در جوامع همیشه دارای یک سری ازارزشها وضدارزشها درذهنیات ویاتئوری های حکومتی برای خود بوده اند . لذامدیران نیزکه کارگزاران یامجریان سیاستهای فوق درسازمانها میباشند ناچارا در(مدیریت)پای بند بدان ارزشها بوده ومسلما مدیری در حیطه انجام مسئولیت خودموفق تربوده است که درجهت اهداف مکتبی نظام سیاسی حاکم برجامعه دردوران سازمان موفق ترباشد.اماوجه تمایز(مدیریت اسلامی)باااشکال دیگر(مدیریت)ها درجوامع کاپیتالیستی یاکمونیستی ویاهرنوع جامعه دیگری که اداره امورمردم دردست عده ای ازسردمداران حکومتهاست دراین نیست که نظامهای (مدیریت)دیگرصاحب (مکتب) یادرحقیقت ایدئولوژی یا(روش)خاص اداره نظام اجتماعی خودنمی باشد بلکه وجه تمایزدر(اسلامی)بودن نظام مدیریت کنونی ومتکی ومبتنی بودن این نظام برپایه اصول لامتغیر (وحی)وبیان شده توسط خداوند متعال وپیامبراکرم (ص)است ومادی یاالحادی بودن مکاتب(مدیریت)مقابل است.لذاساده اندیشی است اگرگروهی ازمدیران یاکارگزاران جوامع یامتخصصان (علم)مدیریت براین اندیشه باشند که در نظامهای سیاسی مختلف اگربرمسند(مدیریت)قرارمی گیرندبدون اتکاء بر(مکتب) یاارزشهای خاص حاکم برآن نظام یاجامعه ، گرداننده مسائل و موارد معتنا به دستگاه اداری خویش می باشند!درحالیکه برعکس ! آن نظام اداری نیز برای خودصاحب مکتبی است منتهی اگراین مکتب متکی بر(وحی) نیست متکی بر(عقل) یا(شهوت) یا(شهرت) انسانهائی است که حاکمیت سیاسی آن نظام را دراختیار دارند ومسلما این انسانها نیز تازمانی اجازه حضور ووجود به مدیران دردوران سازمانهای اجرائی کشور میدهند که آن ((مدیران))حداقل درچارچوب ارزشهای حاکم شده توسط آن گروه رهبردرسیاست ومذهب واقتصادو…عمل کنند هرچند اگرظاهرا اعتقادی هم بدین امرنداشته باشد.ازانرو ازمبانی لامتغیر((مدیریت))بخصوص اگر بخواهد اسلامی باشد((مکتب)) است وبعقیده نویسنده اصولا درهیچ زمان ومکان بشردر((مدیریت))زیردستان خود فاقد((مکتب))یا((روش))اداره امورجمع زیردست خودنبوده است حتی اگر بصورت دست نشانده عمل نموده باشد.
وجه دیگرتمایز یاافتراق مدیریت((اسلامی))با((مدیریت))در جوامع دیگر که تحت تاثیر مکاتب دیگر هستند نیز همین است که اصولا دراین شکل ازمدیریت چون ((مکتب))متکی بر((وحی))و((وحی))ازخارج ازعالم ((ماده))بربشرابلاغ گردیده است لذا امردست نشاندگانی یاحکومت((مردم))بر((مردم))یافردبر((مردم))وتشویق استثمار،استعمارواستحمارانسان راکاملا منتفی ساخته است.
بدین ترتیب ملاحظه میشود که چگونه ((الهی))بودن مکتب اسلام درمقابل مکاتب((مادی))دیگر باعث رهانیدن انسانها اززیریوغ انسانهای دیگرومدیران اززیریوغ کودتاگران ویازورمدان تاریخ درجهت تحمیل افکار وعقایدخودبرنوع بشرمیشود.
وجه تمایزدیگرمدیریت اسلامی با((مدیریت))درجوامع دیگر،حتی اگرمبتنی برمکاتب مختلف باشند که هستند ، اصل لامتغیربودن ارزشهای بیان شده برای همیشه زمان ومکان یادرحقیقت ارزش مستمروهمیشگی است که اصول بیان شده درمدیریت اسلامی واداره انسانها دارد که درمکاتب ((مادی))چنین ارزشی نمیتواند وجود داشته باشد.بدین ترتیب ازآنجاکه علوم مادی مبتنی بریک سیرمطالعاتی وتفکراتی تکوینی است لذا هر روزدرسراسر عالم انواع افکار وعقایداز جانب متفکران ، این مکاتب رادستخوش تغییرات ودگرگونی برارزشها میسازد چنانکه همانگونه که امروز ملاحظه میشودهنوز200سال ازعمر مارکس ومارکیست نگذشته است بیش از2000ماینفست برعقاید وافکار مارکس ولنین که یک مکتب الحادی ومبتنی برتکوین است نگاشته شده است ونوشتن این افکار تکوینی وتکمیل ارزشهای حاکم براین مکتب مادی باعث آن گردیده است که اگر پیروی هم براین تعالیم حضورداشته باشد ازگیجی وحیران بودن برهزارها راهی که بایک نام برسرراه اوقرارداده شده است متحیراست کدام راانتخاب وبرکدام ارزش صحه گذارد!؟
ودراین میان وضع ((مدیر))درچارچوب اداره سازمان که همان اداره انسانها وتحقق ارزشهای مکتبی حکومت درچارچوب نظام اداری سازمان است بسی دشوارتروگیج کننده تر است.لذامشاهده میشودکه امروز دردنیای شرق وغرب هرچند((مدیریت)) مبتنی برمکاتب ((سوسیالیست)) و ((کاپیتالیست))انجام وظیفه می نمایدوسعی درحفظ منافع این مکاتب درسازمانها دارد ولی درعمل این ((مدیران))برروی خطوط بسیلرکلی نظیر سرمایه، کار،کارگر،سودوزیان کار می کنندودرپرداختن به جزئیات درزمینه ارزشهای مکتبی غافل وعاجزهستند.چه اینکه درهردو بلوک شرق وغرب تنها محورهای سرمایه وسرمایه داری یاسوسیال وسوسیالیست رادرجامعه وسازمان تشکیل میدهند وواردشدن درجزئیات امرجزایجادتفرقه ها وتشتت وپراکندگی به لحاظ تنوع افکارواندیشه ها دراین زمینه ها چیزی رابدنبال ندارد.((مدیریت)) دراین سازمانها به لحاظ عدم حضور یک اعتقاد ((مکتبی))مشترک بین تمامی انسانهای مشغول دردرون سازمان صاحب یک وحدت عقیدتی یامکتبی که متعالی ترین وکارآمدترین شکل وحدت برای نوع بشراست نخواهدشدوناچارا بایدانسانهاراحول محورهای ((مادی))ونه ((مکتبی))یعنی باانگیزه های ((سود))افزائی و((پول))افزائی یاحول محور((دلار))و…هماهنگ ومشترک سازد.ازآنجا که این محورپول پرستی یاحرص وطمع بشرونوع انسانها که فاقد اخلاق ومکتب هستندهیچگاه سیری پذیر نیست ، بازهم حرکت انگیزه های ((مادی))دردرون سازمان حرکت قرصهای مسکنی است که پس ازپایان عمرمفیدواثرتسکین بخش آن قرص مجددا بیماررانیزمجددبه قرص دیگری است تاآنجاکه براثراعتیادبه این قرصها دیگر آثار قرص هم برروحیه وروان وی ازمیان رفته وانسانها رادچار خمودگی ، افسردگی ،بیکاری،بازنشستگی وسپس راهی خانه سالخوردگان وبالاخره قبرستان مردگان مینماید.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 10
علم اسلامی،مدیریت اسلامی
تبیین مفهوم مدیریت اسلامى
تعبیر "مدیریت اسلامى" حاکى از این است که مدیریت مى تواند داراى دو وصف "اسلامى" و "غیراسلامى" باشد، و از اینروى این سؤال، مطرح مى شود: چه ارتباطى بین مدیریت به عنوان یک علم و بین اسلام به عنوان یک دین، وجود دارد؟
این پرسش در واقع یکى از جزئیات پرسش عامتر و کلى ترى است و آن این است: علوم و فنون مختلف، بویژه علوم انسانى، چه ارتباطى با ادیان خصوصاً دین اسلام دارند؟
پاسخ به این سؤال، نیازمند ارائه تعریف دقیقى از علم و دین است.
رابطه دین با معارف بشرى
1ـ با توجه به اینکه واژه "علم" داراى کاربردهاى متباین و متداخلى است و بیان همه آنها با اشاره به تفاوتهایشان به درازا مى کشد. ما در اینجا به تعریف مفهومى از "علم" که متناسب با بحث حاضر است بسنده مى کنیم:
«علم عبارت است از مجموعه قضایایى که حول یک محور (کلّ یا کلّى) مطرح مى شود و با متدهاى مناسب با طبیعت قضایاى مزبور، مورد بررسى و تحقیق قرارمى گیرد».
فى المثل طبیعت قضایاى منطقى، فلسفى و ریاضى با متد تعقلى؛ و طبیعت قضایاى فیزیکى و شیمیایى با متد تجربى؛ و طبیعت علوم تاریخى با متد نقلى، مناسبت دارد. حال، اگر فرض کنیم که همه یا بخشى از مسائل یک علم در منابع دینى مستند به "وحى الهى" بیان شده و اصطلاحاً با متدتعبدى هم قابل اثبات باشد مى توان قضایاى ى آن علم را با دو متد، مورد بررسى قرار داد و یا آنها را به دو قسم، دینى و غیردینى، تقسیم کرد. مثلاً مسائل خداشناسى(بحث از صفات وافعال الهى)هم بامتدتعقلى؛ قابل بررسى است که بخشى از متافیزیک (فلسفه الهى) را تشکیل مى دهد، و هم با متد تعبّدى مستند به "وحى الهى"؛ یعنى با استفاده از منابع دینى (کتاب و سنّت) قابل بررسى است که "خداشناسى دینى" نامیده مى شود.
پس صفت "دینى" براى یک علم (مجموعه خاصى از قضایا) گاهى به این معنى است که مسائل آن علم، با متد نقلى دینى و با استفاده از منابع مستند به وحى الهى، مورد بررسى قرار مى گیرد.
2ـ اکنون واژه "دین" را مورد دقت قرار مى دهیم تا با کاوش در مفهوم آن، روشن شود که مطالب دینى با کدام علمى مناسبت دارد و به چه اعتبار دیگرى مى تـوان وصف "دینـى" را براى علم خاصى در نظـر گرفت.
واژه دین، کاربردهاى مختلف و متشابهى دارد و شایعترین اصطلاح آن عبارت است از: «مجموعه اى از عقاید که محور آنها را خدا و ماوراى طبیعت تشکیل مى دهد به اضافه سلسله اى از ارزشها و احکام و دستورالعملهاى متناسب با آن عقاید» و به عنوان یک تشبیه مى توان دین را به درختى تشبیه کرد که ریشه اش را عقاید، و تنه و شاخه هاى اصلى اش را ارزشهاى اخلاقى و اجتماعى، و سایر شاخ و برگهایش را قوانین و احکام عملى، تشکیل مى دهد و طبعاً ارزشها و رفتارها بدون استناد به عقاید دینى همانند درختى بى ریشه خواهد بود. «کَشَجَره خَبیثَه اُجتُثّت مِن فوق الاَرض مالها مِن قَرار»(ابراهیم:26)
دینى که از طرف خداى متعال بوسیله پیامبرانش براى مردم نازل شده "دین حق" و آیینهاى ساخته دست بشر "دین باطل" نامیده مى شود.
رسالت اصلى دین حق، معرفى عقاید صحیح پیرامون اصلى ترین مسائل هستى شناسى (خدا و جهان ابدى) و ارائه ارزشهاى حقیقى و برنامه هاى عملى مؤثر در سعادت دنیا و آخرت است، ولى احیاناً در منابع دینى به مناسبتهایى اشاره به مسائل طبیعى و شناخت جهان و انسان و جامعه و تاریخ نیز مى شود.
بدین ترتیب، بخشهاى مهمى از علوم انسانى ارتباط تنگاتنگى با دین پیدا مى کند، مخصوصاً دین اسلام که در همه ابعاد، از غناى بیشترى برخودار است و منابع شناخت آن، بخصوص قرآن کریم، اعتبار و سندیت قطعى ترى دارد.
همچنین در مواردى که کتب آسمانى و سایر منابع دینى، هر چند تطّفلاً، سخنى درباره طبیعت و انسان داشته باشند ارتباطى با علوم مربوطه پیدا مى کنند. و به هر حال، نظریاتى که از متون دینى پیرامون مسائل مختلف (اعمّ از فلسفى و تجربى و دستورى) به دست مى آید پاسخهایى از طرف دین به پرسشهاى علوم، شمرده مى شود و هر مجموعه هماهنگى از آنها را مى توان علم خاصى با وصف دینى به حساب آورد، مانند: فلسفه اسلامى، جهان شناسى اسلامى، انسان شناسى اسلامى، اخلاق اسلامى، حقوق و اقتصاد اسلامى و ...
وصف "دینى" به این اعتبار، ناظر به نوع جواب و راه حلى است که دین به مسائل مربوطه مى دهد چنانکه در اعتبار سابق، نظر به اختلاف متد بود.
همینجا تأکید مى کنیم که معارف دین حقّ در صورتى که از نظر سند و دلالت، قطعى باشند با هیچ نظریه علمى قطعى و یقینى، تعارضى نخواهند داشت و اگر تعارضى بین علم و دین به نظر مى رسد معلول مسامحه در اسناد دینى یا ضعف استنباط از مدارک دینى یا نادرست بودن فرضیه علمى است.
3ـ با توجه به ارتباطاتى که بین علوم و بخصوص میان علوم و فلسفه، وجود دارد و فلسفه عهده دار اثبات بسیارى از اصول موضوعه علوم مى باشد، رابطه دیگرى بین علوم و دین از راه فلسفه و انسان شناسى دینى، برقرار مى شود و دین، با ارائه مبادى تصدیقى و اصول موضوعه خاصى که متناسب با جهان بینى الهى است در نظریه هاى علوم، اثر مى گذارد. مثلاً دانشمندى که معتقد به خدا و تدبیر حکیمانه اوست و اعتقاد به جهان غیب و ماوراء طبیعت و روح مجرّد و حیات ابدى و مختار بودن انسان دارد، نظریه هاى ماتریالیستى و جبرگرایانه را در روان شناسى و جامعه شناسى و سایر علوم انسانى نمى پذیرد و به جاى آنهانظریه هاى موافق با جهان بینى الهى و انسان شناسى دینى را بر مى گزیند.
از سوى دیگر، همین علومى که اصول موضوعه خود را از فلسفه مى گیرند به نوبه خود اصول و قواعدى را در اختیار علوم و فنون کاربردى و دستورى قرار مى دهند، چنانکه قواعد روان شناسى و جامعه شناسى، مورد استفاده علوم تربیتى و مدیریت، قرار مى گیرد و طبعاً آثارى را که از فلسفه دین دریافت داشته اند به علوم کاربردى، منتقل مى کنند.
لینک دانلود و خرید محصول در پایین توضیحات
نوع فایل: WORD
قابل ویرایش و آماده پرینت
تعداد صفحات : 27 صفحه
مدیریت اسلامی در مبحث مدیریت در ساختار جامعه بالاترین مقام رهبریت، رهبریت در راس جامعه و در راس حکومت می باشد، همان طور که می دانیم نقش رهبر در پیشرفت یا عدم پیشرفت یک سازمان نقش بسیار مهم و بسزایی است.
از آنجمله می توان گفت نقش رهبریت یک جامعه و قدرت تفکر و برنامه ریزی رهبر جامعه در پیشرفت جامعه از جهات مختلف بسیار حائز اهمیت است.
مقام رهبریت یک جامعه تاثیر مستقیم بر مدیریت سازمانها، ارگانها و نمادهای زیر مجموعه یک جامعه دارد.
پس در این مقاله به مهمترین نوع مدیریت، مدیریت فکری و فرهنگی بر جامعه می پردازیم.
جوامع کنونی از بعد شیوه مدیریتی، زندگی اجتماعی و تفکر حاکم بر زندگی انسانها به دو گونه مهم تقسیم می شوند.
1-جوامعی که بسیاری از تفکرات حاکم بر زندگی انسانها و قوانین حاکمه بر اساس اصل حداکثر لذت بجوی از دنیای مادی بدون توجه به اصل هدف زندگی انسانها در این دنیا بنا نهاده شده است.
در این جوامع دین و اعتقادات دینی تنها بعنوان یکی از اصول فرعی زندگی تعریف گردیده و هر کس بر مبنای تقاضای درونی و تنها در جهت تسکین آلام و بدون دخالت در روابط اجتماعی و زندگی روزمره به دنیای معنوی یا دین می پردازد.
و دین در فرع قوانین زندگی های اجتماعی مطرح بوده و نقش بسزائی در روابط انسانی و تنظیم مقررات در این جوامع ندارد.
در این جوامع با توجه به اصل حداکثر لذت از دنیای مادی و با توجه به اینکه رسیدن به این اصل در گرو تقابل افراد یک جامعه با یکدیگر بوده و عدم وجود قوانین اجتماعی و همبستگی اجتماعی جامعه را از رسیدن به این اصل باز می دارد افراد یک جامعه با وضع قوانین و مقررات و همکاری و همبستگی اجتماعی سعی در رسیدن به اصل مذبور و ترقی مادی دارند.
در این جوامع هدف وسیله را مباح می کند و در این راستا گاهی با توجه به دمکراسی ورای حداکثری مردم قوانینی وضع می شود که بیشتر روح حیوانی و شهوانی مطلق در انها دخیل بوده و هیچگونه روابط انسانی روحانی بر آن حاکم نمی باشد.
با توجه به حاکم بودن این تفکر در این جوامع رهبریت جامعه نیز با توجه به این تفکر هدایت و رهبری جامعه را بر عهده می گیرند.
در این سیستم حکومتی برای رسیدن به این اهداف گاهی بسیاری از مسائل اخلاقی انسانی و الهی زیر پا لگدکوب گردیده تا بتواند یک جامعه نهایت بهره ممکنه را از زندگی مادی خود ببرد.
اگر اندکی در دنیای کنونی سیر نمائیم و نگرش کوتاهی داشته باشیم، این تفکر و حاکمیت شهوات و لذتهای حیوانی را در بسیاری از جوامع بعنوان اصلی قابل احترام و مهمترین اصل مشاهده خواهیم نمود.
2- جوامعی دیگری نیز در دنیای کنونی وجود دارند که نوع نگرش آنها و اصل حاکم بر روح زندگی این جوامع متفاوت از جامعه های ذکر شده می باشد در این جوامع دین و تفکر دینی بعنوان شاخص اصلی حاکم بر روح زندگی و قوانین قابل ذکر است.
بر اساس این تفکر لذت انسان تنها منوط به استفاده مادی بدون در نظر گرفتن هدف زندگی انسان د ر دنیا نمی باشد و هدف وسیله را توجیه نمی کند.
ولی متاسفانه با توجه به بسیاری از عواملی که بعدا ذکر خواهد شد در این جوامع بعلت عدم توجه به مدیریت فرهنگی و فکری در جامعه باعث عقب ماندگی و فقر فرهنگی، اقتصادی و سیاسی شده است.
در این مقاله ما بر آنیم تا ض
چون فقط تکه هایی از متن اصلی برای نمونه در این صفحه درج شده است ممکن است هنگام انتقال مطالب از فایل ورد به داخل سایت بعضی متون به هم بریزد یا بعضی نمادها و اشکال درج نشود ولی در فایل دانلودی همه چیز مرتب و کامل است
متن کامل با فرمت ورد word را که قابل ویرایش و کپی کردن می باشند می توانید در ادامه دانلود نمائید
لینک دانلود و خرید محصول در پایین توضیحات
نوع فایل: WORD
قابل ویرایش و آماده پرینت
تعداد صفحات : 47 صفحه
موضوع : تحقیق دربارة مدیریت اسلامی آنگونه که باید باشد و اجراء شود .
قبل از هر چیزی میخواهم مقدمهای دربارة مدیریت بیان کنم تا مطلب فوق را بهتر درک کنیم .
تا قبل از انقلاب صنعتی علم مدیریت در قلمرو فلسفه قرار داشت و فلاسفه بطور غیر مستقیم روشهایی را برای حسن رفتار انسانها و روابط اجتماعی و نیز امور مربوط به آنها ارائه میدادند.
اما بعد از انقلاب صنعتی به دلیل رشد بنیههای اقتصادی و توسعة مؤسسات و سازمانهای صنعتی ، دگرگونی قابل ملاحضهای در نظام اجتماعی و سیاسی جامعه بوجود آمد ، و محققان در راستای این تحولات و دگرگونی در صدد برآمدند تا روشهای سیستماتیک و تئوریهای جدیدی را که مناسب با تکامل صنعتی باشد به نظام اجتماعی عرضه کنند .
حاصل این پژوهشها و تحقیقات منجر به ظهور علم مدیریت در جهان غرب پس از انقلاب صنعتی گردید .
جوهر ذاتی این علم مبتنی بر افزایش فراودههای اقتصادی و کالاهای صنعتی بود ، و تنها راهها تولید بهتر و دستیابی با سود بیشتر را نشان میدادهاست ، و همین امر موجب شد که کارفرمایان و صاحبان سرمایه رشد چشم گیری پیدا کرده و در مقابل کاگران به ابزار تولید مبدل گردند و تضادها و برخوردها طبقاتی بین آنها به اوج خود برسد .
برای نمونه به پایهای از نظرات اندیشمندان غرب در این زمینه استفاده میکنیم .
فایل میگوید : علم و هنر متشکل و هماهنگ نمودن و رهبری و کنترل فعالیتهای دستهجمعی برای رسیدن به هدف یا هدفهای مشترک را مدریت مینامند .
« کتاب علم مدیریت و روابط انسانی ، ناصر شادرخ » آقای چارلزاف آستن میگوید : مدیریت و اداره کردن برای بعضی هنر است و برای بعضی علم ، مدیریت خواه علم باشد ، خواه هنر تاریخ بشری گواه آن است که توانائی شخص در رسیدن به یک هدف مشخص بوسیلة افراد دیگر یکی از مهمترین و با ارزشترین هنرها در علوم انسانی است « بیماریهای مدیریت چارلزلف آستن-ترجمة سیروس پرهام» و بلاخره تعریفی که اکثریت متخصصان علم مدریت آنرا قبول دارند ، مدریت را انجام دادن کارها بوسیله و از طریق دیگران میدانند .
به طوری که از تعریف فوق بر میآید ، مدیریت عمدتا بستگی به دو عامل دارد ، اول تامین هدف سازمان به هر طریق ممکن ، و دوم وجود نیروی انسانی .
بر اساس توجه و اولویت قرار دادن هریک از این دو عامل ، نظریهها و مکاتب مختلفی بوجود آمدند که مجموعا از آنها بهعنوان مدیریت علمی یاد میشود .
از جملة آن نظریههای مکیت مدیریت علمی تیلور است .
نامبرده مسائلی را از جهت پیشبرد اهداف سازمان مورد بررسی قرار داد که بعدا بهعنوان اصول مدیریت علمی تیلور نام گرفت و آن اصول عبارتند از : تفکیک ، تخصص و تقسیم کار به کوچکترین جزء ممکنه و بهطریق علمی .
پیدا کردن بهترین روش انجام کار .
یافتن استاندار انجام کار .
استخدام بر اساس تخصص و از طریقة علمی .
وضع دستمزدها با توجه بهانجام کار و نه فقط از روی قدمت خدمت .
همکاری بین مدیر و مجری برای حصول اطمینان از انجام کارها .
تقسیم کار به تساوی بین مدیر و مجری با تفکیک وظایف مدیریت از وظایف اجرائی .
از جمله اشخاص دیگری که وظایف مدیریت را با ارائة اصولی تبیین نمودهاست ، هانری فایول فرانسوی است که بعدا به مکتب یو
چون فقط تکه هایی از متن اصلی برای نمونه در این صفحه درج شده است ممکن است هنگام انتقال مطالب از فایل ورد به داخل سایت بعضی متون به هم بریزد یا بعضی نمادها و اشکال درج نشود ولی در فایل دانلودی همه چیز مرتب و کامل است
متن کامل با فرمت ورد word را که قابل ویرایش و کپی کردن می باشند می توانید در ادامه دانلود نمائید