لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 49
«امید در تابلو طبیعت»
سعی می کنیم سرسبزی و طراوت را از بهار (کودکی)، گرمی و حرارت را از تابستان (جوانی)، ایثار و بخشندگی را از پاییز (میانسالی)، مقاومت و ایستادگی را از زمستان بیاموزیم (کهولت).
عشقها پیغمبر زیباییند روح خاق در وجود هستی اند.
حقوق بازرگانی:
حقوق کلمة عربی است و جمع می باشد و مفرد آن حق است. حق به معنای برابری ، واقعیت درستی، عدل و امتیاز بیان شده است. در معنای اصطلاحی حقوقدانان نسبت به کلمة حق تعابیر و معانی مختلفی را ارئه و بیان کرده اند که از جملة آنها می توان به موارد زیر اشاره کرد.
حق به معنای امتیاز
اکثر حقوقدانان حق را به معنای امتیاز دانسته اند یعنی آنکه حق وجود عینی و ملموس ندارد بلکه امتیاز است که قانونگذار به افراد داده است تا با تکیه بر آن بتوانند مطالبة حق خود را از دیگری بنماید. در این وضعیت قانون حق را ایجاد می کند و دارندة حق را مشخص نموده و متعهد به ادای حق را مکلف به انجام تعهد می کند. چنانچه ملاحظه می کنید حق در بیرون وجود خارجی ندارد و اگر قانونگذار سایة حمایت خود را از آن بردارد چیزی به عنوان حق شناخته نخواهد شد. برخی دیگر از حقوقدانان نظر دارند که حق دارای وجود خارجی است و قانونگذار ضخامت اجرای حق را عهده دار گردیده است یعنی آنکه حق برای کسی شناخته می شود و قانون از حق مذکور حمایت کرده و متعهد را مکلف به انجام حق می کند چنانچه ملاحظه می کنید در این وضعیت قانون وسیلة اجرای حق می باشد. بدون آنکه موجد حق به شمار آید.
گروه سومی از حقوقدانان هستند که نظر دارند حق گرفتنی است در این معنا هم برای حق موجودیت قائل شده اند و همان که حق مذکور را به وسیلة دارندة آن قابل مطالبه و وصول می دانند مثالی که می توان در این مورد بیان کرد حق کارگر در مقابل کارفرماست. اعم از آن که کار مذکور جسمی یا فکری باشد. کارگر در مقابل دستور کارفرما نیروی جسمی صرف نموده و یا آنکه نیروی فکری خود را به کار برده است که نتیجة آن نصیب کارفرما شده است. بنابر این کرفرما باید معادل و ما به ازای نیروی صرف شده را پرداخت نماید و این حق برای کارگر وجود دارد که آن را مورد مطالبه قرار دهد که از این جهت مطالبة حق مذکور به رسمیت شناخته شده است . بنابر این قانون گذار برای آنکه جامعه دچار اختلال نشود تحت ضوابط معین از حقوق مذکور حمایت می کند، با توجه به نظرات سه گانة مذکور مشخص شد که گروه اول ایجاد حق را زاییدة قانون دانسته و برای آن موجودیتت خارجی قائل نیستند و آن را اعتباری می دانند . به اعتبار آنکه قانون حق مذکور را در عالم اعتباری ایجاد نموده است. گروه دوم معتقد بودند که حق وجود دارد ولی ضمانت اجرای قانونی از آن سلب شود چنین حقی قابل مطالبه وصول نخواهد بود و از این جهت قانون ضمانت اجرای حق را به عنوان ابزار و وسیلة وصول حق معرفی کرده و شناخته است. گروه سوم نظر بر آن داشته اند که حق مذکور در مرحلة ایجاد و مطالبه موجودیت دارد لاکن قانون گذار به نام مصلحت و برای آن که نظم جامعه دچار اختلال نشود . در صورتیکه حق مذکور در مرحلة ایجاد مانع قانونی و شرعی نداشته باشد از طرف قانون گذار مطالبة آن مورد حمایت واقع می شود.
تقسیم بندی حقوق : حقوق از نظر کلی به دو دسته حقوق بین المللی با حقوق خارجی و حقوق داخلی یا مللی تقسیم ی شود . در حقوق داخلی تقیمات دیگر انجام می شود که عبارتند از : حقوق خاصه و حقوق عمومی و هر یک از این دو دسته نیز به تقسیم بندی های کوچکتری منشعب می شوند که مجموعاً حقوق داخلی را تشکیل می دهند از نظر حقوق خصوصی که یکی از رشته های حقوق داخلیست باید دانست که این حقوق اموال و سرمایه سروکار دارد و امور مالی مردم را اداره می کند و قسمتی از آن نیز مربوط به احوال شخصیه می شود. حقوقی که در طول زندگی به آدم طعلق می گیرد که در اوضاع و احوال مختلف تفاوت می کند زیرا آدمی از بدو تولد تا زمان مرگ دارای ااموال گوناگونی است که برای هر یک از اینم اموال حقوق و تکالیفی شناخته می شود مثلاً فرضاً یکی متولد می شود حق دارد که دارای مالکیت گردد. مثلاً جنینی که در بطن مساله است از پدر متنوی خود ارث می برد به شرط آن که زنده متولد شود و بدیهی است طفل مذکور حق اقدام نسبت به مالکیت خود را ندارد یعنی نمی تواند دارائی خود را منتقل کند و یا ببخشد و یا عقود دیگر نسبت به آن قرار دادی منعقد نماید اقدامات وی در خصوص موضوع مذکور موکل به آن است که پیکیر شده و دارای رشد از نظر قانونی و شرعی شناخته شود که می تواند معاملات خود را انجام دهد تغییرات وی در طول زندگی ادامه پیدا می کند تا اینکه ازدواج کند در این وضعیت نیز بر عقد ازدواج آثاری مترقع می شود که اگر مرد است باید نفقه زن و فرزندا خود را پرداخت کند و چنانچه مادری نباشد باید از شوهر در قباه دریافت نفقه تعمین کند که هر یک از این حالت دارای آثار حقوقی خاصی است و نیز چنانچه طلاق واقع شود حقوق هر یک از طرفین تحت تأثیر نوع طلاقی که واقع شده است صورت می گیرد و سرانجام آنکه در زمان مرگ نیز بر مرگ او آثاری باز می شود و ورثه معینی ارث بر او می باشند و نیز می تواند وصیت کند که نسبت به قسمتی از اموال او اقدامات مخصوصی صورت گیرد که همه موارد مذکور در حقوق خصوصی مورد بحث قرار می گیرد و نسبت به آن تعیین تکلیف می شود چنانچه ملاحظه می کنید حقوق خصوصی مورد بحث قرار می گیرد و نسبت به آن عیین تکلیف حاکم است.
از جمله رشته های حقوق خصوصی می توان حقوق مدنی، حقوق تجارت و حقوق بیمه اشاره کرد. در حقوق مدنی از انواع قرار دادها صحبت می شود که مردمم در زندگی روزمرة خود آن را انجام می دهند مثلاً اگر امروز صبح شما با تاکسی از منزل تا دانشگاه را آمده اید یک عمل حقوقی تحت تأثیر قانونی انجام داده اید شما با پرداخت کرایه ااین استحقاق را پیدا کرده اید که رانندة تاکسی شما را به محل دانشگاه برساند این قرارداد تحت عنوان اجاره در قانون مدنی مورد بحث قرار می گیرد. به شما عنوان مستأجر داده می شود و به راننده عنوان اجیر نامیده می شود که اجیر در مقابل اجرتی که دریافت می کند تعهد می کند که شما را به محل دانشگاه برساند و وجهی که از شما دریافت می کند همان اجرت است که ضوابط معین یا عرف مرسوم مقدار آن مشخص شده است. همین طور در قانون مدنی معاملاتی مانند بیع یا خرید و فروش و نیز رهن صاح معارفه و غیره مورد بحث و بررسی قرار می گیرد حق ازدواج نیز در قانون مدنی مورد بحث و صحبت واقع شده است. عقودی که ذکر شد عقود معین می باشد یعنی عقودی است که دارای نام خاص است و برخی از عقود نامعین هستند یعنی آنکه نام مشخص و معلومی ندارند بلکه بر حسب توافق طرفین قراردادی تنظیم می شود و معمولاً سازش و صلح در این عقود حکومت می کند . قانون گذار سعی دارد تا جایی که ممکن است کمتر وارد حریم خصوصی توافقها گردیده و بنابر این به اراده و اختیار انسانها در قبول تعهد احترام گذاشته است و اساساً این امر بهتر است به جهت آنکه وقتی افراد از روی قضا و رغبت و اختیار تعهدی را قبول می کنند بیشتر خود را ملزم و پایبند به اجرای آن می دانند ولی وقتی قانون قهراً آنها را مجبور به اجرای تکلیفی بنماید آدمی اگر چه مجبور است آن را انجام بدهد ولی ممکن است رضا و رغبتی به انجام آن نداشته باشد و بنابر این اگر فشار قانون از روی آن برداشته شود تعهد مذکور بدون پشتوانة اجرایی باقی خواهد ماند.
قانون مرزهایی که برای اراده های شخصی و آزاد تعیین کرده است متعلق به هنگامی است که این اراده ها بخواهد به مرز اخلاق همه یا نظم عممی و یا موازین شرعی تجاوز کند همان طوری که می دانید موازین شرعیی و اخلاق
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 69
«امید در تابلو طبیعت»
سعی می کنیم سرسبزی و طراوت را از بهار (کودکی)، گرمی و حرارت را از تابستان (جوانی)، ایثار و بخشندگی را از پاییز (میانسالی)، مقاومت و ایستادگی را از زمستان بیاموزیم (کهولت).
عشقها پیغمبر زیباییند روح خاق در وجود هستی اند.
حقوق بازرگانی:
حقوق کلمة عربی است و جمع می باشد و مفرد آن حق است. حق به معنای برابری ، واقعیت درستی، عدل و امتیاز بیان شده است. در معنای اصطلاحی حقوقدانان نسبت به کلمة حق تعابیر و معانی مختلفی را ارئه و بیان کرده اند که از جملة آنها می توان به موارد زیر اشاره کرد.
حق به معنای امتیاز
اکثر حقوقدانان حق را به معنای امتیاز دانسته اند یعنی آنکه حق وجود عینی و ملموس ندارد بلکه امتیاز است که قانونگذار به افراد داده است تا با تکیه بر آن بتوانند مطالبة حق خود را از دیگری بنماید. در این وضعیت قانون حق را ایجاد می کند و دارندة حق را مشخص نموده و متعهد به ادای حق را مکلف به انجام تعهد می کند. چنانچه ملاحظه می کنید حق در بیرون وجود خارجی ندارد و اگر قانونگذار سایة حمایت خود را از آن بردارد چیزی به عنوان حق شناخته نخواهد شد. برخی دیگر از حقوقدانان نظر دارند که حق دارای وجود خارجی است و قانونگذار ضخامت اجرای حق را عهده دار گردیده است یعنی آنکه حق برای کسی شناخته می شود و قانون از حق مذکور حمایت کرده و متعهد را مکلف به انجام حق می کند چنانچه ملاحظه می کنید در این وضعیت قانون وسیلة اجرای حق می باشد. بدون آنکه موجد حق به شمار آید.
گروه سومی از حقوقدانان هستند که نظر دارند حق گرفتنی است در این معنا هم برای حق موجودیت قائل شده اند و همان که حق مذکور را به وسیلة دارندة آن قابل مطالبه و وصول می دانند مثالی که می توان در این مورد بیان کرد حق کارگر در مقابل کارفرماست. اعم از آن که کار مذکور جسمی یا فکری باشد. کارگر در مقابل دستور کارفرما نیروی جسمی صرف نموده و یا آنکه نیروی فکری خود را به کار برده است که نتیجة آن نصیب کارفرما شده است. بنابر این کرفرما باید معادل و ما به ازای نیروی صرف شده را پرداخت نماید و این حق برای کارگر وجود دارد که آن را مورد مطالبه قرار دهد که از این جهت مطالبة حق مذکور به رسمیت شناخته شده است . بنابر این قانون گذار برای آنکه جامعه دچار اختلال نشود تحت ضوابط معین از حقوق مذکور حمایت می کند، با توجه به نظرات سه گانة مذکور مشخص شد که گروه اول ایجاد حق را زاییدة قانون دانسته و برای آن موجودیتت خارجی قائل نیستند و آن را اعتباری می دانند . به اعتبار آنکه قانون حق مذکور را در عالم اعتباری ایجاد نموده است. گروه دوم معتقد بودند که حق وجود دارد ولی ضمانت اجرای قانونی از آن سلب شود چنین حقی قابل مطالبه وصول نخواهد بود و از این جهت قانون ضمانت اجرای حق را به عنوان ابزار و وسیلة وصول حق معرفی کرده و شناخته است. گروه سوم نظر بر آن داشته اند که حق مذکور در مرحلة ایجاد و مطالبه موجودیت دارد لاکن قانون گذار به نام مصلحت و برای آن که نظم جامعه دچار اختلال نشود . در صورتیکه حق مذکور در مرحلة ایجاد مانع قانونی و شرعی نداشته باشد از طرف قانون گذار مطالبة آن مورد حمایت واقع می شود.
تقسیم بندی حقوق : حقوق از نظر کلی به دو دسته حقوق بین المللی با حقوق خارجی و حقوق داخلی یا مللی تقسیم ی شود . در حقوق داخلی تقیمات دیگر انجام می شود که عبارتند از : حقوق خاصه و حقوق عمومی و هر یک از این دو دسته نیز به تقسیم بندی های کوچکتری منشعب می شوند که مجموعاً حقوق داخلی را تشکیل می دهند از نظر حقوق خصوصی که یکی از رشته های حقوق داخلیست باید دانست که این حقوق اموال و سرمایه سروکار دارد و امور مالی مردم را اداره می کند و قسمتی از آن نیز مربوط به احوال شخصیه می شود. حقوقی که در طول زندگی به آدم طعلق می گیرد که در اوضاع و احوال مختلف تفاوت می کند زیرا آدمی از بدو تولد تا زمان مرگ دارای ااموال گوناگونی است که برای هر یک از اینم اموال حقوق و تکالیفی شناخته می شود مثلاً فرضاً یکی متولد می شود حق دارد که دارای مالکیت گردد. مثلاً جنینی که در بطن مساله است از پدر متنوی خود ارث می برد به شرط آن که زنده متولد شود و بدیهی است طفل مذکور حق اقدام نسبت به مالکیت خود را ندارد یعنی نمی تواند دارائی خود را منتقل کند و یا ببخشد و یا عقود دیگر نسبت به آن قرار دادی منعقد نماید اقدامات وی در خصوص موضوع مذکور موکل به آن است که پیکیر شده و دارای رشد از نظر قانونی و شرعی شناخته شود که می تواند معاملات خود را انجام دهد تغییرات وی در طول زندگی ادامه پیدا می کند تا اینکه ازدواج کند در این وضعیت نیز بر عقد ازدواج آثاری مترقع می شود که اگر مرد است باید نفقه زن و فرزندا خود را پرداخت کند و چنانچه مادری نباشد باید از شوهر در قباه دریافت نفقه تعمین کند که هر یک از این حالت دارای آثار حقوقی خاصی است و نیز چنانچه طلاق واقع شود حقوق هر یک از طرفین تحت تأثیر نوع طلاقی که واقع شده است صورت می گیرد و سرانجام آنکه در زمان مرگ نیز بر مرگ او آثاری باز می شود و ورثه معینی ارث بر او می باشند و نیز می تواند وصیت کند که نسبت به قسمتی از اموال او اقدامات مخصوصی صورت گیرد که همه موارد مذکور در حقوق خصوصی مورد بحث قرار می گیرد و نسبت به آن تعیین تکلیف می شود
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 49
«امید در تابلو طبیعت»
سعی می کنیم سرسبزی و طراوت را از بهار (کودکی)، گرمی و حرارت را از تابستان (جوانی)، ایثار و بخشندگی را از پاییز (میانسالی)، مقاومت و ایستادگی را از زمستان بیاموزیم (کهولت).
عشقها پیغمبر زیباییند روح خاق در وجود هستی اند.
حقوق بازرگانی:
حقوق کلمة عربی است و جمع می باشد و مفرد آن حق است. حق به معنای برابری ، واقعیت درستی، عدل و امتیاز بیان شده است. در معنای اصطلاحی حقوقدانان نسبت به کلمة حق تعابیر و معانی مختلفی را ارئه و بیان کرده اند که از جملة آنها می توان به موارد زیر اشاره کرد.
حق به معنای امتیاز
اکثر حقوقدانان حق را به معنای امتیاز دانسته اند یعنی آنکه حق وجود عینی و ملموس ندارد بلکه امتیاز است که قانونگذار به افراد داده است تا با تکیه بر آن بتوانند مطالبة حق خود را از دیگری بنماید. در این وضعیت قانون حق را ایجاد می کند و دارندة حق را مشخص نموده و متعهد به ادای حق را مکلف به انجام تعهد می کند. چنانچه ملاحظه می کنید حق در بیرون وجود خارجی ندارد و اگر قانونگذار سایة حمایت خود را از آن بردارد چیزی به عنوان حق شناخته نخواهد شد. برخی دیگر از حقوقدانان نظر دارند که حق دارای وجود خارجی است و قانونگذار ضخامت اجرای حق را عهده دار گردیده است یعنی آنکه حق برای کسی شناخته می شود و قانون از حق مذکور حمایت کرده و متعهد را مکلف به انجام حق می کند چنانچه ملاحظه می کنید در این وضعیت قانون وسیلة اجرای حق می باشد. بدون آنکه موجد حق به شمار آید.
گروه سومی از حقوقدانان هستند که نظر دارند حق گرفتنی است در این معنا هم برای حق موجودیت قائل شده اند و همان که حق مذکور را به وسیلة دارندة آن قابل مطالبه و وصول می دانند مثالی که می توان در این مورد بیان کرد حق کارگر در مقابل کارفرماست. اعم از آن که کار مذکور جسمی یا فکری باشد. کارگر در مقابل دستور کارفرما نیروی جسمی صرف نموده و یا آنکه نیروی فکری خود را به کار برده است که نتیجة آن نصیب کارفرما شده است. بنابر این کرفرما باید معادل و ما به ازای نیروی صرف شده را پرداخت نماید و این حق برای کارگر وجود دارد که آن را مورد مطالبه قرار دهد که از این جهت مطالبة حق مذکور به رسمیت شناخته شده است . بنابر این قانون گذار برای آنکه جامعه دچار اختلال نشود تحت ضوابط معین از حقوق مذکور حمایت می کند، با توجه به نظرات سه گانة مذکور مشخص شد که گروه اول ایجاد حق را زاییدة قانون دانسته و برای آن موجودیتت خارجی قائل نیستند و آن را اعتباری می دانند . به اعتبار آنکه قانون حق مذکور را در عالم اعتباری ایجاد نموده است. گروه دوم معتقد بودند که حق وجود دارد ولی ضمانت اجرای قانونی از آن سلب شود چنین حقی قابل مطالبه وصول نخواهد بود و از این جهت قانون ضمانت اجرای حق را به عنوان ابزار و وسیلة وصول حق معرفی کرده و شناخته است. گروه سوم نظر بر آن داشته اند که حق مذکور در مرحلة ایجاد و مطالبه موجودیت دارد لاکن قانون گذار به نام مصلحت و برای آن که نظم جامعه دچار اختلال نشود . در صورتیکه حق مذکور در مرحلة ایجاد مانع قانونی و شرعی نداشته باشد از طرف قانون گذار مطالبة آن مورد حمایت واقع می شود.
تقسیم بندی حقوق : حقوق از نظر کلی به دو دسته حقوق بین المللی با حقوق خارجی و حقوق داخلی یا مللی تقسیم ی شود . در حقوق داخلی تقیمات دیگر انجام می شود که عبارتند از : حقوق خاصه و حقوق عمومی و هر یک از این دو دسته نیز به تقسیم بندی های کوچکتری منشعب می شوند که مجموعاً حقوق داخلی را تشکیل می دهند از نظر حقوق خصوصی که یکی از رشته های حقوق داخلیست باید دانست که این حقوق اموال و سرمایه سروکار دارد و امور مالی مردم را اداره می کند و قسمتی از آن نیز مربوط به احوال شخصیه می شود. حقوقی که در طول زندگی به آدم طعلق می گیرد که در اوضاع و احوال مختلف تفاوت می کند زیرا آدمی از بدو تولد تا زمان مرگ دارای ااموال گوناگونی است که برای هر یک از اینم اموال حقوق و تکالیفی شناخته می شود مثلاً فرضاً یکی متولد می شود حق دارد که دارای مالکیت گردد. مثلاً جنینی که در بطن مساله است از پدر متنوی خود ارث می برد به شرط آن که زنده متولد شود و بدیهی است طفل مذکور حق اقدام نسبت به مالکیت خود را ندارد یعنی نمی تواند دارائی خود را منتقل کند و یا ببخشد و یا عقود دیگر نسبت به آن قرار دادی منعقد نماید اقدامات وی در خصوص موضوع مذکور موکل به آن است که پیکیر شده و دارای رشد از نظر قانونی و شرعی شناخته شود که می تواند معاملات خود را انجام دهد تغییرات وی در طول زندگی ادامه پیدا می کند تا اینکه ازدواج کند در این وضعیت نیز بر عقد ازدواج آثاری مترقع می شود که اگر مرد است باید نفقه زن و فرزندا خود را پرداخت کند و چنانچه مادری نباشد باید از شوهر در قباه دریافت نفقه تعمین کند که هر یک از این حالت دارای آثار حقوقی خاصی است و نیز چنانچه طلاق واقع شود حقوق هر یک از طرفین تحت تأثیر نوع طلاقی که واقع شده است صورت می گیرد و سرانجام آنکه در زمان مرگ نیز بر مرگ او آثاری باز می شود و ورثه معینی ارث بر او می باشند و نیز می تواند وصیت کند که نسبت به قسمتی از اموال او اقدامات مخصوصی صورت گیرد که همه موارد مذکور در حقوق خصوصی مورد بحث قرار می گیرد و نسبت به آن تعیین تکلیف می شود چنانچه ملاحظه می کنید حقوق خصوصی مورد بحث قرار می گیرد و نسبت به آن عیین تکلیف حاکم است.
از جمله رشته های حقوق خصوصی می توان حقوق مدنی، حقوق تجارت و حقوق بیمه اشاره کرد. در حقوق مدنی از انواع قرار دادها صحبت می شود که مردمم در زندگی روزمرة خود آن را انجام می دهند مثلاً اگر امروز صبح شما با تاکسی از منزل تا دانشگاه را آمده اید یک عمل حقوقی تحت تأثیر قانونی انجام داده اید شما با پرداخت کرایه ااین استحقاق را پیدا کرده اید که رانندة تاکسی شما را به محل دانشگاه برساند این قرارداد تحت عنوان اجاره در قانون مدنی مورد بحث قرار می گیرد. به شما عنوان مستأجر داده می شود و به راننده عنوان اجیر نامیده می شود که اجیر در مقابل اجرتی که دریافت می کند تعهد می کند که شما را به محل دانشگاه برساند و وجهی که از شما دریافت می کند همان اجرت است که ضوابط معین یا عرف مرسوم مقدار آن مشخص شده است. همین طور در قانون مدنی معاملاتی مانند بیع یا خرید و فروش و نیز رهن صاح معارفه و غیره مورد بحث و بررسی قرار می گیرد حق ازدواج نیز در قانون مدنی مورد بحث و صحبت واقع شده است. عقودی که ذکر شد عقود معین می باشد یعنی عقودی است که دارای نام خاص است و برخی از عقود نامعین هستند یعنی آنکه نام مشخص و معلومی ندارند بلکه بر حسب توافق طرفین قراردادی تنظیم می شود و معمولاً سازش و صلح در این عقود حکومت می کند . قانون گذار سعی دارد تا جایی که ممکن است کمتر وارد حریم خصوصی توافقها گردیده و بنابر این به اراده و اختیار انسانها در قبول تعهد احترام گذاشته است و اساساً این امر بهتر است به جهت آنکه وقتی افراد از روی قضا و رغبت و اختیار تعهدی را قبول می کنند بیشتر خود را ملزم و پایبند به اجرای آن می دانند ولی وقتی قانون قهراً آنها را مجبور به اجرای تکلیفی بنماید آدمی اگر چه مجبور است آن را انجام بدهد ولی ممکن است رضا و رغبتی به انجام آن نداشته باشد و بنابر این اگر فشار قانون از روی آن برداشته شود تعهد مذکور بدون پشتوانة اجرایی باقی خواهد ماند.
قانون مرزهایی که برای اراده های شخصی و آزاد تعیین کرده است متعلق به هنگامی است که این اراده ها بخواهد به مرز اخلاق همه یا نظم عممی و یا موازین شرعی تجاوز کند همان طوری که می دانید موازین شرعیی و اخلاق
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 69
«امید در تابلو طبیعت»
سعی می کنیم سرسبزی و طراوت را از بهار (کودکی)، گرمی و حرارت را از تابستان (جوانی)، ایثار و بخشندگی را از پاییز (میانسالی)، مقاومت و ایستادگی را از زمستان بیاموزیم (کهولت).
عشقها پیغمبر زیباییند روح خاق در وجود هستی اند.
حقوق بازرگانی:
حقوق کلمة عربی است و جمع می باشد و مفرد آن حق است. حق به معنای برابری ، واقعیت درستی، عدل و امتیاز بیان شده است. در معنای اصطلاحی حقوقدانان نسبت به کلمة حق تعابیر و معانی مختلفی را ارئه و بیان کرده اند که از جملة آنها می توان به موارد زیر اشاره کرد.
حق به معنای امتیاز
اکثر حقوقدانان حق را به معنای امتیاز دانسته اند یعنی آنکه حق وجود عینی و ملموس ندارد بلکه امتیاز است که قانونگذار به افراد داده است تا با تکیه بر آن بتوانند مطالبة حق خود را از دیگری بنماید. در این وضعیت قانون حق را ایجاد می کند و دارندة حق را مشخص نموده و متعهد به ادای حق را مکلف به انجام تعهد می کند. چنانچه ملاحظه می کنید حق در بیرون وجود خارجی ندارد و اگر قانونگذار سایة حمایت خود را از آن بردارد چیزی به عنوان حق شناخته نخواهد شد. برخی دیگر از حقوقدانان نظر دارند که حق دارای وجود خارجی است و قانونگذار ضخامت اجرای حق را عهده دار گردیده است یعنی آنکه حق برای کسی شناخته می شود و قانون از حق مذکور حمایت کرده و متعهد را مکلف به انجام حق می کند چنانچه ملاحظه می کنید در این وضعیت قانون وسیلة اجرای حق می باشد. بدون آنکه موجد حق به شمار آید.
گروه سومی از حقوقدانان هستند که نظر دارند حق گرفتنی است در این معنا هم برای حق موجودیت قائل شده اند و همان که حق مذکور را به وسیلة دارندة آن قابل مطالبه و وصول می دانند مثالی که می توان در این مورد بیان کرد حق کارگر در مقابل کارفرماست. اعم از آن که کار مذکور جسمی یا فکری باشد. کارگر در مقابل دستور کارفرما نیروی جسمی صرف نموده و یا آنکه نیروی فکری خود را به کار برده است که نتیجة آن نصیب کارفرما شده است. بنابر این کرفرما باید معادل و ما به ازای نیروی صرف شده را پرداخت نماید و این حق برای کارگر وجود دارد که آن را مورد مطالبه قرار دهد که از این جهت مطالبة حق مذکور به رسمیت شناخته شده است . بنابر این قانون گذار برای آنکه جامعه دچار اختلال نشود تحت ضوابط معین از حقوق مذکور حمایت می کند، با توجه به نظرات سه گانة مذکور مشخص شد که گروه اول ایجاد حق را زاییدة قانون دانسته و برای آن موجودیتت خارجی قائل نیستند و آن را اعتباری می دانند . به اعتبار آنکه قانون حق مذکور را در عالم اعتباری ایجاد نموده است. گروه دوم معتقد بودند که حق وجود دارد ولی ضمانت اجرای قانونی از آن سلب شود چنین حقی قابل مطالبه وصول نخواهد بود و از این جهت قانون ضمانت اجرای حق را به عنوان ابزار و وسیلة وصول حق معرفی کرده و شناخته است. گروه سوم نظر بر آن داشته اند که حق مذکور در مرحلة ایجاد و مطالبه موجودیت دارد لاکن قانون گذار به نام مصلحت و برای آن که نظم جامعه دچار اختلال نشود . در صورتیکه حق مذکور در مرحلة ایجاد مانع قانونی و شرعی نداشته باشد از طرف قانون گذار مطالبة آن مورد حمایت واقع می شود.
تقسیم بندی حقوق : حقوق از نظر کلی به دو دسته حقوق بین المللی با حقوق خارجی و حقوق داخلی یا مللی تقسیم ی شود . در حقوق داخلی تقیمات دیگر انجام می شود که عبارتند از : حقوق خاصه و حقوق عمومی و هر یک از این دو دسته نیز به تقسیم بندی های کوچکتری منشعب می شوند که مجموعاً حقوق داخلی را تشکیل می دهند از نظر حقوق خصوصی که یکی از رشته های حقوق داخلیست باید دانست که این حقوق اموال و سرمایه سروکار دارد و امور مالی مردم را اداره می کند و قسمتی از آن نیز مربوط به احوال شخصیه می شود. حقوقی که در طول زندگی به آدم طعلق می گیرد که در اوضاع و احوال مختلف تفاوت می کند زیرا آدمی از بدو تولد تا زمان مرگ دارای ااموال گوناگونی است که برای هر یک از اینم اموال حقوق و تکالیفی شناخته می شود مثلاً فرضاً یکی متولد می شود حق دارد که دارای مالکیت گردد. مثلاً جنینی که در بطن مساله است از پدر متنوی خود ارث می برد به شرط آن که زنده متولد شود و بدیهی است طفل مذکور حق اقدام نسبت به مالکیت خود را ندارد یعنی نمی تواند دارائی خود را منتقل کند و یا ببخشد و یا عقود دیگر نسبت به آن قرار دادی منعقد نماید اقدامات وی در خصوص موضوع مذکور موکل به آن است که پیکیر شده و دارای رشد از نظر قانونی و شرعی شناخته شود که می تواند معاملات خود را انجام دهد تغییرات وی در طول زندگی ادامه پیدا می کند تا اینکه ازدواج کند در این وضعیت نیز بر عقد ازدواج آثاری مترقع می شود که اگر مرد است باید نفقه زن و فرزندا خود را پرداخت کند و چنانچه مادری نباشد باید از شوهر در قباه دریافت نفقه تعمین کند که هر یک از این حالت دارای آثار حقوقی خاصی است و نیز چنانچه طلاق واقع شود حقوق هر یک از طرفین تحت تأثیر نوع طلاقی که واقع شده است صورت می گیرد و سرانجام آنکه در زمان مرگ نیز بر مرگ او آثاری باز می شود و ورثه معینی ارث بر او می باشند و نیز می تواند وصیت کند که نسبت به قسمتی از اموال او اقدامات مخصوصی صورت گیرد که همه موارد مذکور در حقوق خصوصی مورد بحث قرار می گیرد و نسبت به آن تعیین تکلیف می شود
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 83
«امید در تابلو طبیعت»
سعی می کنیم سرسبزی و طراوت را از بهار (کودکی)، گرمی و حرارت را از تابستان (جوانی)، ایثار و بخشندگی را از پاییز (میانسالی)، مقاومت و ایستادگی را از زمستان بیاموزیم (کهولت).
عشقها پیغمبر زیباییند روح خاق در وجود هستی اند.
حقوق بازرگانی:
حقوق کلمة عربی است و جمع می باشد و مفرد آن حق است. حق به معنای برابری ، واقعیت درستی، عدل و امتیاز بیان شده است. در معنای اصطلاحی حقوقدانان نسبت به کلمة حق تعابیر و معانی مختلفی را ارئه و بیان کرده اند که از جملة آنها می توان به موارد زیر اشاره کرد.
حق به معنای امتیاز
اکثر حقوقدانان حق را به معنای امتیاز دانسته اند یعنی آنکه حق وجود عینی و ملموس ندارد بلکه امتیاز است که قانونگذار به افراد داده است تا با تکیه بر آن بتوانند مطالبة حق خود را از دیگری بنماید. در این وضعیت قانون حق را ایجاد می کند و دارندة حق را مشخص نموده و متعهد به ادای حق را مکلف به انجام تعهد می کند. چنانچه ملاحظه می کنید حق در بیرون وجود خارجی ندارد و اگر قانونگذار سایة حمایت خود را از آن بردارد چیزی به عنوان حق شناخته نخواهد شد. برخی دیگر از حقوقدانان نظر دارند که حق دارای وجود خارجی است و قانونگذار ضخامت اجرای حق را عهده دار گردیده است یعنی آنکه حق برای کسی شناخته می شود و قانون از حق مذکور حمایت کرده و متعهد را مکلف به انجام حق می کند چنانچه ملاحظه می کنید در این وضعیت قانون وسیلة اجرای حق می باشد. بدون آنکه موجد حق به شمار آید.
گروه سومی از حقوقدانان هستند که نظر دارند حق گرفتنی است در این معنا هم برای حق موجودیت قائل شده اند و همان که حق مذکور را به وسیلة دارندة آن قابل مطالبه و وصول می دانند مثالی که می توان در این مورد بیان کرد حق کارگر در مقابل کارفرماست. اعم از آن که کار مذکور جسمی یا فکری باشد. کارگر در مقابل دستور کارفرما نیروی جسمی صرف نموده و یا آنکه نیروی فکری خود را به کار برده است که نتیجة آن نصیب کارفرما شده است. بنابر این کرفرما باید معادل و ما به ازای نیروی صرف شده را پرداخت نماید و این حق برای کارگر وجود دارد که آن را مورد مطالبه قرار دهد که از این جهت مطالبة حق مذکور به رسمیت شناخته شده است . بنابر این قانون گذار برای آنکه جامعه دچار اختلال نشود تحت ضوابط معین از حقوق مذکور حمایت می کند، با توجه به نظرات سه گانة مذکور مشخص شد که گروه اول ایجاد حق را زاییدة قانون دانسته و برای آن موجودیتت خارجی قائل نیستند و آن را اعتباری می دانند . به اعتبار آنکه قانون حق مذکور را در عالم اعتباری ایجاد نموده است. گروه دوم معتقد بودند که حق وجود دارد ولی ضمانت اجرای قانونی از آن سلب شود چنین حقی قابل مطالبه وصول نخواهد بود و از این جهت قانون ضمانت اجرای حق را به عنوان ابزار و وسیلة وصول حق معرفی کرده و شناخته است. گروه سوم نظر بر آن داشته اند که حق مذکور در مرحلة ایجاد و مطالبه موجودیت دارد لاکن قانون گذار به نام مصلحت و برای آن که نظم جامعه دچار اختلال نشود . در صورتیکه حق مذکور در مرحلة ایجاد مانع قانونی و شرعی نداشته باشد از طرف قانون گذار مطالبة آن مورد حمایت واقع می شود.
تقسیم بندی حقوق : حقوق از نظر کلی به دو دسته حقوق بین المللی با حقوق خارجی و حقوق داخلی یا مللی تقسیم ی شود . در حقوق داخلی تقیمات دیگر انجام می شود که عبارتند از : حقوق خاصه و حقوق عمومی و هر یک از این دو دسته نیز به تقسیم بندی های کوچکتری منشعب می شوند که مجموعاً حقوق داخلی را تشکیل می دهند از نظر حقوق خصوصی که یکی از رشته های حقوق داخلیست باید دانست که این حقوق اموال و سرمایه سروکار دارد و امور مالی مردم را اداره می کند و قسمتی از آن نیز مربوط به احوال شخصیه می شود. حقوقی که در طول زندگی به آدم طعلق می گیرد که در اوضاع و احوال مختلف تفاوت می کند زیرا آدمی از بدو تولد تا زمان مرگ دارای ااموال گوناگونی است که برای هر یک از اینم اموال حقوق و تکالیفی شناخته می شود مثلاً فرضاً یکی متولد می شود حق دارد که دارای مالکیت گردد. مثلاً جنینی که در بطن مساله است از پدر متنوی خود ارث می برد به شرط آن که زنده متولد شود و بدیهی است طفل مذکور حق اقدام نسبت به مالکیت خود را