لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 17
عمر خیام
حکیم غیاثالدین ابوالفتح عُمَر بن ابراهیم خیام نیشابوری (زاده ۴۳۹ قمری، مرگ در ۵۱۷ یا ۵۲۶ قمری) به خیامی و خیام نیشابوری و خیامی النیسابوریهم نامیده شده است. او از ریاضیدانان، اخترشناسان و شُعرای بنام ایران در دوره سلجوقی است. گرچه پایگاه علمی خیام برتر از جایگاه ادبی اوست و دارای لقب حجةالحق بودهاست، ولی آوازهٔ وی بیشتر به واسطهٔ نگارش رباعیاتش است که شهرت جهانی دارد. افزون بر آنکه رباعیات خیام را به اغلب زبانهای زنده ترجمه نمودهاند. فیتزجرالد رباعیات او را به زبان انگلیسی ترجمه کرده که بیشتر مایه شهرت وی در مغربزمین گردیدهاست. یکی از برجستهترین کارهای وی را میتوان اصلاح گاهشماری ایران در زمان وزارت خواجه نظامالملک ،که در دوره سلطنت ملکشاه سلجوقی (۴۲۶-۵۹۰ هجری قمری) بود، دانست. وی در ریاضیات، علوم ادبی، دینی و تاریخی استاد بود. نقش خیام در حل معادلات درجهٔ سوم و مطالعاتاش در بارهٔ اصل پنجم اقلیدس نام او را به عنوان ریاضیدانی برجسته در تاریخ علم ثبت کرده است.
زندگی
عمر خیام در سده پنجم هجری در نیشابور زاده شد. فقه را در میانسالی در محضر امام موفق نیشابوری آموخت؛ حدیث، تفسیر، فلسفه، حکمت و اختر شناسی را فراگرفت. برخی نوشتهاند که او فلسفه را مستقیما از زبان یونانی فرا گرفته بود.
در حدود ۴۴۹ تحت حمایت و سرپرستی ابوطاهر، قاضیالقضات سمرقند، کتابی دربارهٔ معادلهای درجهٔ سوم به زبان عربی نوشت تحت نام رساله فی البراهین علی مسائل الجبر و المقابله با نظام الملک طوسی رابطهای نیکو داشت، این کتاب را پس از نگارش به خواجه تقدیم کرد. پس از این دوران خیام به دعوت سلطان جلاالدین ملکشاه سلجوقی و وزیرش نظام الملک به اصفهان میرود تا سرپرستی رصدخانهٔ اصفهان را بهعهده گیرد. او هیجده سال در آنجا مقیم میشود. به مدیریت او زیج ملکشاهی تهیه میشود و در همین سالها (حدود ۴۵۸) طرح اصلاح تقویم را تنظیم میکند. تقویم جلالی را تدوین کرد که به نام جلال الدین ملکشاه شهرهاست، اما پس از مرگ ملکشاه کاربستی نیافت. در این دوران خیام بهعنوان اختربین در دربار خدمت میکرد هرچند به اختربینی اعتقادی نداشت. در همین سالها(۴۵۶) مهمترین و تاثیرگذارترین اثر ریاضی خود را با نام رساله فی شرح مااشکل من مصادرات اقلیدس را مینویسد و در آن خطوط موازی و نظریهٔ نسبتها را شرح میدهد. پس از درگذشت ملکشاه و کشته شدن نظامالملک، خیام مورد بیمهری قرار گرفت و کمک مالی به رصدخانه قطع شد بعد از سال ۴۷۹ اصفهان را به قصد اقامت در مرو که به عنوان پایتخت جدید سلجوقیان انتخاب شده بود، ترک کرد. احتمالا در آنجا میزان الحکم و قسطاس المستقیم را نوشت. رسالهٔ مشکلات الحساب (مسائلی در حساب) احتمالا در همین سالها نوشته شده است.
مرگ خیام
مرگ خیام را میان سالهای ۵۱۷-۵۲۰ هجری میدانند که در نیشابور اتفاق افتاد. گروهی از تذکره نویسان نیز وفات او را ۶۱۵ نوشتهاند،اما پس از بررسیهای لازم مشخص گردیده که تاریخ وفات وی سال ۵۱۷ بودهاست .مقبرهٔ وی هم اکنون در شهر نیشابور،در باغی که آرامگاه امامزاده محروق در آن واقع میباشد، قرار گرفتهاست.
خیام شاعر
معاصران خیام نظیر نظامی عروضی یا ابوالحسن بیهقی از شاعری خیام یادی نکردهاند.
هدایت در این باره میگوید.
گویا ترانههای خیام در زمان حیاتش به واسطهٔ تعصب مردم مخفی بوده و تدوین نشده و تنها بین یکدسته از دوستان همرنگ و صمیمی او شهرت داشته یا در حاشیهٔ جنگها و کتب اشخاص باذوق بطور قلمانداز چند رباعی از او ضبط شده، و پس از مرگش منتشر گردیده است . قدیمترین کتابی که در آن از خیام شاعر یادی شدهاست خریدة القصر عمادالدین کاتب اصفهانیاست. این کتاب به زبان عربی و در سال ۵۷۲ یعنی نزدیک به ۵۰ سال پس از مرگ خیام نوشته شدهاست. کتاب دیگر مرصادالعباد نجمالدین رازی است.این کتاب حدود ۱۰۰ سال پس از مرگ خیام در ۶۲۰ قمری تصنیف شدهاست .
نجمالدین صوفی متعصبی بود و از نیش و کنایه به خیام به خاطر افکار کفرآمیزش دریغ نکردهاست. کتابهای قدیمی (پیش از سدهٔ نهم) که اشعار خیام در آنها آمدهاست و مورد استفادهٔ مصححان قرار گرفتهاند علاوه بر مرصادالعباد از قرار زیرند: تاریخ جهانگشا (۶۵۸ ق)، تاریخ گزیدهٔ حمدالله مستوفی (۷۳۰ ق)، نزهة المجالس (۷۳۱ ق)، مونس الاحرار (۷۴۱ ق). جنگی از منشآت و اشعار که سعید نفیسی در کتابخانهٔ مجلس شورای ملی جنگ یافت و در سال ۷۵۰ قمری کتابت شدهاست و همچنین مجموعهای تذکرهمانند که قاسم غنی در کتابخانهٔ شورای ملی یافت که مشتمل بر منتخابت اشعار سی شاعر است و پنج رباعی از خیام دارد.
با کنار گذاشتن رباعایت تکراری ۵۷ رباعی به دست میآید. این ۵۷ رباعی که تقریباً صحت انتساب آنها به خیام مسلم است کلیدی برای تصحیح و شناختن سره از ناسره به دست مصححان میدهد. با کمک این رباعیها زبان شاعر و مشرب فلسفی وی تا حد زیادی آشکار میشود. زبان خیام در شعر طبیعی و ساده و از تکلف به دور است و در شعر پیرو کسی نیست. وانگهی هدف خیام از سرودن رباعی شاعری به معنی متعارف نبودهاست بلکه به واسطهٔ داشتن ذوق شاعری نکتهبینیهای فلسفی خود را در قالب شعر بیان کردهاست .
تصحیحات رباعیات خیام
شهرت خیام به عنوان شاعر مرهون فیترجرالد انگلیسیاست که با ترجمهٔ شاعرانهٔ رباعیات وی به انگلیسی، خیام را به جهانیان شناساند. با این حال در مجموعهٔ خود اشعاری از خیام آوردهآست که به قول هدایت نسبت آنها به خیام جایز نیست.
تا پیش از تصحیحات علمی مجموعههایی که با نام رباعیات خیام وجود داشت مجموعههایی مغشوش از آرای متناقض و افکار متضاد بود به طوری که به قول صادق هدایت «اگر یکنفر صد سال عمر کرده باشد و روزی دو مرتبه کیش و مسلک و عقیدهٔ خود را عوض کرده باشد قادر به گفتن چنین افکاری نخواهد بود.» بیمبالاتی نسخهنویسان و اشتباه کاتبان همیشه در بررسی نسخههای خطی دیده میشود. اما در مورد خیام گاه اشعارش را بهعمد تغییر دادهاند تا آن را به مسلک تصوف نزدیک کنند. [۲۸] هدایت
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 18
عمر خیام نیشابوری
حکیم عمر خیام نیشابوری، متولد 29 اردیبهشت 427 هجری شمسی (18 می 1048 میلادی) در نیشابور، متوفی 13 آذر ماه 510 هجری شمسی (4 دسامبر 1131 میلادی). خیام را به عنوان یک شاعر، ستاره شناس، و ریاضی دان مشهور می شناسند؛ ولی شهرت بیشتر او برای رباعـیاتش می باشد.
نام خیام (خیمه دوز) ممکن است که از شغل و حرفه پدرش مشتق شده باشد. خیام تحصیلات خود را در عـلوم و فلسفه در نیشابور و بلخ به خوبی گذرانید و به سمرقند رفت؛ جایی که رساله مهم خودش را در رابطه با جبر کامل کرد. نام او چنان پرآوازه شد که سلطان سلجوقی، ملکشاه، از او درخواست کرد که جای ستاره شناس او را گرفته و نظارت ضروری را در رابطه با بازسازی سالنامه بیان کند. او همچنین ماموریت یافت که رصد خانه ای در شهر اصفهان بنا کند و با دیگر ستاره شناسان همکاری نماید.
امروزه صدها رباعی را به او نـسبت می دهند؛ که بسیاری از آن ها جعـلی و ساختگی است؛ اما هفتاد و دو رباعی از رباعـیات به طور قطع درست و معتبر هستند، که در کتاب شعر شراب نیشابور به قلم خود خیام است.
آرامگاه این شاعر بزرگ و ریاضی دان مشهور ایرانی، در باغـی در نـیشابور بنا شده است. این آرامگاه در سال 1341 هجری شمسی برابر با 1962 میلادی ساخته شد.
خیام
زندگینامه
امام غیاث الدین ابوالفتح عمر بن ابراهیم خیام نیشابوری یکی از حکما و ریاضی دانان و شاعران بزرگ ایران در اواخر قرن پنجم و اوایل قرن ششم است. سال ولادت او دقیقاً مشخص نیست. او در شهر نیشابور به دنیا آمد. به این علت به او خیام می گفتند چون پدرش به شغل خیمه دوزی مشغول بوده است. او از بزرگترین دانشمندان عصر خود به حساب می آمد و دارای هوشی فوق العاده بوده و حافظه ای نیرومند و قوی داشت. در دوران جوانی خود به فراگیری علم و دانش پرداخته به طوری که در فلسفه، نجوم و ریاضی به مقامات بلندی رسید و در علم طب نیز مهارت داشته به طوری که گفته شده او سلطان سنجر را که در زمان کودکی به مرض آبله گرفتار شده بود معالجه کرد. او به دو زبان فارسی و عربی نیز شعر می سرود و در علوم مختلف کتابهای با ارزشی نوشته است. خیام در زمان خود دارای مقام و شهرت بوده است و معاصران او همه وی را به لقبهای بزرگی مانند امام، فیلسوف و حجة الحق ستوده اند. او در زمان دولت سلجوقیان زندگی می کرد که قلمرو حکومت آنان از خراسان گرفته تا کرمان، ری، آذربایجان و کشورهای روم، عراق و یمن و فارس را شامل می شد. خیام معاصر با حکومت آلپ ارسلان و ملکشاه سلجوقی بود. در زمان حیات خیام حوادث مهمی به وقوع پیوست از جمله جنگهای صلیبی، سقوط دولت آل بویه، قیام دولت آل سلجوقی و... . خیام بیشتر عمر خود را در شهر نیشابور گذراند اما در طی دوران حیاط خود دو بار به قصد سفر از نیشابور خارج شد که یکی از این سفرها برای انجام دادن مراسم حج بود و سفر دوم به شهر ری و بخارا بوده است. خیام در علم نجوم مهارتی تمام داشت به طوری که گروهی از منجمین که با او معاصر بودند در بنای ساختن رصد خانه سلطان ملکشاه سلجوقی همکاری کردند و همچنین به درخواست سلطان ملکشاه سلجوقی تصمیم به اصلاح تقویم گرفت که به تقویم جلالی معروف است. خیام در دوران زندگی خود از جهت علمی و فلسفی به معروفیت رسید و مورد احترام علما و فیلسوفان زمان خود بود.
سرانجام شاعر بزرگ در سال 517 ﻫ . ق در شهر نیشابور دارفانی را وداع گفت. او قبل از مرگ خود محل آرامگاه خود را پبش بینی کرده بود که نظامی عروضی در ملاقاتی که با وی داشته این پیش بینی را اینطور بیان کرده که گور من در موضعی باشد که هر بهاری شمال بر من گل افشان می کند که نظامی عروضی بعد از چهار سال که از وفات خیام می گذشت به شهر نیشابور رفته و به زیارت مرقد این شاعر بزرگ رفته و با کمال تعجب دید که قبر او درست در همان جایی است که او گفته بود.
ویژگی سخن
خیام در زمینه ادبیات و شعر، بیشترین معروفیت را در رباعیات به دست آورده چون رباعیات او بسیار ساده و بی آلایش و دور از تکلف و تصنع نوع زبان شعری است در عین اینکه شامل فصاحت و بلاغت است دارای معانی عالی و استوار است. خیام در این رباعیها افکار فلسفی خود را به زیباترین شکل بیان می کند و این رباعیها را غالباً در دنبال تفکرات فلسفی خود سروده و به همین علت است که خیام در زمان خود شهرتی در شاعری نداشته و بیشتر به عنوان حکیم و فیلسوف معروف بوده اما بعدها که رباعیهای لطیف و فیلسوفانه او مشهود شد نام او در شمار شاعرانی قرار گرفت که شهرت جهانی پیدا کردند. خصوصیات دیگری که در اشعار خیام نمودار است این است که سخنش در کمال متانت و سنگینی است. اهل شوخی و مزاح نیست، با کسی کار ندارد چون او حکیمی است متفکر، دنبال سخنوری نیست و هنگامی که در اشعارش دقت می کنیم متوجه می شویم که افکار شعری او بر دو یا سه موضوع بیشتر نیست: یادآوری مرگ، تأسف بر ناپایدار بودن زندگی و بی اعتباری روزگار. از میان شعرای بزرگ ایران کمتر کسی به اندازه خیام است که شهرت جهانی داشته باشد چون اشعار او به زبانهای مختلف ترجمه شده است.
معرفی آثار
آنچه که از آثار خیام وجود دارد یا تاریخ نویسان وجود آنها را ذکر کرده اند رساله ها و مقالاتی است که او در علوم مختلف نوشته است که عبارتند از:
1- رساله ای در جبر و مقابله
2- رساله ای در شرح اصول اقلیدس
3- زیج ملکشاهی یا زیج جلالی
4- رساله ای در طبیعیات
5- رساله در وجود
6- رساله فلسفی که در آن از حکمت الهی در آفرینش عالم و تکالیف مردم و عبادات بحث می کند.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 13
عمر خیام نیشابوری
حکیم عمر خیام نیشابوری، متولد 29 اردیبهشت 427 هجری شمسی (18 می 1048 میلادی) در نیشابور، متوفی 13 آذر ماه 510 هجری شمسی (4 دسامبر 1131 میلادی). خیام را به عنوان یک شاعر، ستاره شناس، و ریاضی دان مشهور می شناسند؛ ولی شهرت بیشتر او برای رباعـیاتش می باشد.نام خیام (خیمه دوز) ممکن است که از شغل و حرفه پدرش مشتق شده باشد. خیام تحصیلات خود را در عـلوم و فلسفه در نیشابور و بلخ به خوبی گذرانید و به سمرقند رفت؛ جایی که رساله مهم خودش را در رابطه با جبر کامل کرد. نام او چنان پرآوازه شد که سلطان سلجوقی، ملکشاه، از او درخواست کرد که جای ستاره شناس او را گرفته و نظارت ضروری را در رابطه با بازسازی سالنامه بیان کند. او همچنین ماموریت یافت که رصد خانه ای در شهر اصفهان بنا کند و با دیگر ستاره شناسان همکاری نماید. امروزه صدها رباعی را به او نـسبت می دهند؛ که بسیاری از آن ها جعـلی و ساختگی است؛ اما هفتاد و دو رباعی از رباعـیات به طور قطع درست و معتبر هستند، که در کتاب شعر شراب نیشابور به قلم خود خیام است.
آرامگاه این شاعر بزرگ و ریاضی دان مشهور ایرانی، در باغـی در نـیشابور بنا شده است. این آرامگاه در سال 1341 هجری شمسی برابر با 1962 میلادی ساخته شد.
ابوالفتح عمر ابن ابراهیم خیام یا خیامی نیشابوری مشهور به حکیم عمر خیام، فیلسوف، ریاضی دان، ستاره شناس و شاعر قرن پنجم هجری قمری/ قرن دوازدهم میلادی است. شهرت او گرچه بیشتر به شاعری است اما در واقع خیام فیلسوف و ریاضی دانی بود که به آثار ابوعلی سینا پرداخت و یکی از خطبه های معروف او را در باب یکتایی خداوند به فارسی ترجمه کرد. اولین اشاره ای که به شعر خیام شده، صدسال پس از مرگ اوست.
نوشته اند، که خیام را به تدریس و نوشتن کتاب رغبت چندانی نبود. شاید به دلیل آنکه شاگردان هوشمند برگزیده ای پیرامون خود نمی یافت و چه بسا از آن جهت که اوضاع روزگار خود را، که مقارن حکومت سلجوقیان و مخالفت شدید با فلسفه و زمان رونق بازار بحث ها و جدل های فقیهان و ظاهربینان بود، شایسته ابراز اندیشه های آزاد و بلند نمی دید. با این همه، از او نوشته های بسیار برجای مانده که در قرون وسطی به لاتین ترجمه شد و مورد توجه اروپائیان قرار گرفت. رساله وی در جبر و مقابله و رساله ای دیگر، که در آن به طرح و پاسخگویی به مشکلات هندسه اقلیدس پرداخته، از جمله مشهورترین آثار ریاضی اوست.
خیام منجم بود و تقویم امروز ایرانی، حاصل محاسباتی است که او و عده ای از دانشمندانی دیگر، در زمان جلال الدین ملک شاه سلجوقی انجام دادند و به نام وی تقویم جلالی خوانده می شود. خیام در باب چگونگی محاسبات نجومی خود رساله ای نیز نوشته است. وی علاوه بر ریاضی و نجوم، متبحر در فلسفه، تاریخ جهان، زبان شناسی و فقه نیز بود. علوم و فلسفه یونان را تدریس می کرد و دانشجویان را به ورزش جسمانی و پرورش نفس تشویق می کرد. از همین رو، بسیاری از صوفیان و عارفان زمان او را به خود نزدیک می یافته اند.
خیام سفرهای طولانی به سمرقند و بلخ و هرات و اصفهان کرد و همه جا با روشنی تمام در باب حیرت و سرگشتگی فلسفی خویش سخن می گفت و معتقدات دینی را مورد تردید قرار می داد. رساله ای در کیفیت معراج، رساله دیگر درباره علوم طبیعی و کتاب های بسیار به زبان های فارسی و عربی حاصل زندگی نسبتا طولانی اوست.
از آثار معروف فارسی منسوب به عمر خیام، رساله نوروز نامه است که با نثری ساده و شیوا، پیدایی نوروز و آداب برگزاری آن را در دربار ساسانیان بازگو نموده. او در این رساله با شیفتگی تمام درباره آیین جهانداری شاهنشاهان کهن ایرانی و پیشه ها و دانش هایی که مورد توجه آنان بوده سخن رانده و تنی چند از شاهان داستانی و تاریخی ایران را شناسانده است.
شعر خیام، در قالب رباعی، شعری کوتاه، ساده و بدون هنرنمایی های فضل فروشانه و در عین حال حاوی معانی عمیق فلسفی و حاصل اندیشه آگاهانه متفکری بزرگ در مقابل اسرار عظیم آفرینش است. تعداد واقعی رباعیات خیام را حدود هفتاد دانسته اند، حال آن که بیش از چند هزار رباعی به او نسبت داده می شود. در دنیای ادب و هنر بیرون از مرزها، خاصه در جهان انگلیسی زبان، خیام معروف ترین شاعر ایرانی است که شهرتش از محافل علمی و ادبی بسیار فراتر رفته است. این شهرت مرهون ترجمه رباعیات او به وسیله ادوارد فیتز جرالد شاعر انگلیسی است. اوست، که در قرن نوزدهم میلادی، افکار بزرگ فیلسوف و شاعر را به جهانیان شناساند و موجب توجه همگان به این اعجوبه علم و هنر گردید. از خیام است:
ابوحفض یا ابوالفتح الدین عمر بن ابراهیم نیشابوری مشهور به خیام از برجسته ترین حکما و ریاضی دانان جهان در سال 329 ه.ق در نیشابور به دنیا آمد. وی همچنین شاعر معروف ایرانی در قرنهای پنج و شش است. خیام در نیشابور به دنیا آمد. بعدها به دلیل آنکه پدرش خیمه دوز بود به خیام معروف شد. کمتر می نوشت و شاگرد می پذیرفت، وی برای کسب دانش به خراسان و عراق نیز سفر کرد. به واسطه تبحر و دانش عظیمی که در ریاضیات و نجوم داشت از سوی ملکشاه سلجوقی فراخوانده شد، ملکشاه به او احترام می گذاشت و خیام نزد او قرب و منزلت ویژه ای داشت. او بنا به خواست ملکشاه در ساخت رصدخانه ملکشاهی و اصلاح تقویم با سایر دانشمندان همکاری داشت. حاصل کارش در این زمینه تقویم جلالی آن است که هنوز اعتبار و رواج دارد و تقویم او از تقویم گریگور یابی دقیق تر است.
در حدود دوازده اثر از خیام در علم و فلسفه به جای مانده است، اما همین آثار اندک، وی را در سراسر جهان به شهرت رسانده است. از مهمترین آنها کتاب جبر اوست که بهترین اثر در نوع خود در ریاضیات است. از دیگر آثار او می توان به رساله فی شرح ما اشکال من مصادرات اقلیدس، رساله فی ابراهین علی المسائل الجبر و المقابله (جبر خیام)، میزان الحکم رساله الکون و التکلیف، الجواب عم ثلاث مسائل اضیاء العقلی، رساله فی الوجود، رساله فی کلیه الوجود، نوروزنامه و کتاب الزیج المکشاهی که به رومی نیز ترجمه شده است.
اشعار خیام بیشتر به زبان پارسی و تازی هستند مضمون عمده رباعیات خیام شک و حیرت، توجه به مرگ و فنا و تذکر در مورد مغتنم شمردن عمر آدمی است.
خیام در سال 517 ه.ق چشم از جهان فرو بست. وی را در زادگاهش نیشابور به خاک سپردند. آرامگاه این شاعـر بزرگ و ریاضی دان مشهور ایرانی، حکیم عمر خیام در باغـی در نـیشابور است.
موزه خیام
در 28 اردیبهست ماه 1379 به مناسبت برگزاری کنگره جهانی خیام و با عنایت به شأن و مرتبه علمی حکیم عمر خیام و
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 6
عمر بن الخطاب (رضی الله عنه)او عمر بن الخطاب بن نفیل بن عبدالعزی بن ریاح بن عبدالله بن قرط بن رزاح بن عدی بن کعب بن لؤی بن غالب قرشی عدوی است که نسب او در کعب بن لؤی به رسول الله (صلی الله علیه و سلم) می رسد. 13 سال پس از عام الفیل متولد گردید؛ کنیه اش ابوحفص می باشد و از آنجا که بوسیله او اسلام در مکه آشکار و علنی شد و میان کفر و ایمان جدایی افتاد به فاروق ملقب گردید.عمربن الخطاب قبل از اسلامدر کودکی به سختی و خشونت زندگی عادت کرد. او در کودکی برای پدر و دائی هایش چوپانی می کرد. در جوانی به تجارت روی آورد و توانست در این راه موفق شود و دارای ثروت شود. در سفرهای تجاری اش به یمن و شام توانست معارف متعددی کسب کند. از آنجایی که از نظر خانوادگی دارای مکانت بالایی بود و همچنین دارای شخصیتی قوی و شجاعت بسیاری بود توانست در میان قریش جایگاه و مکانت بالایی کسب کند تا جایی که ابن سعد می گوید: «عمر بن الخطاب قبل از اسلام میان عرب در اختلافاتشان داوری می کرد» او دارای شخصیتی حکیم، شکیبا، شریف و دارای بلاغت و رسائی حجت بود و به همین سبب قریش او را به عنوان سفیر خود منصوب کرده بودند.ظهور اسلامطبیعت مخلص و باوفای عمر بن الخطاب باعث شده بود او در حد توان خود از قریش و مکه دفاع کند و در مقابل هر آنچه آن را باعث ضربه خوردن به قریش می دانست بایستد. برای همین در آغاز دعوت رسول الله (صلی الله علیه و سلم) از آنجایی که هنوز با این دعوت آشنایی نداشت و آن را باعث بی رونقی مکه و از بین رفتن مکانت و ارزش قریش می دانست به شدت در برابر آن مقاومت کرد تا جایی که او از شدیدترین افراد قریش در برابر کسانی بود که ایمان آورده بودند. عمربن الخطاب در جاهلیت زندگی کرده و کاملا با حقیقت آن آشنا بوده و به تمام آداب و سنن و ارزشهای آن آشنایی داشت و برای همین وقتی به اسلام وارد شد زیبایی آن را کاملا درک کرد و به تفاوت عظیم بین آن و عقیده گذشته خود پی برد ...اسلام آوردن عمربن الخطاب (رضی الله عنه)اولین شعاع نور ایمان هنگامی بر قلب عمر بن الخطاب تابید که مشاهده کرد زنان مسلمان به علت اذیت و مشقت هایی که از دست او متحمل شده اند سرزمین خود را ترک کرده و به حبشه مهاجرت می کنند. دیدن این صحنه قلب عمر بن الخطاب را به رحم آورد.ام عبدالله بنت حنـتمه ـ رضی الله عنها ـ می گوید: هنگامی که برای مهاجرت به حبشه آماده می شدیم، عمربن الخطاب ما را دید و به نزد من آمده گفت: دارید می روید ای ام عبدالله؟ گفتم: آری به الله سوگند در زمین خدا خارج خواهیم شد، شما ما را اذیت کردید و قهر و خشم خود را بر ما فرو آوردید، می رویم تا اینکه خداوند فرجی حاصل کند. عمر گفت: خدا به همراهتان. اینجا رقت قلبی از او دیدم که قبلا ندیده بودم. وقتی عامر بن ربیعه آمد داستان را برای او بازگو کردم. او گفت آیا به اسلام آوردن او امیدوار شده ای؟ گفتم: آری، گفت: او اسلام نخواهد آورد تا اینکه خر خطاب اسلام بیاورد! شاید ایمان آوردن عمر تا این اندازه برای ربیعه عجیب و غیر ممکن بود این قضیه در قلب عمر تاثیر گذاشت تا اینکه بالاخره پس از حادثه ای اسلام آورد:قریش تصمیم به قتل رسول الله گرفت و از میان آنها عمر بن الخطاب حاضر به این کار شد اما خداوند چیز دیگری برای او اراده کرده بود. به قول مولوی:شمشیر به کف عمــّـر، در قصد رسول آید در دام خدا افتـد، وز بخـت، نظـر یابدژ
عمر با شمشیر لخت در گرمای شدید به سوی منزل ارقم به راه افتاد. در راه به نعیم بن عبدالله النحام برخورد. نعیم به او گفت: به کجا می روی ای عمر؟ او قصدش را به نعیم گفت. نعیم او را از این قصد بازمی دارد. اما عمر دست بردار نبود اینجا بود که نعیم برای آنکه او را از این کار بازدارد به او گفت: خواهر و داماد خودت مسلمان شده اند و تو را در گمراهی ات ترک کرده اند.با شنیدن این خبر، عمربن الخطاب به خانه خواهرش می رود تا او و دامادش را تنبیه کند. در این هنگام آنها در حال قرائت سوره «طه» بودند. وقتی عمر وارد شد خواهرش شر را در چهره او دید. عمر گفت: این صدای چه بود؟ آنها گفتند داشتیم صحبت می کردیم. عمر گفت: یا اینگه گمراه شده اید؟ دامادش به او گفت: اگر حق در غیر دین تو باشد چه ای عمر؟ عمر با او درگیر شد و او را بر زمین انداخت و بر سینه اش نشست. خواهرش به کمک شوهرش شتافت و خواست عمر را از او دور کند که عمر ضربه ای بر صورتش زد که خون از صورت خواهرش جاری شد. خواهرش که خشمگین شده بود به عمر گفت: ای دشمن خدا آیا برای اینکه خداوند را به یگانگی می پرستم مرا می زنی؟ هر کاری می خواهی بکن، اشهد أن لا إله إلا الله و اشهد أن محمدا رسول الله ما علی رغم مخالفت تو مسلمان شده ایم.عمر با شنیدن این سخنان پشیمان شد و از روی سینه دامادش برخواست و گفت: این صحیفه را که داشتید می خواندید بدهید به من تا بخوانم. اما خواهرش امتناع کرد و گفت تو نجس هستی و باید غسل کنی. عمر این کار را کرد و خواهرش آیات سوره طه را به او داد. قرائت سوره طه تاثیر عظیمی بر روی او بر جای گذاشت تا اینکه به خواهرش گفت: شایسته است هرکه این سخنان را گفته به تنهایی پرستیده شود، مرا به سوی محمد راهنمایی کنید.پس از آن عمربن الخطاب به نزد رسول الله (صلی الله علیه و سلم) در خانه ارقم بن ابی الارقم رفته و در آنجا اسلام آورد. اسلام او در ماه ذی الحجه سال ششم نبوت (6 سال پس از نبوت رسول الله) بود. وی در آن هنگام 27 سال داشت. او سه روز بعد از حمزه بن عبدالمطلب اسلام آورد.با اسلام عمر وضعیت مسلمانان تغییر یافت...
تاثیر اسلام عمربن الخطاب (رضی الله عنه)با اسلام حمزه بن عبدالمطلب (رضی الله عنه) و عمربن الخطاب (رضی الله عنه) موقعیت مسلمانان بهبود یافت و مشرکین نـتوانستند مانند گذشته به رسول الله (صلی الله علیه و سلم) آزار برسانند. عبدالله بن مسعود (رضی الله عنه) می گوید: از هنگامی که عمر (رضی الله عنه) اسلام آورد ما عزت یافتیم. تا قبل از آن نمی توانستیم در کنار کعبه طواف کنیم و نماز بگزاریم اما پس از اسلام او این امکان را یافتیم.صهیب بن سنان (رضی الله عنه) می گوید: هنگامی که عمر اسلام آورد، اسلام آشکار شد و بطور علنی دعوت به آن آغاز گردید و ما توانستیم به دور کعبه حلقه زده و جلسه بگیریم...فردوسی در شاهنامه می سراید: عـمـر کـرد اسـلام را آشــکـــار بیـاراسـت گیـتی چــو بـاغ بهــارتعداد مسلمانان در آن هنگام در حدود 40 مرد و 11 زن بود.
هجرت عمربن الخطاب (رضی الله عنه)هجرت عمربن الخطاب برخلاف دیگران کاملا علنی بود. عبدالله بن عباس می گوید: علی بن ابی طالب (رضی الله عنه) به من گفت: هیچ یک از مهاجرین نبود مگر اینکه مخفیانه هجرت کرد، مگر عمر بن خطاب که وقتی قصد هجرت نمود شمشیرش را بر گردن آویخت و کمان برگرفت ... و بسوی کعبه به راه افتاد، در آن هنگام قریشیان آنجا بودند،پس هفت بار کعبه را طواف نمود و آنگاه روبه قریش کرده و گفت: هرآنکه می خواهد مادرش در عزایش بنشیند یا اینکه زنش بیوه و فرزندانش یتیم شوند مرا در پشت این دره ملاقات کند. علی (رضی الله عنه) می گوید: هیچ کس او را دنبال نکرد مگر گروهی از مستضعفین که وی آنها را ارشاد کرد و به راهش ادامه داد.هجرت او قبل از هجرت رسول الله (صلی الله علیه و سلم) بود عمربن الخطاب (رضی الله عنه) در میادین جهادعلما بر این اتفاق نظر دارند که عمربن الخطاب (رضی الله عنه) در غزوه بدر و احد و تمام غزوات و نبردها به همراه رسول الله (صلی الله علیه و سلم) بوده و در هیچ غزوه ای غائب نبوده است.او در جنگ بدر دائی اش عاص بن هشام را به قتل رساند و اینچنین ثابت کرد که رابطه خونی نباید مانعی در برابر عقیده و جهاد باشد.در غزوه احد (پس از آنکه تعداد زیادی از مسلمانان شهید شدند)در پایان جنگ ابوسفیان رو بسوی مسلمانان گفت: امروز مساوی شدیم، بدر در برابر احد، عمر بن الخطاب در جوابش گفت: «هرگز مساوی نیستیم، کشته شدگان ما در بهشتند و کشته شدگان شما در آتش» آنگاه ابوسفیان از او پرسید: آیا محمد را کشته ایم؟ عمر (رضی الله عنه) در پاسخش گفت: هرگز! او زنده است و اکنون سخن تو را می شنود. ابوسفیان گفت: تو نزد من از ابن قمئه راستگوتر هستی (ابن قمئه به دروغ ادعا کرده بود رسول الله (صلی الله علیه و سلم) را کشته است)در غزوه حنین در شروع نبرد مسلمانان که جمع زیادی از آنان تازه اسلام آورده بودند (این غزوه پس از فتح مکه روی داد) عده ای از آنان به جمع زیاد خود مغرور شده و گفتند :«امروز دیگر به خاطر کمی تعدادمان مغلوب نخواهیم شد» اما از سوی دشمن غافلگیر شدند و شکست خورده عقب نشینی کردند تنها عده کمی از اصحاب پیامبر از جمله ابوبکر و عمر و علی بن ابی طالب و عباس بن عبدالمطلب و فضل بن عباس و ابوسفیان بن حارث و پسرش و ربیعه بن حارث و عده کم دیگری دور رسول الله (صلی الله علیه و سلم) باقی ماندند که خداوند مسلمانان را در آن جنگ پس از آنکه شکست خورده بودند پیروزی بخشید و مهاجرین و انصار و یاران نخستین پیامبر توانستند با نیروی ایمان خود بر دشمن پیروز شوند.در سال 9 هجری وقتی پیامبر (صلی الله علیه و سلم) از آمادگی ارتش روم برای حمله به شمال عربستان اطلاع می بابد فرمان بسیج عمومی اعلام می کند. پیامبر (صلی الله علیه و سلم) لشکر ارسالی به تبوک را به علت گرمی هوا و دوری راه «جیش العسره» (لشکر سختی)نام گذاشت. ضمنا رسول الله (صلی الله علیه و سلم) برای تجهیز این لشکر فرمان جهاد مالی صادر کرد و همه مسلمانان برای تجهیز این لشکر مبالغ زیادی در حد وسعت مالی خود انفاق کردند که عمربن الخطاب (رضی الله عنه) نصف تمام ثروتش را بخشید! این تنها نمونه هایی از حضور امیرالمومنین عمربن الخطاب (رضی الله عنه) در میادین جهاد است که نمی توان در این مجال اندک به همه رشادت های این صحابی دلیر اشاره کرد.اهمیت احادیث عمربن الخطاب (رضی الله عنه)عمربن الخطاب (رضی الله عنه) بر ملازمت و همراهی رسول الله بسیار حریص و پایبند بود بطوری که همیشه در مجالس و مواعظ پیامبر حاضر بوده و تا پایان مجلس جای خود را ترک نمی کرد. هنگامی که در سالهای اول پس از هجرت کاروانی در هنگام خطبه پیامبر به مدینه رسید و جمعی از حاضران برای خرید از کاروان خطبه را رها کرده و پیامبر را با عده کمی از یارانش تنها گذاشتند عمربن الخطاب جزو عده کمی بود که خطبه پیامبر را ترک نکرد. در مورد این قضیه آیات پایانی سوره جمعه نازل شد.به علت این شوق و علاقه، احادیث زیادی از طریق ایشان به ما رسیده است که تعداد کل این احادیث 539 حدیث می باشد و گفته شده 537 حدیث که امام بخاری (بخارایی) 34 حدیث و امام مسلم نیشابوری 21 حدیث از ایشان روایت نموده اند که از این تعداد 26 حدیث متفق علیه می باشند(یعنی بخاری و مسلم هر دو روایت نموده اند) و بقیه این احادیث در دیگر کتب حدیث می باشند.احادیث روایت شده بوسیله عمر فاروق (رضی الله عنه) دارای ارزش علمی و عقیدتی بسیاری هستند از جمله حدیث معروف «إنما الأعمال بالنیات» (همانا اعمال به نیت ها بستگی دارند) که امام بخاری آن را به عنوان اولین حدیث صحیح بخاری قرار داده است و همچنین حدیث جبرئیل که در آن، اسلام ، ایمان و احسان و مسائل اساسی دیگری شرح داده شده است. امام نووی این حدیث را پس از حدیث «إنما الأعمال بالنیات» در کتاب «اربعین» خود قرار داده است. احادیث مهم دیگری نیز توسط ایشان روایت شده که می توان به کتب حدیث مراجعه کرد.عمربن الخطاب (رضی الله عنه) اولین امیرالمؤمنین پس از وفات خلیفه اول مسلمین ابی بکر صدیق (رضی الله عنه)، عمربن الخطاب (رضی الله عنه) به مقام خلافت رسید. از دیدگاه اهل سنت عمربن الخطاب (رضی الله عنه) دومین خلیفه از پنج خلیفه راشد می باشد (ابوبکر، عمر، عثمان، علی، حسن) او اولین کسی بود که لقب امیرالمومنین یافت. (ابوبکر صدیق از سوی مسلمانان خلیفه رسول الله نامیده می شد).دوران خلافت امیرالمومنین به اعتراف مورخین پرشکوهترین دوران حکومت اسلامی در تمام تاریخ می باشد. توسعه خلافت اسلامی از جزیره العرب بسوی سرزمین پارس (ایران) تا سرزمین هند و شام (به همراه فلسطین)و مصر و لیبی (بخش بزرگی از شمال آفریقا) باعث شد در عرض مدت کمی سرزمین بزرگی به دست مسلمانان بیافتد. به روایت تاریخ مسلمین با اخلاق و ایمان خود به همراه فتح سرزمینها، قلبها را نیز فتح می کردند
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 33
حکیم عمر خیام
مقدمه
عمرخیام یگانه بلبل داستان سرای گلشن شعر وشاعری ایران است, که ترانه های دلپذیر ونغمات شورانگیز او دنیا پسند است. تاکنون هیچ یک از شعرا ونویسندگان وحکما واهل سیاست این سرزمین به اندازه ی او در فراخنای جهان شهرت نیافته اند. خیام تنها متفکر ایرانی است که زنده وپاینده بودن نام وگفته ی او در میان تمام دنیا مسلم است. نه بس در پیش شرق شناسان وعلما وادبای مغرب زمین, بلکه در نزد عامه ی کسانی که با خواندن ونوشتن سرکاری دارند. شاید بیش از یک نیمه از متمدنین عرصه ی گیتی به نام او آشنا وبه رباعیاتی که حکیم از روی ذوق طبیعی می سروده است مفتون اند. ایران باید به خود ببالد که درآغوش خویش چنین گوینده ای پرورده که مایه سرافرازی وبلند آوازگی او گردیده است. (1)
داشتن قضاوتی عادلانه راجع به هر موضوعی ، تحلیلی همه جانبه را طلب می کند حکیم عمر خیام نیشابوری چهره ای است که گر چه در یکصد و پنجاه سال گذشته چه در داخل ایران و چه در خارج از ایران رفته رفته به شهرت و جایگاهی بالنسبه درخور دست یافته است، ولی هنوز برای بازشناخت تمامی ابعاد این شخصیت والای فرهنگی ایران و رسیدن به قضاوتی نسبتا صحیح درباره او به کارکردن بیشتر وبیشتر برروی آثار او و دقیق شدن در گفته هاو نوشته ها راجع به وی و بویژه مروری دوباره بر اوضاع و احوالی که اوتحت آن زیست و تلاش کرد، نیاز است.(2)
حکیم عمر خیام ریاضی دان ومنجم ایرانی وسراینده رباعیات نغز را همه می شناسند. چند هزار مقاله وکتاب درباره او به زبانهای مختلف در جهان به چاپ رسیده,که بیش از نودوپنج در صد آنها با رباعیات وی پیوند می یابد.انبوه کتابها ومقالاتی که غربیها درباره عمر خیام نوشته اند,غالبا در گرد محور " می نوش" و "خوش نوش" می گردد,که در نگاه اول بعضی از رباعیات منسوب به او به چشم می خورد,ولی از مقام والای علمی خیام کمتر سخن به میان می آورند.
کارهای علمی خیام, تقریبا تا آغاز شهرت رباعیات اودرغرب(1859 م)ونخستین ترجمه رساله جبر ومقابله وی از تازی,به نظر ناشناخته مانده بود,ولی پس از آن پژوهشگران تاریخ علوم ریاضی بدان بیشتر روی آورده اند.
در جهان تند رو امروز,کشفیات علمی زود کهنه می شوند,از این رو پژوهش در فراورده های دانش سده های دور,مانند کارهای ریاضی عمر خیام که مورد توجه کارشناسان تاریخ علم است,برای دانشوران علوم جدید تازگی خواهد یافت,ولی دلیری او در عیارگیری از دانشهای سنتی وکوشش او در نو آوری کهنگی نمی پذیرد. همچنین بدایع هنری وادبی که از کارگاه مغزاین متفکرخراسانی جهان بین,بیرون تراویده شعر ناب وسخن ماندگار است.
سیمای خیام در اذهان چنین به نظر می آید: دانشمندی متفکر,اهل حساب وتیز بین,به دور از مسائل خرد,مکتبی واجتماعی,قهرمان هم آوردی با دشواریهای بنیادی فلسفی وریاضی مانند چگونگی حد ها وامکانات عقلی در برابر محالات,اندیشمندی دلیر که از سیطره امپراطوری گسترده هزار وپانصد ساله هندسه اقلیدسی به در می رودوپرچم استفلال بر می افرازد,آزاد اندیشی بی پروا که مدعیان علم وداوریهای جزمی را به چیزی نمی گیرد,ولی آنگاه که با مردم معمولی سخن می گوید,عصاره تفکرات بلند فلسفی خود را بی تقید وپیچیدگی,در قالب چهار پارههای زیبا برایشان بیان می کند.
خیام بی انکه درس مکتبی بدهد,پند وموعظه در میان بیاورد خواننده را آگاهی و هوشیاری می بخشد. چیزهایی را که فیلسوفان در الفاظ پیچیده و نامانوس و دور و دراز می پوشانند,او به سادگی وزیبایی وکوتاهی می آفریند وجلوه گر میکند.
زندگینامه عمر خیام
دوران کودکی
خواجه امام الحق حکیم عمر بن ابوالفتح عمربن ابراهیم خیامی مشهور به خیام, فیلسوف, ریاضی دان, منجم, شاعرو یکی از بزرگترین دانشمندان ایرانی واز مفاخر ملی ایران است که در 12 محرم سال439ه.ق در نیشابور متولد شد.
حکیم عمر خیام سنین پنج وشش سالگی را در حالی پشت سر گذاشت که پدرش ابراهیم با کوره سوادی که داشت کم کم احساس می کرد که برا ی بیشتر سوالات او پاسخ کاملی ندارد. وی در فاصله حدود سه ماه, قرا ئت ظاهر قرآن را به خوبی آموخت ولی در مورد معنای آن نمی توانست از پدرش کمک بگیرد. ابراهیم پدرش در نظر داشت که عمر را به مکتبی بسپارد که زیر نظر مولوی قاضی محمد اداره می شد, به همین جهت به مدسه ی علمیه ای در کنار مسجد جامع بود رفت, مدرسه ای دارای حجرات متعددی بود ودرآنجا دروس مقدماتی از قبیل خواندن فارسی, خواندن قرآن, مقدمات عربی- مقدمات حساب, احکام فقهی وکمی ادبیات وعربی تدریس می شد. عمر در کمتر از فاصله ی دوسال همه ی دانستنی های مقدماتی را که طلاب و کودکان دیگر در فاصله چند سال می خواندند, فراگرفت. سر عت او درفراگیری به قدری شدید بود که مولوی قاضی محمد شخصا به پدرش پیشنهاد کرد تا عمر را به مکتب " خواجه ابوالحسن انباری " راهنمایی کند, زیرا ذهن خارق العاده عمر تقاضای علمی بیش از میزان تعلیمات مدرسه قاضی را داشت.
قاضی ابو الحسن انباری, حکیم وریاضی دان معروفی بود, در مکتب او بیشتر به تدریس هندسه وهیئت پرداخته می شد. نبوغ, ذهن باز, قدرت تجزیه وتحلیل چشمگیرعمرزبانزد همگان شده بود ودربدو ورود توجه خواجه را نیز به خود جلب کرد. خواجه مبانی واصول هندسه, ریاضیات وهیات را به عمر آموخت.
که پس از مدتی خود قاضی ابوالحسن انباری, از هوش ودقت نظر وذکاوتی بسیار بیشتر از همه شاگردان برای پدرعمر سخن گفت وبیان کرد که تنها نباید وی رابه همین مکتب بفرستد بلکه برای تحصیل علوم حکمت, عرفان, اخلاق وتکمیل معلومات قرآنیه به مکتب " امام موفق نیشابوری" برود تا از نفس مبارک واخلاق مهذب ایشان هم بهره گیرد, همچنین اگر بتواند پس از تکمیل این دروس به محضرجناب ناصرالمله والدین " شیخ محمد منصور" برای تحصیل فلسفه حاضر شود.
عمر اکنون جوانی رشید, اما بسیار مودب نکته سنج وکم سخن بود. در این ایام شوق تحصیل در مکتب بزرگترین دانشمند نیشابور سراسر وجودش را فراگرفته بود.عمر به مکتب امام موفق نیشابوری راه یافت و باشوقی وافر آنچه را که استاد تدریس می کرد به خوبی می آموخت, ضمنا هم زمان با این مکتب, پس از پایان یافتن تحصیل ازمکتب خواجه ابوالحسن, راه محضر شیخ منصور, استاد سنایی شاعر معروف نیز به روی وی باز شد. در خشش بنیه ی علمی عمر آنچنان بود که هر چند از لحاظ سنی, از سایر همشاگردیهای خود کوچکتر بود ولی آنان را وامی داشت تا اولا به او احترام بگذارند, ثانیا هر مشکل درسی را که برایشان پیش می آمد به او رجوع می کردند. دراین ایام به تدریج به جز دوستان نزدیک عمر, بقیه او را "عمرخیامی" یا "خیامی" صدا می زدند. او نیز در میان شاگردان امام موفق به دو"حسن" بیشتر علاقه مند شده بود. " حسن بن علی طوسی" و "حسن بن علی صباح حمیری" که چون هر دونامشان حسن ونام پدرشان علی بود, خیامی ودیگران آنها را به نام "حسن صباح" و"حسن طوسی" می نامیدند.
تحصیل عمر خیامی نزد استادش "محمدمنصور" که درفلسفه ی عصر خویش استادی نامور بود , شور وحالی دیگر داشت. دراین مکتب, عمر خیامی با کتب ابن سینا وآراء این فیلسوف نابغه آشنا شد وچنان شیفته ی آثار وی گردید که مطالعه ی کلیه ی آثار بوعلی سینا را وجهه همت خویش قرار داد وبه تدریج آنچنان در شناخت آراء الهی, فلسفی وعلمی بوعلی تبحـّر پیدا کرد که او را شاگرد بوعلی نامیدند, به گونه ای که هر کس درآثار وافکار بوعلی سوالی داشت به عمر خیامی رجوع می کرد. خیامی تقریبا اکثر نظریات بوعلی را بااستنباط های خود منطبق می دید.
دوران نوجوانی وجوانی
مکتب امام موفق نیشابوری, شیخ محمد منصوری ودگر اساتید نیشابور, دیگر پاسخ سوالات ذهن کجکاو عمر خیامی را نمی داد, او هر چه بزرگتر می شد, هر چه بیشتر مطالعه می کرد وهرچه بیشتر می جست, کمتر می یافت. رسیدن به هر پاسخی برای او مساوی با دسترسی به دهها سوال جدید بود. کم کم محیط علمی نیشابور تشنگی سیراب ناشدنی خیامی را پاسخگو نبود. او دیگر چهره ای موقر, نامی وشناخته شده داشت, در این ایام کم کم به خیام معروف شد.(1)