لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 31
مقدمه:
سر منشأ اصلی مسائل گوناگون عدل قرآن است:
چرا کلام اسلامی بیش از هر چیز به مسأله عدل پرداخته است ؟ و چرا فقه اسلامی قبل از هر چیزی مسأله عدل برایش مطرح شد ؟ و چرا در جهان سیاست اسلامی بیش از هر کلمه ای کلمه عدل به گوش
میخورد ؟ اینکه در همه حوزهها سخن از عدل بود باید یک ریشه و سر منشأ خاص داشته باشد. آیا جریان اصلی دیگری در کار بوده که همه این جریانها را او بر میانگیخته و تغذیه میکرده است ؟ از نظر ما ریشه اصلی و ریشه ریشههای طرحهای علمی و عملی مسأله عدل را در جامعه اسلامی ، در درجه اول ، در خود قرآن کریم باید جستجو کرد . قرآن است که بذر اندیشه عدل را در دلها کاشت و آبیاری کرد و دغدغه آن را چه از نظر فکری و فلسفی و چه از نظر علمی و اجتماعی در روحها ایجاد کرد . این قرآن است که مسأله عدل و ظلم را در چهرههای گوناگونش : عدل تکوینی ،عدل تشریعی ، عدل اخلاقی ، عدل اجتماعی طرح کرد . قرآن تصریح میکند که نظام هستی و آفرینش ، بر عدل و توازن و بر اساس استحقاقها و قابلیتها است . گذشته از آیات زیادی که صریحا ظلم را از ساحت کبریائی بشدت نفی میکند ، و گذشته از آیاتی که ابلاغ و بیان و اتمام حجت را از آن جهت از شؤون پروردگار میشمارد که بود اینها نوعی عدل ، و هلاک بشر با نبود آنها نوعی ظلم و ستم است ، و گذشته از آیاتی که اساس خلقت را بر حق - که ملازم با عدل است - معرفی مینماید ، گذشته از همه اینها در برخی از آیات ، از مقام فاعلیت و تدبیر الهی بعنوان مقام قیام به عدل یاد میکند : "شهد الله انه لا اله الا هو و الملائکة و اولوا العلم قائما بالقسط " آل عمران.
و یا عدل را ترازوی خدا در امر آفرینش میداند :
و السماء رفعها و وضع المیزان ». در ذیل همین آیه است که رسول خدا فرمود : " بالعدل قامت السموات و الارض » " آسمانها و زمین به عدل برپا است " . عدل تشریعی یعنی اینکه در نظام جعل و وضع و تشریع قوانین ، همواره اصل عدل ، رعایت شده و میشود نیز صریحا مورد توجه قرآن قرار گرفته است . در قرآن کریم تصریح شده که حکمت بعثت و ارسال رسل این است که عدل و قسط بر نظام زندگانی بشر حاکم باشد : " لقد ارسلنا رسلنا بالبینات و انزلنا معهم الکتاب و المیزان لیقوم الناس بالقسط ». " همانا فرستادگان خویش را با دلائل روشن فرستادیم و همراه آنها کتاب و مقیاس ( قانون ) فرستادیم تا مردم بدینوسیله عدل را بپا دارند " . بدیهی است که برقراری اصل عدل در نظامات اجتماعی ، موقوف به این است که اولا نظام تشریعی و قانونی ، نظامی عادلانه باشد ، و ثانیا عملا به مرحله اجرا در آید . علاوه بر این اصل کلی که قرآن در مورد همه پیامبران بیان کرده است ، در مورد نظام تشریعی اسلامی میگوید : « قل امر ربی بالقسط ». یا در مورد برخی دستورها میگوید : « ذلکم اقسط عند الله » قرآن کریم ، امامت و رهبری را " پیمان الهی " و مقامی " ضد ظلم " و " توأ م با عدل " میداند . قرآن آنجا که درباره شایستگی ابراهیم برای امامت و رهبری سخن میگویند ، برداشتن چنین است : " آنگاه که ابراهیم از همه کورهها خالص در آمد به او ابلاغ شد که تو را به امامت و رهبری برگزیدیم . ابراهیم درخواست کرد و یا استفهام نمود که این موهبت الهی در نسل او ادامه یابد . به او پاسخ داده شد که : امامت و رهبری ، پیمانی است الهی و ستمکاران را در آن نصیبی نیست : « لا ینال عهدی الظالمین » . قرآن ، انسان اخلاقی را به عنوان " صاحب عدل " نام میبرد . در چند جای قرآن که سخن از داوری و یا گواهی انسانهایی است که از نظر تربیتی و اخلاقی و روحی قابل اعتماد باشند ، آنها را به همین عنوان که گفتیم نام میبرد ، مثل اینکه میفرماید : « یحکم به ذوا عدل منکم ». یا میفرماید : « و اشهدوا ذوی عدل منکم ». پس از ترجمه آثار یونانی در جهان اسلام ، این جمله افلاطون معروف شد که " عدالت ، مادر همه فضائل اخلاقی است " ولی در حدود دو قرن پیش از آنکه سخن افلاطون در میان مسلمین شناخته بشود ، مسلمین از زبان قرآن این سخن را شنیده بودند . بیشترین آیات مربوط به عدل ، در باره عدل جمعی و گروهی است اعم از خانوادگی ، سیاسی ، قضائی ، اجتماعی . در قرآن ، از توحید گرفته تا معاد ، و از نبوت گرفته تا امامت و زعامت ، و از آرمانهای فردی گرفته تا هدفهای اجتماعی ، همه بر محور عدل استوار شده است . عدل قرآن ، همدوش توحید ، رکن معاد ، هدف تشریع نبوت ، فلسفه زعامت و امامت ، معیار کمال فرد ، و مقیاس سلامت اجتماع است . عدل قرآن ، آنجا که به توحید یا معاد مربوط میشود ، به نگرش انسان به هستی و آفرینش ، شکل خاص میدهد ، و به عبارت دیگر ، نوعی " جهان بینی “است ، آنجا که به نبوت و تشریع و قانون مربوط میشود ، یک " مقیاس “ و " معیار " قانون شناسی است ، و به عبارت دیگر جای پایی است برای عقل که در ردیف کتاب و سنت قرار گیرد و جزء منابع فقه و استنباط بشمار آید ، آنجا که به امامت و رهبری مربوط میشود یک " شایستگی " است ، آنجا که پای اخلاق به میان میآید ، آرمانی انسانی است ، و آنجا که به اجتماع کشیده میشود یک " مسؤولیت " است . چگونه ممکن بود مسألهای که در قرآن تا این پایه بدان اهمیت داده شده که هم جهانبینی است ، و هم معیار شناخت قانون ، و هم ملاک شایستگی زعامت و رهبری، و هم آرمانی انسانی ، و هم مسؤولیتی اجتماعی ، مسلمین با آن عنایت شدید و حساسیت فراوانی که در مورد قرآن داشتند نسبت به آن بی تفاوت بمانند . این است که ما معتقدیم دلیلی ندارد که در پی علتی دیگر برویم و فکر خود را خسته نماییم که چرا از آغاز نهضتهای فکری و عملی مسلمین ، همه جا کلمه " عدل " به چشم میخورد ؟ علت اصلی حساسیت مسلمین نسبت به این مسأله ، و علت راه یافتن این اصل در کلام و در فقه و در حوزههای اجتماعی اسلامی ، بلا شک قرآن بود . اما علت جبهه گیریهای مختلف در این مسأله که برخی آن را عریان و بدون لفافه پذیرفتند و برخی با یک سلسله توجیهات و تأویلات آن را از اثر انداختند چیزهای دیگر است که برخی روانی است ، و برخی اجتماعی و برخی سیاسی . این است نظر ما درباره سر منشأ اصلی طرح این مسأله در جامعه اسلامی . افرادی دیگر ، ممکن است که به گونهای دیگر و از زاویه دیگر این مسأله را تعلیل و تحلیل کنند . چنانکه میدانیم پیروان برخی مکتبها بطور کلی جریانات اجتماعی را به گونهای دیگر تعلیل و تحلیل میکنند . پیروان این مکتبها یک سلسله قالبهای ساخته و از پیش پرداخته ای دارند و به هر ضرب و زور هست میخواهند همه حوادث را در آن قالبها بشناسانند . در این گونه مکتبها مسأله تضادهای طبقاتی و موضعگیریهای اجتماعی بر اساس برخورداریها و محرومیتها ، نقش اصلی و اساسی را در همه حرکتها و جنبشها ایفا میکنند .
از نظر پیروان آن مکتبها همه تجلیات روحی و فکری و ذوقی و عاطفی بشر ، انعکاسی از نیازهای مادی و روابط اقتصادی است ، همه شؤون ، روبنا است و چیزی که زیر بنا است اقتصاد و شؤون اقتصادی است ، خصوصیات فکری و ذوقی و عاطفی و هنری هر کس را در موضعگیری خاص طبقاتی او باید جستجو کرد از نظر پیروان این مکتبها اگر میبینیم که در جامعهای بیش از همه چیز سخن عدل به میان میآید ، ریشه آن را در نابرابریهای اقتصادی و اجتماعی باید جستجو کنیم نه در جای دیگر .
باید بدانیم که این جبهه گیریهای عقلی و فکری و کلامی و فقهی ، نمایانگر یک جبهه گیری زیر پرده است که گروه وابسته به طبقات محروم و محکوم ، در مقابل طبقات مرفه و برخوردار کرده است .
اندیشه تابع شکم است . محال است که یک برخوردار مرفه ، از اصل عدل دفاع کند ، همچنانکه محال است که یک محروم زجر کشیده منکر اصالت عدل بشود . از نظر ما ، اینگونه توجیه تاریخ ، یکسونگری است . شک ندارد که نیاز مادی ، یک عامل بسیار مهم و اساسی در گرایشهای انسان است و احیانا جای پایی از علل اقتصادی نیز در جبهه گیریهای فکری و اجتماعی و سیاسی اسلامی میتوان یافت .
اما نمیتوان همه جاذبه هایی که انسان را احاطه کرده و تحت نفوذ قرار میدهد و همه عوامل اصلی و اساسیای را که در بافت تاریخ انسان مؤثر است در نیازهای اقتصادی خلاصه کرد ، و شاید هنوز زود است که در باره مجموع عوامل اساسی حاکم بر زندگی فردی و اجتماعی انسان اظهار نظر قاطع بشود . قدر مسلم این است که نیازهای مادی را به عنوان نیاز اصلی منحصر نتوان مورد قبول قرار داد.
غرض اصلی ما از طرح این بحث در این مقدمه ، یکی این است که نقش قرآن را در برانگیختن افکار و اندیشهها نشان دهیم ، دیگر اینکه اهمیت و اصالت آن را از نظر قرآن کریم روشن سازیم .
عدل بشری و عدل الهی
ما افراد بشر ، فردی از نوع خود را که نسبت به دیگران قصد سوئی ندارد به حقوق آنها تجاوز نمیکند ، هیچگونه تبعیضی میان افراد قائل نمیگردد ، در آنچه مربوط به حوزه حکومت و اراده اوست با نهایت بیطرفی به همه به یک چشم نگاه میکند ، در مناقشات و اختلافات افراد دیگر ، طرفدار مظلوم و دشمن ظالم است ، چنین کسی را دارای نوعی از کمال میدانیم و روش او را قابل " تحسین " میشماریم و خود او را " عادل " میدانیم . در مقابل ، فردی را که نسبت به حقوق دیگران تجاوز میکند ، در حوزه قدرت و اراده خود میان افراد تبعیض قائل میشود ، طرفدار ستمگران و خصم ضعیفان و ناتوانان است ، و یا لااقل در مناقشات و کشمکشهای ستمگران و ستمکشان " بی تفاوت " است ، چنین کسی را دارای نوعی نقص به نام " ظلم " و ستمگری میدانیم و خود او را " ظالم " میخوانیم و روش او را لایق " تقبیح " میشماریم . خدای متعال چطور ؟ آیا اولا به همان معنی که در باره بشر ، عدالت ، کمال است ، و ظلم ، نقص است ، درباره ذات الهی نیز عدالت ، کمال است و ظلم ، نقص است ؟ یا
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 97
عدل جاویدان
عدل موبد و اقامه قسط ابدی که هدف از ارسال پیامبران است و قرآن به دان گواهی میدهد، دو مرحله دارد: تشریع و اجرا.
مقصود از مرحله تشریع، ایجاد قوانین عادله است که سعادت بشر را تامین کند. این مرحله، به وسیله پیامبران الهی به ویژه پیامبرگ بزرگ و مقدس اسلام انجام شده و بر دنیای بشریت عرضه گردیده است.
آغاز پیدایش بشر، با آغاز نخستین مرحله تشریع وقانونگذاری همراه بوده و هیچ وقت بشر از راهنمایی غیبی و آسمانی محروم نبوده است. و پیامبران حق این وظیفه را انجام دادهاند. این راهنمایان بزرگوار، برای کمک و یاری عقل بشر آمدهاند تا بتواند دربرابر نفس و خواهل دل مقاومت کند. تا از استعمار عقل به وسیله دل جلوگیری کنند و عقل را از این زنجیر اسارت نجات بخشند.
مقصود از استعمار عقل آن است که دل آن را برای رسیدن به هدفهای حیوانی به کار برد.
دومین مرحله، اجرای قوانین عادله است که از نظر اهمیت، کمتر از مرحله نخستین نیست. چون قانون صحیح اگر به طور صحیح اجرا نشود، نقض غرض از قانون خواهد بود. قانون بایستی به طور طبیعی اجرا شود و مقداری از خود مردم به درستی به صحت آن پایبند باشند و اجرا کنند.
قانونی را که مردم صحت آن را نفهمند، به درد اجرا نمیخورد و عدلی که با فشار اجرا شود و با زور و قلدری پیاده گردد، عدل نخواهد بود.
زور و قلدری، با عدف منافات دارد؛ چون از ظلم و ستم جدا نیست. مردم، بایستی بفهمند که قانون چیست و قانونگذار کیست و سود قانون چه خواهد بود. در این صورت، خودشان مجری قانون خواهند بود.
نیکمردان بایستی بکوشند که زمینه را برای اقامه قسط، و عدل جاویدان آماده سازند. چون همانطور که در اغاز سخن یاد شد،در راه امید، باید کوشید تا بدان رسید؛ آن هم امیدی بزرگ که سرنوشت جهان را برای همیشه دگرگون خواهد ساخت. آماده کردن زمینه، عبارت است از بیدار کردن مردم و هشیار ساختن آن به حقایق و وقایع با رفتار و کردار، نه آن که با سخن دم از عدل بزنیم و در کردار،ظالمانه رفتار کنیم و در ویترین عدل را نشان دهیم و در درون، آتش ظلم را برافروزیم و هدف عدل را مبرر برای وسیله ظلم ادعا کنیم.
عدل موبد روزی به دست برگزیده حق اجرا خواهد شد و رنج و کوشش انبیا، بالاخره به ثمر خواهد رسید.
آماده ساختن زمینه، میتواند تسریع در ظهور برگزیده حق داشته باشد. مجری عدل همگانی، کسی است که برگزیده خدا باشد و بداند که انبیا برای چه آمده اند و چه کردهاند و چه خواستهاند و خدا آنها را برای چه فرستاده است. او بایستی از نظر دانش و بینش، بر بشر برتری داشته باشد. گذشته از علوم الهی، از دانش طبیعی بشر آگاه باشد. عمرا دزار کرده و تجاربی بسیار اندوخته باشد. دورانهای بسیاری از تاریخ بشر آگاه باشند. با هزاران گونه از مردم روبهرو شده ، از اخلاق و اطوار و احوال و روحیات خلق جهان، با خبر گردیده باشد.
جنگها و صلحها دیده، مقاومتها و پایداریها، شکستهاو پیروزیها، تسلیمها و طغیانها، از برابر چشمش گذشته باشد و کیفیت اجرای عدل موبد جهانی را در همه زمانها و نقاط مختلف جهان،در کشورهای بزرگ و کوچک و ملت های گوناگون عالم، در نظر بگیرد.
شاید یکی از علل غیبت و طول عمر حضرت قائم آل محمد نیز، همین باشد؛ چون حضرتش بیکار نمینشیند که تماشاچی باشد، تا روز قیام برسد. وجود شریفش همیشه مورد عنایات خاصه الهی قرار دارد و در ترقی و تکامل است و در دریاهای علم و معرفت غوطهوراست.ساعت به ساعت، تجربه میاندوزد و از خدای بزرگ، دانش میآموزد.
علوم بشری ناقص است و نمیتواند محیط به همه چیز جهان و به همه جهانیان باشد، از زمانهای آینده و از مردم آینده آگاهی ندارد و نمیتواند اطلاع کافی داشته باشد.
تنها علم خدایی است که از زمانهای آینده و از مردم آینده آگاهی دارد، و شاگردان مکتب الهی میتوانند از همه جا و همه چیز و از همه کس اطلاع حاصل کنند و راه اجرا و پیاد کردن قوانین عدل را به خوبی میدانند. برای این مردم، انسان موجود شناخته شده خواهد بود و انسان ناشناس، نزد شاگردان مکتب حق مفهومی ندارد؛ چون همه چیز در این مکتب شناخته شده خواهد بود.
عقل بشر در استخدام دل
عقل بشر که بایستی راهنمایی او باشد در استخدام دلش است. دل است که عقل را استثمار میکند و آن را بیگار میگیرد و به سوی برآوردن خواستهای روانه میسازد و عقلی که نماینده جنبه انسانی بشر است، در خدمت جنبه حیوانی او به سر میبرد.
بایستی به کمک عقل شتافت و وی را از استخدام و بیگاری نجات بخشید دل را مطیع و منقاد عقل قرار داد تا حق به حقدار برسد. چون حق عقل فرماندهی است نه فرمانبری. مهر ایزدی و رحمت الهی این کمک را فراهم کرده و نیکمردانی را فرستاده تا به کمک عقل بشتابند و وی را از بردگی وجانور دو پا و راست قامت، رهایی بخشند، تا کارگر شهرت و برده غضب نباشد، و انحراف به سوی چپ و راست نداشته باشد.
راه انسان را ادامه دهدو بس. راهی را که خودش برمیگزیند از راستگرایی و شهوت به دور است و از چپ گرایی و غضب برکنار.
این جاست که رحمت الهی حضرت مهدی را میفرستد تا عقل بشر را یاری کند و وی را از اسارت و بردگی نجات دهد و جامعه انسانی تشکیل شود و عدل جهانی برقرار گردد.
ویژگی حضرت مهدی آن است که ظهورش با قدرت همراه است، تا بتواند قدرتهای بزرگ ضد انسانی را بکود، خواه قدرت چپ، خواه قدرت راست، خواه قدرتی که به نام انسان تشکیل شده باشد. چون جهان در دست این سه قدرت است؛ یکی مظهر شهوت و دیگری مظهر غضب و سومی مظهر هر دو، که هر سه قدرت، حیوانی هستند و از قدرت انسانی به دور.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 97
عدل جاویدان
عدل موبد و اقامه قسط ابدی که هدف از ارسال پیامبران است و قرآن به دان گواهی میدهد، دو مرحله دارد: تشریع و اجرا.
مقصود از مرحله تشریع، ایجاد قوانین عادله است که سعادت بشر را تامین کند. این مرحله، به وسیله پیامبران الهی به ویژه پیامبرگ بزرگ و مقدس اسلام انجام شده و بر دنیای بشریت عرضه گردیده است.
آغاز پیدایش بشر، با آغاز نخستین مرحله تشریع وقانونگذاری همراه بوده و هیچ وقت بشر از راهنمایی غیبی و آسمانی محروم نبوده است. و پیامبران حق این وظیفه را انجام دادهاند. این راهنمایان بزرگوار، برای کمک و یاری عقل بشر آمدهاند تا بتواند دربرابر نفس و خواهل دل مقاومت کند. تا از استعمار عقل به وسیله دل جلوگیری کنند و عقل را از این زنجیر اسارت نجات بخشند.
مقصود از استعمار عقل آن است که دل آن را برای رسیدن به هدفهای حیوانی به کار برد.
دومین مرحله، اجرای قوانین عادله است که از نظر اهمیت، کمتر از مرحله نخستین نیست. چون قانون صحیح اگر به طور صحیح اجرا نشود، نقض غرض از قانون خواهد بود. قانون بایستی به طور طبیعی اجرا شود و مقداری از خود مردم به درستی به صحت آن پایبند باشند و اجرا کنند.
قانونی را که مردم صحت آن را نفهمند، به درد اجرا نمیخورد و عدلی که با فشار اجرا شود و با زور و قلدری پیاده گردد، عدل نخواهد بود.
زور و قلدری، با عدف منافات دارد؛ چون از ظلم و ستم جدا نیست. مردم، بایستی بفهمند که قانون چیست و قانونگذار کیست و سود قانون چه خواهد بود. در این صورت، خودشان مجری قانون خواهند بود.
نیکمردان بایستی بکوشند که زمینه را برای اقامه قسط، و عدل جاویدان آماده سازند. چون همانطور که در اغاز سخن یاد شد،در راه امید، باید کوشید تا بدان رسید؛ آن هم امیدی بزرگ که سرنوشت جهان را برای همیشه دگرگون خواهد ساخت. آماده کردن زمینه، عبارت است از بیدار کردن مردم و هشیار ساختن آن به حقایق و وقایع با رفتار و کردار، نه آن که با سخن دم از عدل بزنیم و در کردار،ظالمانه رفتار کنیم و در ویترین عدل را نشان دهیم و در درون، آتش ظلم را برافروزیم و هدف عدل را مبرر برای وسیله ظلم ادعا کنیم.
عدل موبد روزی به دست برگزیده حق اجرا خواهد شد و رنج و کوشش انبیا، بالاخره به ثمر خواهد رسید.
آماده ساختن زمینه، میتواند تسریع در ظهور برگزیده حق داشته باشد. مجری عدل همگانی، کسی است که برگزیده خدا باشد و بداند که انبیا برای چه آمده اند و چه کردهاند و چه خواستهاند و خدا آنها را برای چه فرستاده است. او بایستی از نظر دانش و بینش، بر بشر برتری داشته باشد. گذشته از علوم الهی، از دانش طبیعی بشر آگاه باشد. عمرا دزار کرده و تجاربی بسیار اندوخته باشد. دورانهای بسیاری از تاریخ بشر آگاه باشند. با هزاران گونه از مردم روبهرو شده ، از اخلاق و اطوار و احوال و روحیات خلق جهان، با خبر گردیده باشد.
جنگها و صلحها دیده، مقاومتها و پایداریها، شکستهاو پیروزیها، تسلیمها و طغیانها، از برابر چشمش گذشته باشد و کیفیت اجرای عدل موبد جهانی را در همه زمانها و نقاط مختلف جهان،در کشورهای بزرگ و کوچک و ملت های گوناگون عالم، در نظر بگیرد.
شاید یکی از علل غیبت و طول عمر حضرت قائم آل محمد نیز، همین باشد؛ چون حضرتش بیکار نمینشیند که تماشاچی باشد، تا روز قیام برسد. وجود شریفش همیشه مورد عنایات خاصه الهی قرار دارد و در ترقی و تکامل است و در دریاهای علم و معرفت غوطهوراست.ساعت به ساعت، تجربه میاندوزد و از خدای بزرگ، دانش میآموزد.
علوم بشری ناقص است و نمیتواند محیط به همه چیز جهان و به همه جهانیان باشد، از زمانهای آینده و از مردم آینده آگاهی ندارد و نمیتواند اطلاع کافی داشته باشد.
تنها علم خدایی است که از زمانهای آینده و از مردم آینده آگاهی دارد، و شاگردان مکتب الهی میتوانند از همه جا و همه چیز و از همه کس اطلاع حاصل کنند و راه اجرا و پیاد کردن قوانین عدل را به خوبی میدانند. برای این مردم، انسان موجود شناخته شده خواهد بود و انسان ناشناس، نزد شاگردان مکتب حق مفهومی ندارد؛ چون همه چیز در این مکتب شناخته شده خواهد بود.
عقل بشر در استخدام دل
عقل بشر که بایستی راهنمایی او باشد در استخدام دلش است. دل است که عقل را استثمار میکند و آن را بیگار میگیرد و به سوی برآوردن خواستهای روانه میسازد و عقلی که نماینده جنبه انسانی بشر است، در خدمت جنبه حیوانی او به سر میبرد.
بایستی به کمک عقل شتافت و وی را از استخدام و بیگاری نجات بخشید دل را مطیع و منقاد عقل قرار داد تا حق به حقدار برسد. چون حق عقل فرماندهی است نه فرمانبری. مهر ایزدی و رحمت الهی این کمک را فراهم کرده و نیکمردانی را فرستاده تا به کمک عقل بشتابند و وی را از بردگی وجانور دو پا و راست قامت، رهایی بخشند، تا کارگر شهرت و برده غضب نباشد، و انحراف به سوی چپ و راست نداشته باشد.
راه انسان را ادامه دهدو بس. راهی را که خودش برمیگزیند از راستگرایی و شهوت به دور است و از چپ گرایی و غضب برکنار.
این جاست که رحمت الهی حضرت مهدی را میفرستد تا عقل بشر را یاری کند و وی را از اسارت و بردگی نجات دهد و جامعه انسانی تشکیل شود و عدل جهانی برقرار گردد.
ویژگی حضرت مهدی آن است که ظهورش با قدرت همراه است، تا بتواند قدرتهای بزرگ ضد انسانی را بکود، خواه قدرت چپ، خواه قدرت راست، خواه قدرتی که به نام انسان تشکیل شده باشد. چون جهان در دست این سه قدرت است؛ یکی مظهر شهوت و دیگری مظهر غضب و سومی مظهر هر دو، که هر سه قدرت، حیوانی هستند و از قدرت انسانی به دور.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 27
اسلام دین عدل است، قانونگذار باید جوابگوی تبعیضها باشد
هیچکس نمیداند اولینبار چه کسی بحث ضرورت برابر شدن دیة زن و مرد را مطرح کرد. شاید روزی که کتابدار یک کتابخانه دختر مراجع را بعد از تجاوز کشت و حکم شد که متجاوز پس از دریافت نصف دیه مجازات شود، یا روزی که خفاش شب دختر دانشجوی پزشکی را به قتل رساند و بحث پرداخت دیه برای اعدامش مطرح شد، یا پس از اینکه قرار شد خانوادة 16 زن کشتهشده به دست سعید حنایی 98 میلیون تومان پول بدهند تا او اعدام شود.بحث برابری دیة زن و مرد در تابستان 81، پس از اعلام برابری دیة اقلیتهای مذهبی با افراد مسلمان، دوباره مطرح شد. هرچند شهربانو امانی، در اولین گام، پاسخ منفی را از زبان آیتالله شاهرودی شنید، نمایندگان مجلس به فعالیت خود ادامه دادند. آیتالله شاهرودی به نمایندة ارومیه گفته بود: «دیة زن و مرد از محکمات دین است و شیعه و سنی دربارة آن نظر موافق دارند. اما پرداخت مابهالتفاوت را حکومت میتواند قبول کند و لذا فتوای تساوی دیه معلوم نیست بر چه اساسی است.»پس از آیتالله شاهرودی، آیتالله صانعی اولین مجتهدی بود که در این مورد اظهارنظر کرد. وی با اعلام صریح اینکه «دیة زن و مرد برابر است» باب بحث گستردهای را در این مورد گشود. بهگونهای که آیتالله ناصر مکارم شیرازی در رد این نظریه اعلام کرد: «هرچند در قرآن کریم ذکری از دیة زنان به میان نیامده، ولی این مطلب در روایات اسلامیِ برگرفته از منابع اهل سنت و مجموعههای روایی اهل بیتع، به صورت گسترده مطرح شده که متجاوز از 30 روایت است.»وی به نقل از مرحوم شیخ طوسی اضافه کرد: «فقط دو نفر از اهل سنت معتقدند که دیة زن و مرد تفاوتی ندارد و هر دو دیة کامل دارند.»آیتالله مکارم شیرازی در مورد آن بخش از فلسفة دیه که به جبران خسارت مالی تعبیر شده توضیح میدهد: «با فقدان مقتول، خلأ اقتصادی در خانواده ایجاد میشود و دیه این خلأ مالی را جبران میکند.»وی به برابری بازدهی اقتصادی زن و مرد، حتی در عصر حاضر، معتقد نیست و تأکید میکند: «بازدهی مرد حتی در جوامعی که هیچ دین و مذهبی در آن وجود ندارد و مدعی تساوی زن و مرد در همة امور هستند نیز بیش از بازدهی اقتصادی زن است. »مطرح شدن این مباحث انگیزهای شد تا به دیدار آیتالله صانعی برویم. وی که بهعنوان یکی از مترقیترین روحانیون حوزة علمیة قم مطرح است، علاوه بر پاسخ به شبهات موجود در این بحث، در مورد سایر مسائل زنان نیز اظهارنظر کرد.
جناب آیتالله صانعی، چه عاملی باعث شد که بحث برابری دیة زن و مرد را( مطرح کنید؟ در مذهب شیعه، باب اجتهاد باز است و به دلیل همین پویایی، به( فرمودة امام امت، بهعنوان یک فرهنگ غنی اسلامی تلقی میشود. انسانها به دنبال این هستند که بدانند اسلام دربارة حقوق آنها چه نظری دارد.روزگاری فقهای شیعة ما مسائل محدودی را مطرح میکردند و وقتی از آنها سؤال میشد، متن روایت امام معصومع را بیان میکردند. آن زمان فروع فراوانی مورد ابتلا نبود. اما ائمه پیشبینی کردهاند که به هر حال بشریت به طرف پیشرفت میرود و لذا خود ائمه، طبق روایات و شواهد، راه باز بودن اجتهاد را پدید آوردهاند و قواعد و ضوابطی را نشان دادهاند که حوزههای علمیة شیعه و فقه بتوانند بر اساس آنها پاسخگوی مسائل روز باشند.در نتیجه این سؤال شما بازمیگردد به سؤال دربارة بیش از ده هزار مسئله و فروعی که در تاریخ فقه شیعه، روزی نبوده و روز بعد بهوجود آمده است. به عبارت سادهتر، شما میبینید امام امت در سال 42 مسائل مستحدثه را مطرح میکند. یعنی مسئلة سفر به کرة ماه، مسئلة وزن آب کر در کرة ماه، مسئلة نماز و روزة انسان مسافر در کرة ماه، مسئلة بیمه، فروش چک و سفته و سایر مسائلی که امروز مورد ابتلاست و دیروز نبوده است.پس پاسخ سؤال این است که این وضع طبیعی حوزههای علمیه و فقه و فقاهت است که مسائل باید دنبال و بررسی شود. فقط مسئلة برابری دیة زن و مرد مطرح نیست، بنده دهها مسئلة دیگر را هم در سالیان متمادی بررسی کردهام. حدود بیش از سی سال و اندی قبل، بنده در بحث درس خارج فقه در صحن مطهر حضرت معصومهس در مورد قضاوت زن نظریه دادم. آن زمان من اعلام کردم که زن هم میتواند قاضی شود تا امروز که میگوییم زن همه کار را میتواند برای خودش انتخاب کند و منع شرعی ندارد. در برخی از( مواردی که شما مطرح کردید، فقه شیعه سکوت کرده است؛ اما در مورد برابری دیة زن و مرد روایات معتبری وجود دارد که بر نابرابری دیه تأکید میکند. نظرتان دربارة این روایات چیست؟ این فرمایش شما برمیگردد به اینکه هر کجا عدهای از فقها طبق( روایتی فتوا بدهند یا همة فقها طبق روایاتی فتوا دادهاند، دیگران حق اظهارنظر نداشته باشند. این امر به انسداد باب اجتهاد بازمیگردد. درست است که روایات بوده و فقها هم فتوا دادهاند، اما باب اجتهاد
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 27
اسلام دین عدل است، قانونگذار باید جوابگوی تبعیضها باشد
هیچکس نمیداند اولینبار چه کسی بحث ضرورت برابر شدن دیة زن و مرد را مطرح کرد. شاید روزی که کتابدار یک کتابخانه دختر مراجع را بعد از تجاوز کشت و حکم شد که متجاوز پس از دریافت نصف دیه مجازات شود، یا روزی که خفاش شب دختر دانشجوی پزشکی را به قتل رساند و بحث پرداخت دیه برای اعدامش مطرح شد، یا پس از اینکه قرار شد خانوادة 16 زن کشتهشده به دست سعید حنایی 98 میلیون تومان پول بدهند تا او اعدام شود.بحث برابری دیة زن و مرد در تابستان 81، پس از اعلام برابری دیة اقلیتهای مذهبی با افراد مسلمان، دوباره مطرح شد. هرچند شهربانو امانی، در اولین گام، پاسخ منفی را از زبان آیتالله شاهرودی شنید، نمایندگان مجلس به فعالیت خود ادامه دادند. آیتالله شاهرودی به نمایندة ارومیه گفته بود: «دیة زن و مرد از محکمات دین است و شیعه و سنی دربارة آن نظر موافق دارند. اما پرداخت مابهالتفاوت را حکومت میتواند قبول کند و لذا فتوای تساوی دیه معلوم نیست بر چه اساسی است.»پس از آیتالله شاهرودی، آیتالله صانعی اولین مجتهدی بود که در این مورد اظهارنظر کرد. وی با اعلام صریح اینکه «دیة زن و مرد برابر است» باب بحث گستردهای را در این مورد گشود. بهگونهای که آیتالله ناصر مکارم شیرازی در رد این نظریه اعلام کرد: «هرچند در قرآن کریم ذکری از دیة زنان به میان نیامده، ولی این مطلب در روایات اسلامیِ برگرفته از منابع اهل سنت و مجموعههای روایی اهل بیتع، به صورت گسترده مطرح شده که متجاوز از 30 روایت است.»وی به نقل از مرحوم شیخ طوسی اضافه کرد: «فقط دو نفر از اهل سنت معتقدند که دیة زن و مرد تفاوتی ندارد و هر دو دیة کامل دارند.»آیتالله مکارم شیرازی در مورد آن بخش از فلسفة دیه که به جبران خسارت مالی تعبیر شده توضیح میدهد: «با فقدان مقتول، خلأ اقتصادی در خانواده ایجاد میشود و دیه این خلأ مالی را جبران میکند.»وی به برابری بازدهی اقتصادی زن و مرد، حتی در عصر حاضر، معتقد نیست و تأکید میکند: «بازدهی مرد حتی در جوامعی که هیچ دین و مذهبی در آن وجود ندارد و مدعی تساوی زن و مرد در همة امور هستند نیز بیش از بازدهی اقتصادی زن است. »مطرح شدن این مباحث انگیزهای شد تا به دیدار آیتالله صانعی برویم. وی که بهعنوان یکی از مترقیترین روحانیون حوزة علمیة قم مطرح است، علاوه بر پاسخ به شبهات موجود در این بحث، در مورد سایر مسائل زنان نیز اظهارنظر کرد.
جناب آیتالله صانعی، چه عاملی باعث شد که بحث برابری دیة زن و مرد را( مطرح کنید؟ در مذهب شیعه، باب اجتهاد باز است و به دلیل همین پویایی، به( فرمودة امام امت، بهعنوان یک فرهنگ غنی اسلامی تلقی میشود. انسانها به دنبال این هستند که بدانند اسلام دربارة حقوق آنها چه نظری دارد.روزگاری فقهای شیعة ما مسائل محدودی را مطرح میکردند و وقتی از آنها سؤال میشد، متن روایت امام معصومع را بیان میکردند. آن زمان فروع فراوانی مورد ابتلا نبود. اما ائمه پیشبینی کردهاند که به هر حال بشریت به طرف پیشرفت میرود و لذا خود ائمه، طبق روایات و شواهد، راه باز بودن اجتهاد را پدید آوردهاند و قواعد و ضوابطی را نشان دادهاند که حوزههای علمیة شیعه و فقه بتوانند بر اساس آنها پاسخگوی مسائل روز باشند.در نتیجه این سؤال شما بازمیگردد به سؤال دربارة بیش از ده هزار مسئله و فروعی که در تاریخ فقه شیعه، روزی نبوده و روز بعد بهوجود آمده است. به عبارت سادهتر، شما میبینید امام امت در سال 42 مسائل مستحدثه را مطرح میکند. یعنی مسئلة سفر به کرة ماه، مسئلة وزن آب کر در کرة ماه، مسئلة نماز و روزة انسان مسافر در کرة ماه، مسئلة بیمه، فروش چک و سفته و سایر مسائلی که امروز مورد ابتلاست و دیروز نبوده است.پس پاسخ سؤال این است که این وضع طبیعی حوزههای علمیه و فقه و فقاهت است که مسائل باید دنبال و بررسی شود. فقط مسئلة برابری دیة زن و مرد مطرح نیست، بنده دهها مسئلة دیگر را هم در سالیان متمادی بررسی کردهام. حدود بیش از سی سال و اندی قبل، بنده در بحث درس خارج فقه در صحن مطهر حضرت معصومهس در مورد قضاوت زن نظریه دادم. آن زمان من اعلام کردم که زن هم میتواند قاضی شود تا امروز که میگوییم زن همه کار را میتواند برای خودش انتخاب کند و منع شرعی ندارد. در برخی از( مواردی که شما مطرح کردید، فقه شیعه سکوت کرده است؛ اما در مورد برابری دیة زن و مرد روایات معتبری وجود دارد که بر نابرابری دیه تأکید میکند. نظرتان دربارة این روایات چیست؟ این فرمایش شما برمیگردد به اینکه هر کجا عدهای از فقها طبق( روایتی فتوا بدهند یا همة فقها طبق روایاتی فتوا دادهاند، دیگران حق اظهارنظر نداشته باشند. این امر به انسداد باب اجتهاد بازمیگردد. درست است که روایات بوده و فقها هم فتوا دادهاند، اما باب اجتهاد باز است و فقیه دیگری میتواند بیاید و