لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 13
زندگینامه دکتر مصد ق
دکتر محمد مصدق در سال 1261 هجری شمسی در تهران، در یک خانواده اشرافی بدنیا آمد. پدر او میرزا هدایت الله معروف به " وزیر دفتر " از رجال عصر ناصری و مادرش ملک تاج خانم ( نجم السلطنه ) فرزند عبدالمجید میرزا فرمانفرما و نوهً عباس میرزا ولیعهد و نایت السلطنه ایران بود. میرزا هدایت الله که مدت مدیدی در سمت " رئیس دفتر استیفاء " امور مربوط به وزارت مالیه را در زمان سلطنت ناصرالدین شاه به عهده داشت، لقب مستوفی الممالکی را بعد از پسر عمویش میرزا یوسف مستوفی الممالک از آن خود می دانست، ولی میرزا یوسف در زمان حیات خود لقب مستوفی الممالک را برای پسر خردسالش میرزا حسن گرفت و میرزا هدایت الله بعنوان اعتراض از سمت خود استعفا نمود. بعد از مرگ میرزا یوسف، ناصرالدین شاه میرزا هدایت الله را به کفالت امور مالیه و سرپرستی میرزا حسن منصوب کرد.
میرزا هدایت الله سه پسر داشت که محمد کوچکترین آنها بود. هنگام مرگ میرزا هدایت الله در سال 1271 شمسی محمد ده ساله بود، ولی ناصرالدین شاه علاوه بر اعطای شغل و لقب میرزا هدایت الله به پسر ارشد او میرزا حسین خان، به دو پسر دیگر او هم القابی داد، و محمد را " مصدق السلطنه " نامید. دکتر مصدق در خاطرات خود از دوران کودکیش می نویسد: " چون مادرم پس از فوت پدر با برادرم میرزا حسین وزیر دفتر اختلاف پیدا کرد، با میرزا فضل الله خان وکیل الملک منشی باشی ولیعهد ( مظفرالدین شاه ) ازدواج نمود و مرا هم با خود به تبریز برد. در آن موقع من در حدود دوازده سال داشتم ... "
محمد خان مصدق السلطنه پس از اتمام تحصیلات مقدماتی در تبریز همراه پدر خوانده اش، که بعد از جلوس مظفرالدین شاه بر تخت سلطنت به سمت منشی مخصوص شاه تعیین شده بود، به تهران آمد.
مصدق السلطنه با وجود سن کم در نخستین سالهای خدمت در مقام مستوفی گری خراسان کاملا در کار خود مسلط شد و توجه و علاقه عموم را به طرف خود جلب نمود. در باره خدمات او در خراسان افضل الملک در کتاب افضل التواریخ چنین می نویسد: " میرزا محمد خان مصدق السلطنه را امروز از طرف شغل مستوفی و محاسب خراسان گویند، لیکن رتبه و حسب و نسب و استعدا و هوش و فضل و حسابدانی این طفل یک شبه ره صد ساله می رود. این جوان بقدری آداب دان و قاعده پرداز است که هیچ مزیدی بر آن متصور نیست. گفتار و رفتار و پذیرائی و احتراماتش در حق مردم به طوری است که خود او از متانت و بزرگی خارج نمی شود، ولی بدون تزویر و ریا با کمال خفض جناح کمال ادب را درباره مردمان بجای می آورد و نهایت مرتبه انسانیت و خوش خلقی و تواضع را سرمشق خود قرار داده است".
مصدق السلطنه بعد از مراجعت به تهران در اولین انتخابات دوره مشروطیت نامزد وکالت شد. او به نمایندگی از طبقه اعیان و اشراف اصفهان در اولین دوره تقنینیه انتخاب گردید؛ ولی اعتبار نامه او بدلیل این که سن او به سی سال تمام نرسیده بود رد شد.
مصدق السلطنه در سال 1287 شمسی برای ادامه تحصیلات خود به فرانسه رفت و پس از خاتمه تحصیل در مدرسه علوم سیاسی پاریس به سویس رفت و در این مرحله به اخذ درجه دکترای حقوق نائل آمد. مراجعت مصدق به ایران با آغاز جنگ جهانی اول مصادف بود. بعد از مراجعت به ایران مصدق السلطنه با سوابقی که در امور مالیه و مستوفی گری خراسان داشت به خدمت در وزارت مالیه دعوت شد. دکتر مصدق قریب چهارده ماه در کابینه های مختلف این سمت را حفظ می کند تا اینکه سرانجام در حکومت صمصام السلطنه به علت اختلاف با وزیر وقت مالیه ( مشار الملک ) از معاونت وزارت مالیه استعفا می دهد و هنگام تشکیل کابینه دوم وثوق الدوله مجدداً عازم اروپا می شود.
دکتر مصدق در خاطرات خود از دوران اقامت در سویس که آنرا " وطن ثانوی " خود می خواند می نویسد: " در آنجا بودم که قرارداد وثوق الدوله بین ایران و انگلیس منعقد گردید.... تصمیم گرفتم در سویس اقامت کنم و به کار تجارت پردازم. مقدار قلیلی هم کالا که در ایران کمیاب شده بود خریده و به ایران فرستادم؛ و بعد چنین صلاح دیدم که با پسر و دختر بزرگم که ده سال بود وطن خود را ندیده بودند به ایران بیایم و بعد از تصفیه کارهایم از ایران مهاجرت نمایم. این بود که همان راهی که رفته بودم به قصد مراجعت به ایران حرکت نمودم..." دکتر مصدق سپس شرح مفصلی از جریان مسافرت خود از طریق قفقاز به ایران داده و از آن جمله می نویسد چون کمونیستها بر این منطقه مسلط شده بودند، به او توصیه کرده بودند که دستهایش را با دوده سیاه کند تا کسی او را سرمایه دار نداند! دکتر مصدق اضافه می کند " به دستور ژنران قنسول ایران در تفلیس اتومبیلی تهیه نمودند که با پرداخت چهل هزار مناتت مرا به پتروسکی برساند و از آنجا از طریق دریا وارد مشهد سر ( بابلسر فعلی ) شویم. ولی چند ساعتی قبل از حرکت خبر رسید که کمونیستها دربند را تصرف کرده
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 23
فارابی ،ابونصر محمد بن محمد(260 – 339 هـ . ق ):
فیلسوف ارزشمند ایرانی ، ملقب به معلم ثانی ،در فاراب ماوراءالنهر متولد شد وی اولین فیلسوف نامی ایران بعد از اسلام است که تحقیقات و نوشته های او راهگشای فیلسوفان بعد از وی مانند ابن سینا و ابوریحان گردید.
تحصیلات مقدماتی رادر ماوراء النهر آموخت سپس به بغداد رفت و در آن جا عربی فرا گرفت سپس در محضر استایتدی همانند ابوبشر علی بن یونس و یوحنا بن حبلان منطق و حکمت آموخت ، سپس به مصر وحلب و دمشق رفت و در همانجانیزدرگذشت . وی در علوم ریاضی و منطق وفسفه سر آمد دانشمندان دوران خود گشت ، فارابی بیشتر درآثار ارسطو معلم اول مطالعه و تحقیق کرد و بر مشکلات و نکات غمض عقاید وی فائق آمد با تلاش کم نظیری دو روش مشائی و اشراقی را در هم آمیخت و دراصول مذهب شیعه تحقیقات زیادی کرد و به نام معلم ثانی معروف گردید . ابو نصر فرد بی چیزی بود ، در ابتدئا شغل باغبانی اختیار کرد و در همین اوقاع با استفاده از نور چراغ پاسبانان درشب مطالعه می کرد ، تا حدی که به مقام قاضی اقضات دمشق رسید. اثر معروف ویدر جامعه شناسی «آراء اهل المدینه الفاضله است که وی در این کتاب جوامع را به جهار دسته متمایز « مدینه الخست » ،«مدینه النضروریه» ،« مدینه التجاریه » ،« مدینه التغلب» تقسیم بندی کرده است،وی معتقد است رئیس مدینه فاضد کسی است که عقل وی به نفس غلبه کند.
فارابی در موسیقی نیز از اساتید عصر خود بود و از اختراع ساز« قانون» را به وی نسبت میدهند،کتاب امموسیقیالکبیر را نیز در این رابطه نگاشته است . سایرآثار وی عبارتند از: رساله ی تحقیق عرضی ارسطاطایس فیکتب ما بعد الطبیعه – عیون المسائل – مقاله فی معانی العقل – فصول الحکم و...
رازی ،محمد بن ذکریا (251-313 هـ .ق )
ابوبکر محمد بن زکریا بن یحیی الرازی ملقب به جالینوس عرب و یکی از بزرگترین اطباء دنیا در شهر ری متولد شد. در جوانی به تحقیق در موسیقی و فلسفه و ادبیات و ریاضیات و نجوم پرداخت و بعد به شیمی و کیمیاگریروی آورد و پس از آن متوجه علم طب شد و در همه آن علوم مقام ارجمندی یافت ، رازیدر سی سالگی به بغداد رفت و به تحصیل علم طب پرداخت پس از خاتخ تحصیل به ری برگشت و از طرف منصورین اسحق حاکم ری سرپرست بیمارستان ری شد. رازی چند سال بعد وباره بع بغداد رفت +بیمارستان مقتدر به او واگذار شد و در بغداد شهرت بی سابقه یافت از مهم ترین آثار او الحادی است که به نظر بعضی ها از قانون ابن سینا مهمتر می باشد و این کتاب طی چندین قرن مورد مطالعه ومراجعه پزشکان بوده است و یکی از کتاب های اصلی طب بشمار می رفته است . رازی این کتاب را نخست به صورت پراکنده نوشته بود که پس ازمرگش به دستر ابن عمید کتاب را از روی یا دادشت استنساخ نمودند و مقدار زیادی از نتایج تحقیقات و آزامایشات رازی در این کتاب هست. ( طب المنصوری )اثر دیگری از رازی می باشد که به نام منصور بن الستحق تالیف شده است از دیگر آثار او کتاب ( من الایحضره الطبیت ) است که شمال دستورهای ساده طبی است و دیگری کتاب( برالساعه)میباشد. رازی در علم کیمای هم سرآمد دانشمندان اسلامی است و یکی از کارهای مهم ا کشفت جوهر گوگرد و الکل می باشد .کتاب ( الاکبیر ) او درباره کیمیا نوشته شده و دیگری کتاب (التدبیر) اوست رازی در سال های آخر عمر به علت کار زیاد از نعمت بینائی محروم شد محل وفات او معلوم نیست بیورنی در گذشت او را در سال 313 ماه شعبان داسته تعداد تألیفات او بیش از 56 کتاب دد ساله میباشد . گویند رازی بر اثر بخار آزمایش متعددش ، به منظور یافتن ماده ای که مس را به طلا تبدیل کند به بیماری شدید چشم مبتلا شد و برای معالجه به نزد کمال (چشم پزشک ) رفت و آن طبیب برای معالجه پول زیادی خواست و آن گاه گفت که من قبل از تو کیمیا را یافته ام و آن همان پزشکی است . از آن لحظه وی به فکر تحصیل پزشکی افتاد و به چنان درجه ای رسید که دنیای آن عصر بیاد ندارد .
ابن سینا ،ابو علیحسین بن عبدالله (370 – هـ .ق )
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 13
زندگینامه دکتر مصد ق
دکتر محمد مصدق در سال 1261 هجری شمسی در تهران، در یک خانواده اشرافی بدنیا آمد. پدر او میرزا هدایت الله معروف به " وزیر دفتر " از رجال عصر ناصری و مادرش ملک تاج خانم ( نجم السلطنه ) فرزند عبدالمجید میرزا فرمانفرما و نوهً عباس میرزا ولیعهد و نایت السلطنه ایران بود. میرزا هدایت الله که مدت مدیدی در سمت " رئیس دفتر استیفاء " امور مربوط به وزارت مالیه را در زمان سلطنت ناصرالدین شاه به عهده داشت، لقب مستوفی الممالکی را بعد از پسر عمویش میرزا یوسف مستوفی الممالک از آن خود می دانست، ولی میرزا یوسف در زمان حیات خود لقب مستوفی الممالک را برای پسر خردسالش میرزا حسن گرفت و میرزا هدایت الله بعنوان اعتراض از سمت خود استعفا نمود. بعد از مرگ میرزا یوسف، ناصرالدین شاه میرزا هدایت الله را به کفالت امور مالیه و سرپرستی میرزا حسن منصوب کرد.
میرزا هدایت الله سه پسر داشت که محمد کوچکترین آنها بود. هنگام مرگ میرزا هدایت الله در سال 1271 شمسی محمد ده ساله بود، ولی ناصرالدین شاه علاوه بر اعطای شغل و لقب میرزا هدایت الله به پسر ارشد او میرزا حسین خان، به دو پسر دیگر او هم القابی داد، و محمد را " مصدق السلطنه " نامید. دکتر مصدق در خاطرات خود از دوران کودکیش می نویسد: " چون مادرم پس از فوت پدر با برادرم میرزا حسین وزیر دفتر اختلاف پیدا کرد، با میرزا فضل الله خان وکیل الملک منشی باشی ولیعهد ( مظفرالدین شاه ) ازدواج نمود و مرا هم با خود به تبریز برد. در آن موقع من در حدود دوازده سال داشتم ... "
محمد خان مصدق السلطنه پس از اتمام تحصیلات مقدماتی در تبریز همراه پدر خوانده اش، که بعد از جلوس مظفرالدین شاه بر تخت سلطنت به سمت منشی مخصوص شاه تعیین شده بود، به تهران آمد.
مصدق السلطنه با وجود سن کم در نخستین سالهای خدمت در مقام مستوفی گری خراسان کاملا در کار خود مسلط شد و توجه و علاقه عموم را به طرف خود جلب نمود. در باره خدمات او در خراسان افضل الملک در کتاب افضل التواریخ چنین می نویسد: " میرزا محمد خان مصدق السلطنه را امروز از طرف شغل مستوفی و محاسب خراسان گویند، لیکن رتبه و حسب و نسب و استعدا و هوش و فضل و حسابدانی این طفل یک شبه ره صد ساله می رود. این جوان بقدری آداب دان و قاعده پرداز است که هیچ مزیدی بر آن متصور نیست. گفتار و رفتار و پذیرائی و احتراماتش در حق مردم به طوری است که خود او از متانت و بزرگی خارج نمی شود، ولی بدون تزویر و ریا با کمال خفض جناح کمال ادب را درباره مردمان بجای می آورد و نهایت مرتبه انسانیت و خوش خلقی و تواضع را سرمشق خود قرار داده است".
مصدق السلطنه بعد از مراجعت به تهران در اولین انتخابات دوره مشروطیت نامزد وکالت شد. او به نمایندگی از طبقه اعیان و اشراف اصفهان در اولین دوره تقنینیه انتخاب گردید؛ ولی اعتبار نامه او بدلیل این که سن او به سی سال تمام نرسیده بود رد شد.
مصدق السلطنه در سال 1287 شمسی برای ادامه تحصیلات خود به فرانسه رفت و پس از خاتمه تحصیل در مدرسه علوم سیاسی پاریس به سویس رفت و در این مرحله به اخذ درجه دکترای حقوق نائل آمد. مراجعت مصدق به ایران با آغاز جنگ جهانی اول مصادف بود. بعد از مراجعت به ایران مصدق السلطنه با سوابقی که در امور مالیه و مستوفی گری خراسان داشت به خدمت در وزارت مالیه دعوت شد. دکتر مصدق قریب چهارده ماه در کابینه های مختلف این سمت را حفظ می کند تا اینکه سرانجام در حکومت صمصام السلطنه به علت اختلاف با وزیر وقت مالیه ( مشار الملک ) از معاونت وزارت مالیه استعفا می دهد و هنگام تشکیل کابینه دوم وثوق الدوله مجدداً عازم اروپا می شود.
دکتر مصدق در خاطرات خود از دوران اقامت در سویس که آنرا " وطن ثانوی " خود می خواند می نویسد: " در آنجا بودم که قرارداد وثوق الدوله بین ایران و انگلیس منعقد گردید.... تصمیم گرفتم در سویس اقامت کنم و به کار تجارت پردازم. مقدار قلیلی هم کالا که در ایران کمیاب شده بود خریده و به ایران فرستادم؛ و بعد چنین صلاح دیدم که با پسر و دختر بزرگم که ده سال بود وطن خود را ندیده بودند به ایران بیایم و بعد از تصفیه کارهایم از ایران مهاجرت نمایم. این بود که همان راهی که رفته بودم به قصد مراجعت به ایران حرکت نمودم..." دکتر مصدق سپس شرح مفصلی از جریان مسافرت خود از طریق قفقاز به ایران داده و از آن جمله می نویسد چون کمونیستها بر این منطقه مسلط شده بودند، به او توصیه کرده بودند که دستهایش را با دوده سیاه کند تا کسی او را سرمایه دار نداند! دکتر مصدق اضافه می کند " به دستور ژنران قنسول ایران در تفلیس اتومبیلی تهیه نمودند که با پرداخت چهل هزار مناتت مرا به پتروسکی برساند و از آنجا از طریق دریا وارد مشهد سر ( بابلسر فعلی ) شویم. ولی چند ساعتی قبل از حرکت خبر رسید که کمونیستها دربند را تصرف کرده
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 15 صفحه
قسمتی از متن .doc :
مروری بر قیام خونین 15 خرداد
مقدمه
سی و نهمین سالگرد قیام با شکوه خونین پانزدهم خرداد فرا میرسد. دوازدهم محرم 1383 مصادف با 15 خرداد 1342 ایران شاهد حماسهای خونین و غمبار بود که هر چند به ظاهر پایان یک قیام می نمود، اما در واقع آغازی شد بر تداوم حرکت انقلاب اسلامی که به برکت محرم، این بذر، پانزده سال بعد در دوازدهم بهمن به ثمر نشست و مطلعی شد بر انفجار نور0
امروز پس از گذشت قریب به چهل سال از این واقعه و سپری شدن بیش از دو دهه از عمر انقلاب اسلامی، هنوز تأمل برآنچه 15 خرداد را به وجود آورد و آنچه در این روز فراموش نشدنی گذشت، میتواند درسهای بسیاری را به ما بیاموزد. تجربه 15 خرداد نه تنها موجد تغییر در شیوهها و خط مشی مبارزاتی و مرسّم دورنما و فرآیند انقلاب اسلامی است، بلکه بازنگری و عمق نگری تجارب تاریخی نشان دهنده زوایای پنهان و ظرافتهایی است که در عین نمایان ساختن قانونمندی سیر تکامل تاریخ، فرآیندی است که در ظاهر و صورتی نوین و مرتبتی به مقتضای اوضاع و شرایط جوامع تکرار میشوند0
بنابراین بررسی تحولات تاریخ در شناخت قوانین و نتایجی که در پاسخ به نیازهای کنونی و رهنمونی در برابر مشکلات و دادن هشدارها و ایجاد هوشیاریها نافع میباشد نقش بسزایی دارد. بدین ترتیب از این دیدگاه ارزیــابی مجدد قیام خونین 15 خرداد قابل توجیه خواهد بود0
ـ1ـ علل و عوامل شکل گیری
نهضتها مانند هر پدیده دیگر دارای علل و عواملی است که از آن به ریشهها و زمینهها یاد میشود. بی تردید هیچ دگرگونی و انقلابی، بی ریشه وعلت پدید نمیآید. نهضتها بنابر هویت مشترکی که دارند، کم و بیش دارای یک سلسله ریشهها و زمینههای یکسان و همانندی هستند که میتوان از آن به عوامل عام و فراگیر یاد کرد. از سوی دیگر، هر انقلابی یک سلسله علل و اسباب ویژه خود را دارد که نمونه و مانند آن را در سایر انقلابها کمتر میتوان یافت. قیام 15 خرداد نیز دارای ویژگیها و امتیازهایی است که در انقلابهای معروف جهان، مانندی برای آن دیده نمیشود0
ریشهها و زمینههای آن نیز با دیگر قیامها تفاوت کلی و ریشهای دارد. از این رو با معیارها، تئوریها و معادلاتی که از سوی مکاتب غرب و شرق برای پیدایش یک انقلاب ارائه میشود نمیتوان ریشهها و زمینههای انقلاب اسلامی را به دست آورد. از دیدگاه مکاتب غربی، با وجود اختلافات شکلی که در انقلابهای جهان وجود دارد ـ مثلاً یک انقلاب علمی و دیگری انقلاب مذهبی و سومی انقلاب سیاسی و آزادیخواهانه است ـ ریشه وماهیت آنها یکی میباشد و در حقیقت آنها یک نوع انقلاب بیشتر نیستند و روح و ماهیت تمام انقلابها، اقتصادی و مادی میباشد0
اینجاست که جامعه شـــناسان و تحلیــلگران غرب و شرق و پیروان چشم و گوش بسته آنــان در ریشه یــابی نهضتهای اسلامی به سـردرگمی، ضد و نقیض گویی و بیراهه پویی دچار میگردند؛ زیرا با تئوریها و معیارهایی که آنان پیرامون علل و عوامل پیدایش انقلابها دارند به ریشه قیامها و نهضتهای اسلامی دست نمییابند. در نظریات جامعه شناسی تا پیش از حرکت انقلاب اسلامی، پدیده انقلاب از دیدگاه اقتصادی و بر اساس طبقات اجتماعی تحلیل میشد. هر چند این نظریات با پیشداوریهای حتی مغرضانه و نادیده گرفتن نقش مذهب در تغییرات اجتماعی با وجود نمونهها و تجارب متعدد تاریخی مورد تعمیم قرار گرفت،با این وجود حرکت انقلاب اسلامی در قرن اخیر و نقش بارز انگیزههای مذهبی در قیام 15 خرداد و تأثیر آن در پیشبرد روند مبارزات علیه رژیم ستمشاهی به منزله نمونهای شورانگیز و در خور تأمل در تحریک تودهها، ناقض نظریات قبلی بوده و فصل نوینی درتحولات معاصر بر مبنای ایدئولوژی رهایی بخش گردید0
رژیم نیز طبق تئوری های آن زمان کانونهای بحران را در طبقات کشاورز و کارگر مورد توجه قرار داده و پیرو پیش بینی «کندی» رئیس جمهور وقت آمریکا مبنی بر احتمال بروز انقلاب در ایران و فشار آمریکا برای ایجاد اصلاحات و دادن اندکی آزادی به مردم برای جلب عدهای هوادار و وفادار به رژیم و حفظ منافع خویش و جلوگیری از بروز انقلاب، مجموعهای از اقدامات به ظاهر اصلاحی تحت عنوان «انقلاب سفید» را در دستور کار خود قرار داد. این ترفند رژیم با هوشیاری روحانیت بیدار به ویژه با رهبری داهیانه امام خمینی (ره) در مخالفت با لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی، اصلاحات ارضی، آزادی زن و اقدامهای فریبکارانه رژیم، با حمایت اقشار مردم به خصوص طبقات کشاورز و کارگر به انگیزه مذهبی و دفاع از حریم دین روبرو گردید. و علاوه بر اینکه موج شدیدی علیه رژیم ایجاد کرد، نافی تئوریهای قبلی انقلاب و افشا کننده چهره رژیم پهلوی و مقاصد اربابانش شد، تا آنجا که با اعمال خشونت و بکارگیری قوه قهریه در حرکت پرشکوه 15 خرداد، انقلاب شاهی (!) از سفیدی به سرخی گرایید0
ـ1ـ1ـ انقلاب سفید
به دنبال ظهور استعمار نو و تغییر شیوههای استعمارگری، آمریکا به رژیم های دست نشانده و وابسته خود فشار آورد که به منظور پیشگیری از جنبشهای ملی و ضد آمریکایی، به یک سلسله برنامههای به اصطلاح اصلاحی دست بزنند و «کندی» (رئیس جمهور وقت آمریکا) به منظور جلب حمایت کنگره به کمکهای مادی به کشورهای وابسته خود، طی پیامی که در سال 1961 میلادی به کنگره فرستاد نقشه جدید امپریالیسم آمریکا را برای سرکوبی جنبشهای آزادیخواهان در کشورهای عقب مانده چنین برملا کرد: «... اگر ما به مشکلات ملتها فقط ازنقطه نظر نظامی توجه کنیم مرتکب اشتباه عظیمی خواهیم شد؛ زیرا هیچ مقدار اسلحه و قشونی نمیتواند به رژیمهایی که نمیخواهند و یا نمیتوانند اصلاحات اجتماعی کنند و اقتصاد خود را توسعه دهند ثبات و استواری بخشد، پیمان های نظامی نمی تواند به مللی که بی عدالتی اجتماعی و هرج و مرج اقتصادی مشوق قیام و رخنه و خرابکاری است کمک کند. ماهرانهترین مبارزات ضد پارتیزانی نمیتواند در نقاطی که مردم محلی کاملاً گرفتار بینوایی هستند و به این جهت از پیشرفت خرابکاری نگرانی ندارند با موفقیت روبرو شود. از طرف دیگر هیچ نوع خرابکاری نمیتواند مللی را که با اطمینان به خاطر جامعه بهتر میکوشند فاسد کند. این عقیده ماست»0
شاه که به قدرت نظامی و دستگاه جاسوسی خویش مغرور بود با فشار آمریکا و از روی بی میلی، لایحه اصلاحات ارضی را در سال 1338 به مجلس فرستاد، ولی به دلیل آماده نبودن شرایط، اجرای آن متوقف گردید. در پایان سال 1339 کاخ سفید طی پیام شدید اللحنی تمایل خود را نسبت به نخست وزیری «علی امینی» اظهار داشت. شاه زیر فشار آمریکا با روی کار آمدن «علی امینی» موافقت کرد و وی پس از ورود به صحنه سیاسی، اجرای رفرم آمریکایی و در رأس آن برنامه اصلاحات ارضی را عهده دار گردید. به دنبال تصویب قانون اصلاحات ارضی از طرف دولت در 20 دی ماه 1340، مطبوعات آمریکایی و غربی و خبرگزاریهای وابسته به غرب، همه یکدل و یکزبان به ستایش و تحسین آن پرداختند0
ا«چستر پاولز» مشاور مخصوص «کندی» در امور مربوط به آسیا، آفریقا و آمریکای لاتین به منظور بررسی دقیق شیوه تقسیم اراضی در ایران و نتایج به دست آمده از آن و نیز وادار ساختن رژیم شاه برای اجرای کامل رفرم آمریکایی که باید «انقلاب سفید» نام میگرفت، در تاریخ 20 بهمن 1340 وارد ایران شده و هنگام ورود به تهران در فرودگاه مهرآباد اظهار داشت: «... برنامه اصلاحات ارضی ایران عکس العمل بسیار خوبی در واشنگتن داشته است. مقامات ایرانی با شروع تقسیم اراضی دست به اقدام شهامت آمیزی زدهاند»0
شاه پیش از آغاز اجرای رفرم مذکور در تاریخ 21 فروردین 1341 برای آشنایی با سیاست مقامهای آمریکایی و شیوه پیاده کردن رفرم و دریافت کمکهای اقتصادی و نظامی قابل ملاحظه رهسپار آمریکا شد. وی در این سفر کوشید که نگرانی آمریکا را در مورد خطر «انقلاب از پایین» در ایران برطرف سازد و آنان را متقاعد نماید که هیچ خطری منافع آنها را در ایران تهدید نمیکند. ولی مقامهای آمریکایی که از اوضاع ایران کاملاً آگاهی داشتند، لزوم اجرای کامل رفرم (انقلاب سفید) را مورد تأکید قرار دادند. شاه با سپردن تعهد به امپریالیسم آمریکا برای اجرای رفرم تحمیلی (انقلاب سفید) به کشور بازگشت و با موافقت آنها « علی امینی» را از مقام نخست وزیری عزل و «امیر اسدالله علم» را به این مقام منصوب کرد0
اجرای برنـــامه انقلاب سفید مستلزم هموار ساختن موانع و مشکلات عدیده داخلی و خارجی بود. از لحاظ خارجی، شاه از پشتیبانی سیاسی و کمکهای اقتصادی - نظامی آمریکا و دولت «کندی» سود میبرد. به دولت اتحاد جماهیر شوروی ـ که پس از امضای پیمان نظامی با آمریکا در سال 1338 روابط دو کشور تیره شده بود ـ نزدیک شد ودر صدد بهبود روابط با مسکو برآمد. این سیاست موضع رژیم را در آزادی عمل بیشتر برای سرکوب مخالفان تقویت میکرد، رهبری حزب توده را بیش از پیش بی اعتبار مینمود، روحیه افراد حزب توده و نیز برخی مردم را که به علت یأس ناشی از اختلاف و سرکوب سالهای بعد از کودتا، خصومت اتحاد جماهیر شوروی را نسبت به رژیم شاه نشانه هواخواهی مسکو از ملتهای زیر ستم میدانستند، تضعیف میکرد و آنها را ناامید میساخت. شاه از ناحیه احزاب و سازمانهای ملی آن روز ایران نیز هیچ گونه خطری احساس نمیکرد؛ زیرا با ارزیابی دقیق متوجه شده بود که سازمانهای مزبور ناپایدارتر از آنند که بتوانند در برابر سیل توفان رأی رفرم آمریکایی (انقلاب سفید)، مقاومت و پایداری نمایند0
لیکن آنچه مایه تشویش خاطر و نگرانی شاه می گردید، نقش سد کنندهای بود که علمای راستین اسلام و جامعه روحانیت در طول تاریخ در برابر توطئههای استعماری و ارتجاعی داشتند و او میدانست که روحانیت اصیل در برابرتوطئه خطرناک و اسارت بار آمریکا، بی تفاوت و ساکت نمینشینند. ولی ارزیابی دقیق و همه جانبه افکار، اندیشهها، میزان حرکت و عمل آنها ایجاب میکرد که شاه با حادثه آفرینی تازهای علمای اسلام و مجامع مذهبی را به میدان بکشاند0
ـ2ـ1ـ غائله انجمنهای ایالتی و ولایتی
در تاریخ 16 مهر 1341 ، جراید عصر تهران با تیتر درشت نوشتند: «طبق لایحه انجمن های ایالتی و ولایتی که در هیئت دولت به تصویب رسید و امروز منتشر شد: به زنان حق رأی داده شد.» در متن تصویبنامه نیز قید اسلام را از شرایط انتخاب کنندگان و انتخاب شوندگان حذف کرده و در مراسم سوگند به امانت و صداقت، به جای قرآن، کتاب آسمانی آورده شده بود. انگیزه رژیم از این تغییر و تبدیل علاوه بر ارزیابی واکنش جامعه روحانیت، آماده سازی زمینه لازم جهت تجاوز به مذهب رسمی کشور،توطئه دستبرد به قانون اساسی و تغییر و تبدیل بعضی از اصول آن به نفع رژیم و فراهم آوردن بستر مناسب جهت دادن پستهای حساس به دست اقلیتهای مذهبی بود0
با اعلام تصویبنامه انجمنهای ایالتی و ولایتی از طرف دولت، فرصت مناسبی برای روحانیت اصیل و در رأس آنها امام خمینی (ره) فراهم آمد تا رسالت تاریخی خویش را برای بیدارسازی و به حرکت در آوردن توده مردم مسلمان آغاز نمایند. امام امت (ره) که توطئه رژیم را به خوبی دریافته بود، در یکی از سخنرانیهای تاریخی خود صریحاً اعلام فرمودند: «...ما با ترقی زنها مخالف نیستیم، ما با این فحشا مخالفیم. ما با این کارهای غلط مخالفیم. مگر مردها در این مملکت آزادی دارند که زنها داشته باشند؟ مگر آزاد زن و آزاد مرد با لفظ درست میشود؟...»0
به دنبال اعلام تصویبنامه انجمنهای ایالتی وولایتی در جراید عصر تهران،امام خمینی (ره) بی درنگ علمای طراز اول قم را به نشست و گفتگو پیرامون این تصویبنامه دعوت کردند و پس ازتبادل نظر پیرامون مفاد تصویبنامه مزبور و سخنان بیدار کننده امام امت (ره)، تصمیمات زیر اتخاذ گردید0
ـ1ـ مخالفت علمای اسلام با مفاد تصویبنامه و تقاضای الغای فوری آن، طی تلگرامی به شاه اعلام شود0
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 10 صفحه
قسمتی از متن .doc :
شرحی بر قانون اقدامات تامینی ( مصوب 12 اردیبهشت ماه 1339)
در فصل اول قانون مذکور چنین آمده است :
کلیات
ماده 1- اقدامات تامینی عبارتند از : تدابیری که دادگاه برای جلوگیری از تکرار جرم (جنحه یا جنایت )در باره مجرمین خطرناک اتخاذ می کند .
توضیحاتی در ارتباط با متن قانون :
1ـ مجازات نبودن اقدامات تأمینی :
اقدامات تأمینی از نظر قانون مجازات ایران ، مجازات محسوب نمی شوند؛زیرا همانطور که از تعریف آن استفاده می شود ،دادگاه برای جلوگیری از تکرار جرم تدابیری را به کار می برد که مجرم مرتکب جرم نشود ؛ ثنویت مجازات و تدبیر تأمینی ، مورد قبول عموم واقع شده ، بنابر این لازم است که صفات مشخصه هر یک توضیح داده شوند .
دکتر عبدالحسین علی آبادی چنین بیان می کند :(1)
1ـ چون مجازات ، نتیجه نقض یکی از قوانین اخلاقی و سوء استفاده از آزادی است ، عنوان تنبیه را دارد و به واسطة تحمیل درد بر مجرم موجب رنج کشیدن او می شود ، در صورتی که هدف تدبیر تأمینی رنج دادن مجرم نیست .
2ـ مجازات از لحاظ کیفیت و شدت آن با قبح ظاهری جرم متناسب است و در واقع ناظر به گذشته است ،در صورتی که از لحاظ تدبیر تأمینی ، نقض فانون از طرف مجرم اماره و نشانة حالت خطرناک او است و خطرناکی حالت مجرم کیفیت و چگونگی عکس العمل اجتماعی را معین می کند به همین جهت ، تدبیر اجتماعی متوجه آینده می شود نه گذشته .
3ـ اعمال مجازات آمیخته با فضیحت و جرم حیثیت مجرم و یا لااقل ملامت او می باشد ، در صورتی که تدبیر تأمینی توهم چنین تصوری نیست و هدف آن صرفاً حمایت جامعه است که با احیای اخلاقی مجرم و یا طرد دایم و یا موقت او از جامعه تحقق می پذیرد .و اثر ثنویت بین مجازات و اقدامات تأمینی و تربیتی در مسائل بسیاری روشن است ؛ مانند : مجازات تعلیقی و تعدد جرم و مرور زمان و عفو خصوصی و عفو عمومی
و عدم عطف قانون جدید بماسبق …. بارز و روشن است .
2ـ در تعریف اقدامات تأمینی کلمة تکرار جرم آمده است : تکرار جرم اصطلاح خاص حقوقی است که در ماده (48) قانون مجازات اسلامی مصوب آذر ماه سال 1370 چنین تعریف شده است :
« هرکس به موجب حکم دادگاه به مجازات تعزیری و باز دارنده محکوم شود ، چنانچه بعد از اجرای حکم مجدداً مرتکب جرم قابل تعزیر گردد دادگاه می تواند در صورت لزوم مجازات تعزیری یا باز دارنده را تشدید نماید .»
از این ماده به خوبی استفاده می شود که در مورد تکرار جرم باید ابتدا متهم در اثر ارتکاب جرم سابق محکوم شده باشد تا در صورتی که آن را تکرار نکند ، دادگاه بتواند مجازات تعزیری یا باز دارنده را تشدید نماید و تکرار جرم در حقوق جزای وضعی نیز در وقتی محقق می گردد که جرمی ابتدا در دادگاه ثابت شده باشد و دادگاه متهم را به حکم قطعی محکوم کرده باشد و سپس بخواهد در اثر ارتکاب جرم مجدد او را مجازات کند .بنابر این ، گاهی دادگاه نمی خواهد مجرم را مجدداً مجارات کند اما می خواهد او را از ارتکاب جرم مجدد منع نماید و برای رسیدن به این منظور یک سلسله اقدامات تأمینی و تربیتی را انجام می دهد و این عمل را وقتی می تواند انجام دهد که قبل از این اقدامات ، متهم را محکوم به حکم قطعی کرده باشد .
“ گاستون استفان ژرژلواسور\" و “برناد بولک \"(2)می گویند :
« برای این که معنی فنی تکرار محقق شود باید اول یک محکومیت قطعی با حاکمیت قضیه قضاوت شده به عنوان عنصر اول تکرار وجود داشته باشد و سپس جرم دوم که عنصر دوم تکرار خواهد شد در بعضی شرایط واقع شود که قسمتی از آن مربوط به نوع جرم و قسمت دیگر مربوط به فاصله ای است که میان این دو عنصر وجود دارد ».
و نیز می نویسد (3):
« اعاده موقعی است که جرم دوم مدتی بعد از این که جرم اول منجر به صدور حکم محکومیت قطعی می شود واقع می گردد ، ولی نوع جرم دوم و فاصله آن با جرم اول طوری است که تکرار محقق نمی شود .»
مثال بعد از محکومیت در سال 1986 .م ، به اتهام سرقت ، در سال 1988 .م ، مرتکب عمل منافی عفت به علن می شود ، یا بعد از محکومیت در سال 1983 .م ، به اتهام خیانت در امانت در سال 1989 .م، مرتکب خیانت در امانت دیگری می شود ، تا این که می گوید :
«بالاخره تعدد واقعی موقعی است که حین ارتکاب جرم دوم، جرم اول هنوز به حکم محکومیت قطعی منجر نشده است .مانند عصیان و اهانت به مأمور پشت سر هم ،از طرف مستی که پلیس از مشروب فروشی خارج می کند ارتکاب می شود ،یا یک سرقت قبلی که دو سال قبل واقع شده کشف می شود و در اینجا تعدد واقعی وجود دارد ».
به هر حال ما نباید تکرار جرم را با تعدد واقعی جرم اشتباه نماییم و یا آن دو را با اعاده جرم خلط نماییم و این امور هر چند یک سلسله امور اصطلاحی حقوقی هستند اما قانونگذار ایران به این اصطلاحات توجه داشته است و قضات نیز باید در احکام خود با این اصطلاحات از نظر این که مورد توجه قانونگذار بوده توجه داشته باشند .
3ـ در تعریف فوق واژه “ مجرمین خطرناک \" به کار رفته است : اصطلاح حالت خطرناک در سطح بین المللی برای نخستین بار در سال 1910 .م، در مجمع بین المللی حقوق جزا مورد بحث قرار گرفت و در تعریف آن عبارات مختلفی به کار رفته ؛ اما همه آنها با یکدیگر نزدیک هستند و ما برای روشن شدن مقصود از حالت خطرناک تعاریف ذیل را نقل می نماییم :
1ـ حالت خطرناک عبارت از وسوسة احتمالی است که در فرد مجرم موجود است که دست به ارتکاب عمل مجرمانه خواهد زد (4).