لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 6
شهر اهواز
اَهواز یکی از شهرهای بزرگ ایران و مرکز استان خوزستان است. این شهر که بخش مرکزی کلانشهر اهواز میباشد، از نظر جغرافیایی در ۳۱ درجه و ۲۰ دقیقه عرض شمالی و ۴۸ درجه و ۴۰ دقیقه طول شرقی قرار گرفتهاست و در جلگه خوزستان به ارتفاع ۱۸ متر از سطح دریا واقع میباشد.
شهر اهواز با ۲۲۰ کیلومتر مربع مساحت، دومین شهر وسیع ایران پس از تهران میباشد.[۲] جمعیت آن نیز در سرشماری سال ۱۳۸۵ ۹۶۹٬۸۴۳ نفر بوده که اهواز را در جایگاه هفتمین شهر پرجمعیت ایران قرار میدهد.[۳]
کارون پرآبترین رود ایران، اهواز را به دو قسمت شرقی و غربی تقسیم کردهاست که این امر جلوه زیبایی به این شهر دادهاست. وجود کارخانجات بزرگ صنعتی، شرکت مناطق نفتخیز جنوب و شرکت ملی حفاری ایران در اهواز، این شهر را به یکی از مهمترین مراکز صنعتی ایران تبدیل کردهاست و همین امر سبب شده که مهاجران بسیاری را در خود بپذیرد.
شهرهای اطراف اهواز عبارتاند از: شهرهای تاریخی دزفول و شوشتر و شوش در سمت شمال، رامهرمز در شرق، ماهشهر، شادگان و خرمشهر در جنوب و دشت آزادگان در سمت غرب.
اهواز کنونی محور ترانزیتی بسیار مهمی است که از راههای زمینی و ریلی و هوایی دیگر شهرهای ایران را به بنادر مهمی مانند ماهشهر و آبادان و بندر امام خمینی و خرمشهر به عنوان مرزهای آبی و شلمچه و چزابه بهعنوان مرزهای زمینی با کشور عراق متصل میکند که بر این اساس جادههای منتهی به اهواز همیشه دارای بار سنگین ترافیکی است.
تاریخچه
پیش از اسلام
در زمان ایلامیها در حدود شهر کنونی اهواز شهری به نام تاریانا قرار داشتهاست. عدهای از مورخین متأخر نیز بدون استناد تاریخی عنوان نمودهاند نام اهواز در دوران باستان اوکسین بودهاست، در صورتی که چنین چیزی واقعیت نداشته و نام این شهر در دورهٔ ایلامیان تاریانا (Tareiana) بوده. اوکسین احتمالاً تلفظ یونانی اوز یا هوز است مراد از آن همان خوزستان است. در زمان هخامنشیان هووج یا خوجستان یا همان هوجستان خوانده میشود و داریوش کبیر در کتیبه بیستون خوزستان را به همین نام هووج نام بردهاست. خوز به معنی نیشکر و خوزستان به زبان ایلامی شکرستان است.
در زمان اردوان چهارم از سلسله اشکانی اهواز مدتی پایتخت بودهاست. در جنگ اردشیر بابکان و اردوان پنجم که در رامهرمز صورت گرفت و اردشیر بر اردوان غلبه کرد اهواز صدمات بسیاری دید. اردشیر بابکان مؤسس دودمان ساسانیان در محل قدیمی شهر اهواز دو شهر بنا نهاد که در یکی از آنها بازاریان سکونت داشتند و در دیگری بزرگان و اشراف. نخستین هوجستان واجار (خوزستان بازار) و دومی را هرمزداردشیر نام داشت.
شهر اهواز در آن زمان هرمزشهر (هرمزداردشیر) نام داشت.[۴] (بازماندههای هرمزشهر که در زیر سطح اهواز کنونی قرار دارد به خاطر پروژه مترو با خطر تخریب روبروست.[۵]) البته در روزگار ساسانیان رامشهر نیز نامیده میشدهاست.
در زمان ساسانیان به ویژه در زمان اردشیر بابکان و پسرش شاپور اول بر روی کارون در حدود اهواز سدهای زیادی ساخته شد از جمله سد اهواز یا بند اهواز یا شادروان اهواز که به سد خداآفرید هم معروف بود و توسط اردشیر بابکان ساخته شد. کانالهای آبیاری و نهرهای مختلف که از سد مذکور منشعب شده بود باعث آبیاری کشتزارها و نخلستانها و در نهایت سرسبزی و خرمی اهواز شده بود. مثل نهر شاهجرد که در بالای سد اهواز از کارون جدا میشد و از داخل بخش قدیمی شهر عبور میکرد و آن را به دو بخش تقسیم میکرد: بخشی که بین نهر شاهجرد و رود مسرقان (گرگر) بود که اصل شهر اهواز و در واقع هستهٔ اولیه و بافت قدیمی شهر و در حدود کوهپایه واقع شده بود.
حدود محلهٔ کارون کنونی اهواز و منبع آب و بازار و مسجد جامع شهر آنجا بود لذا آن را مدینه یا شهر میگفتند و در قسمت شرق نهر شاهجرد بود و قسمت دیگر به نام الجزیره یا جزیره که بین شاهجرد و کارون اصلی واقع شده بود نامیده میشد و در واقع بخش غربی اهواز قدیم بود (حدود بخش مرکزی و کنونی شهر مثل باغ شیخ و نادری و ۳۰ متری و باغ معین و خیابان۲۴ متری) آثار نهر شاهجرد هم اکنون در محله اهواز قدیم کنونی بین خزعلیه (خرمکوشک) و اهواز وجود دارد.
دوران اسلامی
نام کنونی اهواز، به ظاهر بازمانده از دوران اسلامی است ((جمعِ مکسر ”هوز“) به نام «خوزی» (در منابع یونانی ouxioi و در متون هخامنشی huja = عیلام). در وقایع اسلامی اهواز به دست ابوموسی اشعری والی بصره به فرمان عمر بن الخطاب در سال ۱۷ هجری قمری اشغال شد. در اثر این حمله بخش اشرافینشین شهر که به هرمز اردشیر موسوم بود به کلی ویران شد ولی بخش بازاری آن باقی ماند و این بخش همان اوز یا هوز است که در قرن اول هجری به نام اولیه اهواز یا سوقالاهواز (خوزستان بازار) خوانده میشد.
در زمان آل بویه اهواز به تصرف آنان درآمد و تحت حکومت آل بویه قرار گرفت. در سدهٔ ۴ هجری عضدالدوله دیلمی (فنا خسرو) اقدام به مرمت و آبادانی اهواز کرد و شبکههای آبیاری را مرمت کرد و پل معروف هندوان اهواز را از نو ساخت. اهواز در این دوره به حدی آباد و حاصلخیز شد که مقدسی آن را انبار بصره گفتهاست محلهٔ شرقی اهواز در این دوره بنا و با پلی جزیرهای که در میان کارون به نام دجیل قرار داشت به محله ناصری بعدی وصل شد.
یاقوت حموی و حمزه اصفهانی و مقدسی گویند: «اهواز قدیم به وسیله نهر شاهجرد به دو محلهٔ بزرگ تقسیم شده بود محلهٔ غربی که بین رودخانه و نهر شاهجرد واقع و جزیره خوانده میشد و محلهٔ شرقی که در پای کوه و بازار و مسجد جامع در آن بنا شده بودند و به اصطلاح شهر یا مدینه خوانده میشد. شهر شاهجرد در بالای سد اهواز از کارون جدا و روی به طرف شکارهٔ کنونی میرفت. لفظ اوباره که اکنون محلی است در اهواز در جنوب خیابان ۳۰ متری به معنی آب باره و محل عبور آب است که یادآور همان نهرهای شاهجرد و غیرهاست.»
ابن منشاد مینویسد: «اهواز شهر بزرگی است، مردمش زرتشتی و مسلمان و انبار کالاها و فرآوردههای خوزستان شکر، بافتههای پشمی، جامههای دیبا، پارچههای کنفی و دیگر محصولات را از همهٔ شهرهای ایران به اهواز میآورند و از این شهر و به وسیلهٔ کشتی از راه خلیج فارس به هندوستان و چین و از راه بصره و عراق و اصفهان به سایر کشورهای جهان حمل میکنند. بازرگانان و سوداگران و بیگانگان در این شهر سود بسیار میبرند. نام اهواز با کالاهای شکر و پارچه، در همهٔ جهان مشهور و به بزرگی موصوف بود و به همین جهت عربها این شهر را «سوقالاهواز» نامیدهاند.»
منظرهٔ پل سفید، قدیمیترین پل دایر روی رود کارون در اهواز، زمستان ۸۴
از قرن ششم هجری قمری به بعد به علت خراب شدن سد شادروان و همچنین جنگلها و اغتشاشات داخلی و بروز بیماریهای وبا و طاعون، اهواز رو به خرابی رفت تا آن که در سال ۱۸۶۹ میلادی (۱۲۴۸ هجری خورشیدی) همزمان با حفر کانال سوئز و توجه اروپائیان رونق تازهای گرفت. ناصرالدین شاه قاجار هم از این فرصت برای گسترش کشتیرانی بر روی رود کارون استفاده کرد و در سال ۱۲۶۶ هجری خورشیدی کشتیرانی را بر رود کارون برای خارجیان آزاد اعلام کرد و توسط والی خوزستان در کنار اهواز قدیم بندرگاهی به نام «بندر ناصری» احداث کرد. در پی احداث این بندر نام اهواز به «ناصریه» تبدیل شد ولی در دورهٔ پهلوی به نام قدیمی «اهواز» خوانده شد.
کشتیرانی در خوزستان از طریق رود کارون صورت میگرفته و به ناچار دو بخش بودهاست. در شاخهٔ کارون شمالی از شوشتر تا اهواز و در شاخهٔ جنوبی از اهواز تا خلیج فارس کشتیرانی میشدهاست. این امر به این دلیل بودهاست که در مسیر کارون در محل کنونی اهواز صخرهای بزرگ قرار داشته که عبور کشتی از آن را ناممکن میکردهاست. همچنین ویرانههای سد اهواز نیز مانع دیگری برای کشتیرانی بودهاست. بنابراین کشتیهایی که از شوشتر میآمدهاند در محل اهواز بارها را به کشتی دیگری در سمت دیگر صخره منتقل میکردهاند. این کار باعث به وجود آمدن انبارها و کاروانسراهای بسیاری در اهواز شد و یکی از دلایل رونق تجارت در اهواز هم همین امر بودهاست. در شوشتر اسنادی به دست آمده که حاکی از تجارت دریایی با دورترین بندرهای دنیا است و این امر جز با وجود بندری در کنار صخرهٔ پیشگفته برای تخلیه و بارگیری مجدد میسر نمیشدهاست.
به نوشتهٔ کسروی اهواز نوین پس از اعطای اجازهٔ ناصرالدین شاه به خارجیان برای کشتیرانی در قسمت جنوبی کارون رونق دوباره یافت زیرا وجود رشتهسنگی در محل کنونی پل هفتم مانع از ادامه مسیر کشتیها به قسمتهای بالا دست کارون میشد و کشتیها ناچار بودند بار خود را در این سوی صخره تخلیه کنند و سپس به کشتیهایی که در آن سوی صخره بودند منتقل کنند. کم کم ساختمانها و تأسیساتی در این قسمت به وجود آمد و رونق آن هر روز بیشتر میشد. قسمت شرقی شهر ابتدا شکل گرفت و محلهٔ عامری و خیابان ۲۴ متری تقریباً اولین قسمتهای اهواز جدید بودند.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 4
در شب 29 رمضان 648 قمری در این شهر فرزندی از خاندانی پاک سرشت ولادت یافت که از مقربان درگاه باری تعالی قرار گرفت. نامش حسن و معروف به آیت الله علامه حلی است. مادرش بانویی نیکوکار و عفیف، دختر حسن بن یحیی بن حسن حلی خواهر محقق حلی است و پدرش شیخ یوسف سدیدالدین از دانشمندان و فقهای عصر خویش در شهر فقاهت حله است.
علامه حلی از طرف پدر به «آل مطهر» پیوند می خورد که خاندانی مقدس و بزرگ و همه اهل دانش و فضیلت و تقوا بودند. از آنها آثار و نوشته های گرانقدر به یادگار مانده که تا به امروز و در امتداد تاریخ مورد استفاده دانش پژوهان قرار گرفته است. آل مطهر به قبیله بنی اسد که بزرگترین قبیله عرب در شهر حله است پیوند می خورند که مدت زمانی حکومت و سیادت از آنها بود.
حسن بن یوسف پس از آموختن کتاب وحی و خط، کم کم آمادگی فراگیری دانشها را در خود تقویت نمود و در مراحل اولیه تحصیل مقدمات و مبادی علوم را در محضر پدر فاضل و فقیه خود آموخت و به سبب کسب این همه فضیلتها و نیکی ها در سنین کودکی به لقب «جمال الدین» (زینت و زیبایی دین) در بین خانواده و دانشمندان مشهور گشت.
جمال الدین حسن در شهر حله بزیست و در محضر فقها، متکلمان و فلاسفه والامقام با کمال ادب زانو زد و از روح بلند معنوی و اخلاق و دانش آنان بهره کافی برد و خویشتن را به دانش و تهذیب نفس آراست و به تمام فنون و علوم مسلح گردید و از دست آنان به دریافت اجازه نامه اجتهادی و نقل حدیث مفتخر گردید. حال به اختصار به نام چند نفر از اساتید بزرگوار وی اشاره می کنیم:
شیخ یوسف سدید الدین (پدر ارجمند او)، محقق حلی (602 ـ 676 ق) خواجه نصیر الدین طوسی (597 ـ 672 ق)، سید رضی الدین علی بن طاووس (589 ـ 664 ق)، سید احمد بن طاووس (متوفی به سال 673 ق)، یحیی بن سعید حلی (متوفی به سال 690)، مفید الدین محمد بن جهم حلی و ....
جمال الدین حسن، ستاره پر فروغ «آل مطهر» و شهر فقاهت حله هنوز مدت زمانی از تحصیلش نگذشته بود که با ذوق سرشار خدادادی و علاقه وافر، به تمام دانشهای بشری مانند فقه و حدیث، کلام و فلسفه، اصول فقه، منطبق، ریاضیات و هندسه مسلح گردید و تجربه لازمه را به دست آورد. آوازه فضل و دانش وی به سرعت در سرزمین حله و دیگر شهرها پیچید و در مجالس درس و محیط فرهنگی نام مقدسش را به نیکی و احترام یاد می کردند و «علامه» اش می خواندند.
علامه حلی چون خورشید فروزان در آسمان فقاهت درخشید و دیگران از نور وجودش استفاده کردند. در شهر حله حوزه درس تشکیل داد و علاقمندان و تشنه کامان معارف و علوم اهل بیت (ع) از گوشه و کنار جذب آن شدند و از دریای بی کرانش سیراب گشتند.
یکی از دانشمندان می گوید: علامه حلی نظیری ندارد نه پیش از زمان خودش و نه بعد از آن. کسی که در مجلس درس او پانصد مجتهد تربیت شد.
از جمله فرزانگان و ستارگانی که در محضرش زانو زدند و از انفاس پاک و مکتب پربار فقهی، کلامی و روح بلندش بهره ها بردند و از دست مبارکش به دریافت اجازه نامه اجتهادی و نقل حدیث مفتخر شدند اینان بودند:
فرزند عزیز و نابغه اش محمد بن حسن بن یوسف حلی معروف به «فخر المحققین» (682 ـ 771 ق)، سید عمیدالدین عبدالمطلب و سید ضیاء الدین عبدالله حسینی اعرجی حلی (خواهر زادگان علامه حلی) تاج الدین سید محمد بن قاسم حسنی معروف به «ابن معیه» (متوفی 776 ق)، رضی الدین ابوالحسن علی بن احمد حلی (متوفی 757 ق)، قطب الدین رازی (متوفی 776 ق) سید نجم الدین مهنا بن سنا مدنی، تاج الدین محمود بن مولا، تقی الدین ابراهیم بن حسین آملی و محمد بن علی جرجانی.
بعد از رحلت محقق حلی در سال 676 ق که زعامت و مرجعیت شیعیان را به عهده داشت شاگردان ممتاز وی و فقها و دانشمندان حله به دنبال فقیه و مجتهدی بودند که خصوصیات مرجعیت و زعامت را دارا باشد تا او را به عنوان مرجع تقلید معرفی کنند. آنان تنها علامه حلی را که از شاگردان برجسته و دست پرورده مکتب فقهی محقق حلی بود و فقها و مجتهدان بنام آن روزگار در حوزه درس وی شرکت می کردند شایسته مرجعیت و پیشوایی دین می شناختند و این در زمانی بود که فقط 28 بهار از عمر شریف علامه گذشته بود. این امر حاکی از نبوغ و شخصیت والای اوست که در این سنین تمام دانشها و فضایل اخلاقی و کرامتهای معنوی و انسانی را به کمال رسانده و از دیگر عالمان و مجتهدان برتری جسته و به مقام شامخ مرجع تقلید و فتوا در احکام شرع مقدس اسلام نایل گشته بود.
آری پس از رحلت محقق حلی زعامت و مرجعیت شیعیان به علامه حلی منتقل گردید و این بار امانت الهی بر دوش با کفایت او گذاشته شد. بدین سبب به لقب مقدس و شریف «آیت الله» مشهور گردید؛ که در آن روزگار تنها او به این لقب خوانده می شد و هرکس آیت الله می گفت منظورش علامه حلی بود.
حضور فقیه یگانه عصر علامه حلی در ایران و مرکز حکومت مغولان خیر و برکت بود و با زمینه هایی که حاکم مغول برای وی به وجود آورده بود کمال بهره را برد و به دفاع از امامت و ولایت ائمه معصومین (ع) برخاست. از این رو بزرگترین جلسه مناظره با حضور اندیشمندان شیعی و علمای مذاهب مختلف برگزار شد. از طرف علمای اهل سنت خواجه نظام الدین عبدالملک مراغه ای که از علمای شافعی و داناترین آنها بود برگزیده شد. علامه حلی با وی در بحث امامت مناظره کرد و خلافت بلافصل مولا علی (ع) بعد از رسالت پیامبر اسلام را ثابت نمود و با دلیلهای بسیار محکم برتری مذهب شیعه امامیه را چنان روشن ساخت که جای هیچ گونه تردید و شبهه ای برای حاضر باقی نماند.
پس از جلسات بحث و مناظره و اثبات حقانیت مذهب اهل بیت عصمت و طهارت (ع) اولجایتو (حاکم عصر وی از پادشان مغول) مذهب شیعه را انتخاب کرد و به لقب «سلطان محمد خدابنده» معروف گشت. پس از اعلان تشیع وی، در سراسر ایران مذهب اهل بیت منتشر شد و سلطان به نام دوازده امام خطبه خواند و دستور داد در تمام شهرها به نام مقدس ائمه معصومین (ع) سکه زنند و سر در مساجد و اماکن مشرفه به نام ائمه مزین گردد.
علامه حلی پس از یک دهه تلاش و خدمات ارزنده فرهنگی و به اهتزاز در آوردن پرچم ولایت و عشق و محبت خاندان طهارت (ع) در سراسر قلمرو مغولان در ایران، در سال 716 ق. بعد از مرگ سلطان محمد خدا بنده، به وطن خویش سرزمین حله برگشت و در آنجا به تدریس و تألیف مشغول گردید و تا آخر عمر منصب مرجعیت و فتوا و زعامت شیعیان را به عهده داشت.
تدریس و تألیف هر یک فضیلت بسیار مهمی برای رادمردان عرصه دانش است و علامه شخصیتی بود که در این دو جنبه از دیگر محققان و دانشوران پیشی گرفت و سرآمد روزگار شد. چنانکه گفته اند: علامه حلی زمانی از نوشتن کتابهای حکمت و کلام فارغ شد و به تألیف کتابهای فقهی پرداخت که از عمر مبارکش بیش از 26 سال نگذشته بود.
او در رشته های گوناگون علوم کتابهای زیادی دارد که اگر در مجموعه ای جمع آوری شود دایره المعارف و کتابخانه بسیار ارزشمندی خواهد شد. یکی از دانشمندان می نویسد: "اگر به نوشته های علامه دقت کنید پی خواهید برد که این مرد از طرف خداوند تأیید شده است، بلکه نشانه ای از نشانه های خداست. چنانچه نوشته های وی بر ایام عمرش ـ از ولادت تا وفات ـ تقسیم شود سهم هر روز یک دفترچه بزرگ می شود."
الف) آثار فقهی
منتهی المطلب فی تحقیق المذهب، تلخیص المرام فی معرفه الاحکام، غایه الاحکام فی تصحیح تلخیص المرام و ............
ب) آثار اصولی:
النکه البدیعه فی تحریر الذریعه، غایه الوصول و ایضاح السبل و ............
ج) آثار کلامی و اعتقادی:
منهاج الیقین، کشف المراد، انوار الملکوت فی شرح الیاقوت و ............
د) آثار حدیثی:
استقصاء الاعتبار فی تحقیق معانی الاخبار، مصابیح الانوار، الدرر و المرجان فی الاحادیث الصحاح و الحسان و .........)
ه) آثار رجالی:
خلاصه الاقوال فی معرفه الرجال، کشف المقال فی معرفه الرجال، ایضاح الاشتباه.
و) آثار تفسیری:
نهج الایمان فی تفسیر القرآن، القول الوجیز فی تفسیر الکتاب العزیز و ایضاح مخالفه السنه.
ز) آثار فلسفی و منطقی:
القواعد و المقاصد، الاسرار الخفیه، کاشف الاستار، الدرالمکنون، المقاومات، حل المشکلات و ...........
ح) آثار ارزنده در زمینه دعا:
الادعیه الفاخره المنقوله عن الائمه الطاهره و منهاج الصلاح فی اختصار المصباح.
ط) آثار ادبی:
کشف المکنون من کتاب القانون، بسط الکافیه، المقاصد الوافیه بفوائد القانون والکافیه و ...............
مرحوم علامه با اندیشه و فکر مواج خویش علاوه بر تحولی که در فقه ایجاد کرد و در عصر خویش مسیر اندیشه فقها را متوجه مبانی فقه و معارف اهل بیت عصمت و طهارت (ع) نمود در فنون و دانشهای دیگر چون حدیث تحول بنیادی به وجود آورد و دریچه ای به روی محققان در طول تاریخ گشود که مشعل پر فروغی فراراه آنان شد.
عارف فرزانه و اسوه ایمان و تقوا علامه حلی با آن همه تلاش فرهنگی و تدریس و نوشتن کتابهای ارزنده، از یاد خدا و تقرب به درگاه حق غافل نبود و موفقیت در عرصه دانش و خدمات ارزشمندی و پر بار را در سایه ارتباط معنوی و تقوای الهی می دانست. او را از زاهدترین و با تقواترین مردم معرفی کرده اند.
علامه حلی پرچم ولایت را برافراشت و با تمام وجود از ولایت و رهبری صحیح دفاع کرد. این عشق سرشار به خاندان طهارت (ع) با گوشت، پوست و استخوانش آمیخته بود و آنجا که در ارتباط با آنان قلم بر صفحه کاغذ می گذاشت با اخلاص برخاسته از اعماق جانش چنین می نگاشت:
بزرگترین سرچشمه دوستی و محبت اهل بیت عصمت و طهارت (ع) اطاعت و پذیرش حکومت و ولایت آنهاست و قیام بر همان شیوه ای که آنان ترسیم کردند....
سفارش می کنم به محبت و عشق ورزی به فرزندان فاطمه زهرا (ع). چون آنان شفاعت کنندگان ما هستند در روزی که مال و فرزندان برای ما سودی نخواهند داشت....
علامه به پیروی از مولا و مقتدایش امیر المومنین (ع) نواحی وسیعی را با مال و دست خود آباد کرد و برای استفاده مردم وقف نمود و این یکی از فضیلتهای او بود که در زندگی کمتر دانشمند و فقیهی به چشم می خورد.
شب جمعه که فرا می رسید بوی تربت مقدس اباعبدالله الحسین (ع) و عشق زیارت حضرتش، علامه را بی تاب می کرد و از حله به کربلا میکشاند. از این رو هر هفته روزهای پنجشنبه به زیارت مولا و آقایش می شتافت.
پایان زندگی هر کس به مرگ اوست. جز مرد حق که مرگ وی آغاز دفتر است. محرم سال 726 ق. برای شیعیان و پیروان راستین اسلام فراموش نشدنی است. عزا و ماتم آنان افزون است. بویژه حله این سرزمین مردان پاک سرشت و عاشقان اهل بیت (ع) شور و ماتم بیشتری دارد.
عجب تقارن و اتفاق! پاسدار بزرگ اسلام و فقیه شیعه، علامه حلی، ولادتش در ماه پر برکت و با فضیلت رمضان واقع شد و زندگی اش با خیر و برکت فراوان گردید و بعد از گذشت 78 سال عمر پر بار، پرواز روحش با عشق و محبتی که به اهل بیت نبوت و رابطه نا گسستنی با ولایت داشت، در ماه شهادت به وقوع پیوست و به روح مطهر سالار شهیدان امام حسین (ع) پیوند خورد.
در 21 محرم سال 726 قمری مرجع تقلید شیعه، فقیه و عارف فرزانه، ستاره پر فروغ آسمان علم و فقاهت، آیت الله علامه حلی دار فانی را وداع گفت و روح ملکوتی اش به سوی خدا پرواز کرد و به رضوان و لقای معبودش شتافت. غم و اندوه بر چهره همه سایه افکند. پیکر پاکش به نجف تشییع گردید و در جوار بارگاه ملکوتی مولای متقیان علی (ع) در حرم مطهر به خاک سپرده شد.
از ایوان طلای امیر المومنین (ع) دری به رواق علوی گشوده است. پس از ورود به سمت راست، حجره ای کوجک دارای پنجره فولادی، مخصوص قبر شریف علامه حلی است. زائران بارگان علوی در مقابل این حجره توقفی کرده، مرقد شریفش را زیارت می کنند و از روح بلندش مدد می جویند.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 5
نخل گردانی در یزد
نخلگردانی از ویژگیهای منحصربهفرد مراسم محرم و عزاداری در یزد محسوب میشود و در بیشتر نقاط استان یزد در روز دهم محرم بعد از بجاآوردن نماز ظهر عاشورا هیاتهای مختلف به زیر نخل رفته و با صدای یاحسین یاحسین، سه بار نخل را به دور کلک حسینیه میگردانند.
در خصوص پیدایش نخل و وجه تسمیه آن تحلیلها و تفسیرهای مختلفی وجود دارد:1ـ نخل، برگرفته از خیمه مجمع حضرت موسی(ع) با اقتباس از تابوت عهد است. (صندوقی که خداوند بر مادر موسی (ع) فرستاد تا او را در آن قرار دهد، بعدها این تابوت بهدست قوم او افتاد. از آن نگهداری کرده و از آن تبرک میجستند.) 2ـ نخل به قیام حضرت امام حسین(ع) اشاره دارد و میخواهد خاطره خیمههای حرم آن امام را در کربلا مجسم کند. 3ـ نخل یادآور گهواره دو گوشواره عرش مجید، یعنی حضرت امام حسن(ع) و امام حسین(ع) است. 4ـ چون بدن مطهر و مقدس سالار شهیدان کربلا، حضرت امام حسین را بدون تشییع به خاک سپردهاند، شیعیان همه ساله به جبران، این رسم را تکرار میکنند و حجیم بودن نخل بیانگر عظمت و بزرگواری آن حضرت است. بهطور کلی بزرگی و سنگینی این نخلها گاهی چنان است که چند صدنفر مرد قوی باید آن را از زمین بردارند و بردوش گیرند و حمل کنند. در روزهای قبل از عاشورا اعضای هیاتها به تزئین نخل میپردازند. به این صورت که یک طرف از بدنه آنرا با آینههایی کوچک و بزرگ آذین میبندند که نمایانگر نور افشانی پیکر حضرت امام حسین(ع) در آن است. طرف دیگر نخل روکش پارچه سیاهی دارد که شمایلی از درخت سرو به رنگ سبز در وسط قسمت سیاه پوش نصب شده است. در سراسر آن سر تیز دشنهها یا شمشیرهایی فرو رفته که نمادی است از تیرها و زخمهایی که بر پیکر سرو مانند اما حسین وارد شد.در دو طرف دیگر بهصورت قرینه، پرده سیاهی آویخته میشود که روی آن شکل شیر و بدن بیسرِ آغشته به خون نقاشی یا تکهدوزی شده است. درحالیکه شیر بادهان خود بر آن بدن بوسه میزند و یا باقیمانده نوک دشنهها و نیزهها را از بدن مطهر خارج میکند. هنگام نخل گردانی یکی از سادات بر بلندای نخل قرار میگیرد و با صدای ضربات سنج و یاحسین نخل گردانان را هدایت میکند. گفتنی است در بیشتر محلههای شهر یزد (شاه ابوالقاسم، بعثت، خیرآباد و...) نخلها را آذین میبندند و در عصر عاشورا بعضی از آنان را در مسافت طولانی به حرکت در میآورند.
حسینیه تاریخی شاه ولی مراسم سنتی ویژه خود را در ماه محرم آغاز می کند. سال هاست که مراسم نخل برداری، از ویژگی های منحصر به فرد مراسم محرم و عزاداری در یزد محسوب می شود و در اکثر نقاط استان یزد در روز دهم محرم، بعد از به جا آوردن نماز ظهر عاشورا هیات های مختلف به زیر نخل رفته و با صدای حسین حسین سه بار نخل را به دور کلک حسینیه می گردانند دو نخل قدیمی واقع در میدان امیر چخماق و بعثت یزد و دو نخل در محله گرمسیری و شاه ولی شهرستان تفت قرار دارند که این 4 نخل در ظهر عاشورا آذین بندی می شوندنخل حسینیه شاه ولی شهرستان تفت قدیمی ترین نخل شناخته شده استان است که جزیی از مجموعه شاه ولی شامل مسجد، بقعه، بازار، آب انبار، مدرسه و نخل است. این مجموعه در فهرست آثار ملی کشور به ثبت رسیده و متعلق به قرن نهم هجری است. در منابع تاریخی نیز به پارچه سیاه پوشی اشاره شده که توسط علی اصغر گرجی در سال 1229 هجری قمری وقف شده است. وزن این نخل تقریبا 2500 کیلوگرم و بلندی آن 9 متر است که اخیرا توسط سازمان میراث فرهنگی و گردشگری استان یزد مورد مرمت قرار گرفته است. برخی معتقدند نخل اقتباس از خیمه حضرت موسی (ع) است یا به تابوت عهد ، صندوقی که خداوند بر مادر موسی (ع) نازل کرد تا حضرت موسی (ع) را در آن قرار دهد، انتساب دارد. بعدها این تابوت به دست قوم وی افتاد که از آن نگهداری و بدان تبرک می جستند. برخی دیگر عقیده دارند نخل به قیام حضرت امام حسین(ع) اشاره دارد و می خواهد خاطره خیمه های حرم آن امام را در کربلا مجسم کند با تشکر از آقای اردوان روزبه این مطلب از وبلاگ ایشان اخذ شده است.
به دلیل مناسبت محرم مجددا مطلب مربوط به حسینیه شاه ولی روی وبلاگ قرار میگیرد.
مباحث تاریخى و فرهنگى عاشورا
● منبع: خبرگزاری - فارس
نمایشهاى غمانگیز
فردریک ریچاردز در شمار سیاحانى است که با داشتن مهارت فراوان در فن نقاشى و ذوق نویسندگى و شاعرى مشاهدات خود را با بیانى لطیف و دقیق در کتابى تحت عنوان یک مسافر ایرانى شرح مىدهد، او مىنویسد در ماه محرم، عزادارى در یزد با چنان شور و حرارتى برگزار مىشود که بعضى اوقات به یک اضطراب و التهاب مذهبى مبدّل مىگردد، در میدان یزد که مقابل مدخل اصلى بازار واقع شده، چوب بست بزرگى تعبیه گردیده که نماینده یک نوع تابوتى است به نام نخل که هر سال آن را با شال و آینه مىپوشانند، این دستگاه عجیب و غریب به وسیله صدها تن مرد، دور میدان حمل مىشود، این مردان در زیر نخل اجتماع مىکنند تا ثواب حرکت دادن آن نصیبشان شود. در طى مراسم محرم در ایران، سلسلهاى از نمایشهاى غمانگیز در کوچه و خیابان به اجرا در مىآید که همه آنها با خاطره مصیبت بزرگى که در دهم محرم یا عاشورا اتفاق افتاده، پایان مىپذیرد. در روز عاشورا صحنههاى زیادى به معرض نمایش گذاشته مىشود حرکت کاروان کوچک از مکّه و ورود آنها به کربلاو جنگیدن آنها و سرانجام شهادت و اسارت زنها و کودکان امام حسین(ع) توسط هنرپیشگان در نهایت اخلاص نشان داده مىشود، قبل از این مراسم نوحه مىخوانند و عدّهاى به زنجیر زدن و سینه زنى مشغولند. البته در شهر یزد کمتر تعزیه برگزار مىشود اما احساسات مذهبى مردمان این دیار جدىتر از اغلب شهرهاى ایران است. مجالس وعظ و روضه خوانى احساسات مذهبى مردم را تحریک مىکند و موجب مىشود که آنها در حالت هیجان و از خودبیخود شدن زنجیر بزنند.(1)
اوژن اوبن که در در سال 1285 هجرى به ایران آمده است در سفر نامهاش مىنویسد: عاشورا بزرگترین روز ماتم و عزادارى است، از صبح زود دستهها در چهارگوشه شهر تشکیل شده و به سوى بازار سرازیر مىشوند پیش از تجمع در سبزه میدان، ابتدا همه آنها طبق سنت مرسوم به امامزاده زید تهران سرى مىزنند، انبوه جمعیت، سراسر میدان، پشت بامها و بالاى دیوارهاى خانههاى مجاور را از سپیده صبح اشغال کردهاند، دستهها از راستهها و راهروهاى مختلف بازار به این میدان روى مىآورند هر دسته با علامت مخصوص در حرکت است. پنجه حضرت عباس، پرچمهاى سبز و سیاهى که به هم گره خوردهاند یا علمها و کتلهایى که بر بالاى آنها پرهها و تیغههاى فلزى نصب کردهاند احتمالاً نهادهاى تشیع به شمار مىروند، اسبان سیاه پوش نشانهاى از اسبان حسین، فرزندان و برادرانش و اسبى خون آلود با کبوترى بر پشت آن که یادآور صحنهاى از شهادت امام سوم است، سینه زنها با آهنگى موزون بر سینه مىزنند به طورى که جاى ضربان سرخ مىشود، عدهاى زنجیر مىزنند و گروهى بر سرهاى خود گل مالیدهاند. شعارها همراه با نوحه خوان تکرار مىگردد. شیعیان تنها به شنیدن مرثیه قانع نیستند و علاقه شدیدى دارند تا با اجراى نمایشهاى صحنه هایى از مصائب رهبران مذهبى را مجسّم و خوب درک و لمس کنند.(2)
نوحههاى سوزناک
دکتر ویلز که در زمان ناصرالدین شاه قاجار در شیراز بسر مىبرده خاطرنشان مىنماید: در سراسر محرم اغلب شیعیان به احترام امام حسین(ع) در تمامى برنامههاى عزادارى و سینه زنى شرکت مىکردند و لباس اکثریت آنان سیاه بود، غالب مردم حتى چند روز از آغاز محرم ملبس به این جامه مىگردند و تا هفتهها بعد از خاتمه محرم همچنان سیاهپوش هستند، قبل از شروع تعزیه فردى روحانى بالاى منبرى که در کنار صحنه رو به جمعیت قرار داده شده بود رفت و شروع به موعظه و شرح مصیبت حسینى و دلیل مقاومت امام مسلمین و قیام او بر علیه ستمگر زمان نمود. صدایش کاملاً رسا و جملاتش مؤثر، قاطع و گرم و اثر گذار بود، به محض ذکر نام حسین، ناگهان فریاد حاضران بلند شد و سینه زنان، ماتم سرایى مىکردند. صداى «حسین جان حسین جان» صادقانه و توأم با ناله و اشک آنان ولوله شگفتى ایجاد کرد. در این میان نوحهخوانى با تجربه که صداى گیرایى داشت به بالاى چهارپایهاى رفت و شروع به مرثیه سرایى نمود، سینه زنان عاشق حسین(ع) هم ضمن حلقه زدن به دورش، هم آهنگ و همراه با تکان دادن دست راست او، شروع به نواختن ضربه هایى محکم بر سینه هاى عریان خود کردند، با وجود سرخ شدن سینهها ذوق زده همچنان مشغول عزادارى بودند.صحنه آن چنان منقلب کننده و هیجانانگیز گشت که حتى اروپائیان حاضر در مجلس هم عنان اختیار از دست دادند و تحت تأثیر این همه خلوص و آشفتگى، افسرده خاطر شدند پس از آن تعزیه آغاز شد، همه صحنهها مهیّج و منعکس کننده ظلمى بىنظیر از سوى ظالم و مقاومتى تحسین برانگیز از طرف امام مظلوم بود.(3)
صحنههاى سوگوارى چنان در این ایام تأثیر دارد که وقتى سون هدین هلندى براى تحقیق در کویرهاى مرکزى ایران، به این سرزمین مىآید و متوجه مىشود در طبس عزادارى است، مشتاق مشاهده آن مىگردد، و گزارشى از این مراسم در کتاب خود، کویرهاى ایران، مىآورد:
دو روز جلوتر از بزرگترین روز مذهبى شیعیان یعنى ماه محرم وارد طبس شدم، دهه اول این ماه به امام حسین اختصاص دارد، هیچ روزى از سال همچو عاشورا احساسات شیعیان را به این اندازه تحریک نمىکند. یاد حسین در تمام شهرهاى ایران با نوحهها و نالههاى بلند و اشکهاى گرم زنده مىشود و مردم به خاطر مرگ شهید بزرگ و شکست ظاهرى خاندان على گریه مىکنند. دلاورىهاى حسین مورد تقدیر قرار مىگیرد و از دشمنش یزید به نفرت و به بدى یاد مىشود. تمام ماجراى این بخش از تاریخ شیعیان با شبیه خوانى، روى صحنه مىآید.(4)
عزادارى چنان با حیات معنوى و اجتماعى مردم آمیخته است که هرگونه حادثهاى نمىتواند مانع برگزارى آن شود، در سال 1310 ه.ق که مرض وبا در ایران و تهران تعداد زیادى از مردم را تلف نمود به رغم بروز این بیمارى مهلک مردم تهران که در شهر مانده و به شمیرانات رفته بودند، و حتى کسانى که به مناطق خارج از تهران گریخته بودند با وجود از دست دادن عزیزان و بستگان خود و بیم ابتلاء به وبا، در ایام محرم به سوگوارى پرداختند. عین السلطنه مىنویسد: همه چیز گران است، هیچ چیز پیدا نمىشود و اگر هم پیدا شود خیلى گران مىباشد، روضه خوانى و خیرات به حدى در تهران و شمیرانات زیاد شده که چه نویسم، آش زین العابدین در تمام کوچهها و گذرها طبخ مىشود دستجات سینه زن متصل درگردشند این در حالى است که در تبریز 8000 نفر و در تهران 20000 نفر بر اثر بیمارى وبا جان باخته بودند و در آن زمان جمعیت تهران زیاد نبود و این میزان درصد مهمى از سکنه آن را تشکیل مىداد. در سال بعد با وجود خطر وبا، مجالس عزادارى با شکوه هرچه تمامتر برگزار گردید و به علاوه فرنگى مآبى بیمارى دیگرى بود که موریانه وار مىخواست در ایمان و باورهاى مردم رسوخ کند و آنها را از سنتهاى مذهبى جدا کند.(5) اعتماد السلطنه ذیل وقایع محرم 1312 ه.ق به رواج فرنگى بازى و تأثیر سوء آن بر عزادارى محرم اشاره مىکند: مجالس روضه خوانى را کم دیدم، تکایایى بسته بودند بى رونق و بى اسباب و جمعیت در کوچهها کم دیده مىشدند. روى هم رفته فرنگى بازى عقاید را سست کرده و نمىدانم این از براى ملت و دولت ایران خوب است یا بد. با وجود تلاش غرب گرایان در محرم 1312 ه.ق نیز مراسم محرم با شکوه و توأم با هیجان مردم برگزار شد. جمعه دوم محرم 1312ه.ق مسجد شیخ عبدالحسین که چند سال تجار ترک آنجا مفصلاً روضه خوانى مىکنند باز به همان تفصیل برپا بود. امسال با این گرما روضه خوانى از سال گذشته بیشتر است.(6) در دوران حکومت مظفرالدین شاه نیز عزادارى محرم با همان هیجان قبلى برگزار مىگردید و در سال 1316 ه. ق مجالس روضه خوانى بیشتر شده بود: از هر کوچه بگذرى اقلاً چهار پنج چادر زدهاند در گذرها و سقاخانهها و مسجد که الى ماشاءاللّه، دسته امسال زیاد است امّا حکم شده از محله خود به جاى دیگر نروند، تمام دستههاى سینه زن امسال در حال حرکت بود.(7) در این سال افرادى روشنفکرنما و متمایل به غرب و نیز فرقههاى ضاله به شدت مشغول فعالیتهاى تبلیغى بودند تا مردم را از شعائر مذهبى و خصوص عزادارى عاشورا جدا کنند امّا در صفر سال 1320 ه.ق با آن که نان در خراسان و تهران کمیاب شد و تهیه آن بسیار گران بود، عزادارى برپا شد، محرم سال 1321 ه.ق نیز به همین منوال گذشت. محرم سال 1323 ه.ق مصادف با نوروز بود. در این سال مردم عید نگرفتند ومراسم عزادارى باشکوه ویژهاى برگزار شد.(8)
نفرت عزاداران از ستمگران معاصر خود
این گونه نبود که تظاهرات عزادارى در فعالیتهاى سیاسى و قیامهاى مردم بر علیه استبداد کارآیى نداشته باشد، در ماجراى قیام تنباکو وقتى تصمیم مىگیرند میرزاى آشتیانى را تبعید کنند، در منزل این فقیه مبارز عدهاى از مردم اجتماع نمودند، بامداد روز دوشنبه 14 دى 1270 ه.ش بود، در بیت مزبور مراسم روضهخوانى و سوگوارى برپا بود، جمعیت بیشترى به سوى خانه میرزاى آشتیانى در حال حرکت بودند در حالى که عدهاى از آنان پارچه سفیدى را از وسط پاره کرده و به عنوان کفن به گردن انداخته و نگرانى خود را از تصمیم ناصرالدین شاه مبنى بر تبعید مجتهدى مسلّم اعلام مىکردند.
حوالى ظهر وقتى جمعیت رو به کثرت رفت، زنها جلو و مردان دنبال آنان به سوى قصر سلطنتى چون سیلى خروشان روان شدند، بانوان با روبنده سفید و پیچه و چاقچور اغلب روى سر خود لجن مالیده و شیون مىکردند و ذکر یا حسین را با صداى بلند فریاد مىکردند، مردان نیز در فواصل در حالى که زنان سکوت مىنمودند فریاد مىکشیدند یا على یا حسین و بى اختیار اشک مىریختند و گریه مىکردند فریاد اعتراضآمیز مردم که با ذکر یا حسین معطر مىگردید به همراه ناله و شیون تظاهر کنندگان، کامران میرزا نایب السلطنه را در موجى از هراس و نگرانى فرو برد، چهرهاش به زردى گرائید و با صداى گرفته و لرزان خطاب به معترضین گفت: هیچ یک از علما را اجازه نمىدهیم بیرون بروند، خاطرتان جمع باشد، این همه فریاد و فغان نکنید ولى چون مشاهده کرد کسى به گفتارش ترتیب اثر نمىدهد و بیم ضرب و شتم مىرود به داخل ارک سلطنتى گریخت، جمعیت به راهپیمایى خود ادامه داده و هر لحظه بر تعداد آنها افزوده مىگردید و بدون استثناء همگى از زن و مرد فریاد مىزدند «یا على»، «یا حسین»، «واشریعتا وااسلاما» خروش و خشم مردم که ذکر یا حسین بر آن قداست مىبخشید کاخ سلطنتى را به تزلزل درآورد، برخى از افراد وابسته به دربار از شدت خوف غش نموده و بیهوش شدند کامران میرزا دستور داد توپهاى ته پر کروپ را بیرون آورده، در اطراف عمارات سلطنتى نصب نمایند، در کاخ گلستان شاه بدون آن که سخنى بگوید، آشفته و عصبانى به نظر مىرسید. اگرچه در این ماجرا، دستور شلیک اسلحه به سوى مردم داده شده و عدّهاى را به خاک و خون کشیدند ولى مقاومت مردم با تأثیرپذیرى از فرهنگ عاشورا به رهبرى علماء به پیروزى رسید و امتیاز تنباکو لغو گردید.(9)
سوگوارى و قیام مشروطه
نهضت مشروطیت نیز متأثر از عزادارىهاى محرم مىباشد، قیام مزبور، به رهبرى علماى دینى و به منظور مبارزه با استبداد و اجراى قوانین اسلام، صورت گرفت. البته به دلیل نفوذ عناصر بیگانه و برخى شیفتگان فرهنگ غربى این حرکت از مسیر اصلى خود جدا گشت امّا نمىتوان این واقعیت را انکار کرد که اوج قیام مشروطه از مساجد، مجالس روضه خوانى، و هیأتهاى عزادارى آغاز گردید. در روز سوم محرم سال 1323 ه.ق در منزل آیة اللّه بهبهانى روضه خوانى برپا بود، در عاشوراى همین سال عوامل حکومتى راه اندازى دستههاى سوگوارى را منع کردند امّا مؤثر واقع نشد و مردم ترتیب اثر ندادند. در محرم سال 1324 ه.ق علما در صحن بارگاه حضرت عبدالعظیم حسنى تحصن کردند و از شاه خواستار برقرارى حکومت قانون گشتند که با موافقت وى روبرو گردید. در هفدهم محرم در تکیه خونگاه، در مجلس روضه سید محمد طباطبایى، شریف الواعظین قمى از غربت اسلام و تلاش علما براى نصرت دین سخن گفت، سال بعد نیز در حالى آغاز گردید که مردم مشغول عزادارى بودند و مسایل مشروطه هم به نحوى جدّىتر مطرح گشت، عدّهاى از خطباى معروف در مجالس روضه خوانى درباره ترغیب مردم به اجراى عدالت و حفظ قانون سخنرانى کردند، در آغاز محرم همین سال (1325 ه.ق) در تبریز در دستههاى سینه زنى هیجانى بوجود آمد و طى آن بر اثر تیراندازى کارگزاران حکومتى پنج نفر کشته شدند شدت تأثیرگذارى روضهها بر قیام مردم بدان حد رسید که در پنجم محرم این سال اعضاى انجمن مخفى مأمور گردیدند به مجالس روضه خوانى بروند و سخنان مخالفین را گوش کرده، گزارش آن را به انجمن مزبور ارائه کنند. روز هشتم محرم ادارات به دلیل انجام مراسم عزادارى تعطیل گردید. در سال 1326 ه.ق حرکت دستههاى عزادارى قابل توجه بود، عینالسلطنه گزارش نموده است. پنج شنبه ده محرم 1326 ه.ق در مسجد شیخ عبدالحسین جا نبود، تمام بازار انبوه از زن و مرد بود، دستههاى سینه زن متصل مىآمدند. در 27 جمادى الثانى 1327 ه.ق تهران به دست مشروطه خواهان تسخیر شد و محرم سال 1328 ه.ق موقعى فرا رسید که این شهر در اختیار مشروطه خواهان بود، بنا به گزارش مورخان، در این ایام برخى افراد به ظاهر ملّى گرا در صدد بودند از ابهت و شکوه مجالس عزادارى بکاهند اما موفق نشدند و در شنبه دهم محرم 1328 ه.ق در مجلس شوراى ملى روضه خوانى برقرار شد، دستجات سینه زن و عزادار نیز در حال ح
رکت بودند، عزیزالسلطان درباره روز بعد، نوشته است: عصرى یک ساعت به غروب مانده پیاده به مجلس رفتم، روضه بود امّا جمعیت موج مىزد، راه بند بود، دسته سینه زن هم مىآمد و مىرفت و توى عمارت و گالرى از جمعیت مملو گشته بود و در بالاخانه در اغلب اتاقها روضه مىخوانند، در محرم سال 1329 ه.ق در منزل سید احمد و سید محمد طباطبایى و مجلس شوراى ملى مراسم ماتم دارى برپا بود، در سال 1330 ه.ق نیز این مراسم با شکوه خاصى منعقد مىشد اما در عاشوراى این سال در تبریز قواى متجاوز روس ثقةالاسلام تبریزى و چند نفر دیگر از مبارزان را به شهادت رسانیدند.(10) گزارشهاى متعددى از رونق مراسم عزادارى در سالهاى 1331 تا 1338 ه.ق
حکایت دارند، احمد کسروى با وجود نفرت از آداب و رسوم شیعیان از مراسم روضه خوانى تبریز سخن گفته است: ذیحجه سال 1337 ه.ق به دلیل انعقاد قرار داد وثوق الدوله نخست وزیر وقت با انگلستان علما از مردم خواستند که مساجد را سیاهپوش کنند و عموم مردم را علیه این حرکت استعمارى ترغیب کنند.
جمعى از وعاظ نیز در مجالس روضه خوانى علیه قرارداد ننگین مزبور سخنرانى کردند، بنابراین عزادارىهاى محرم در روند انقلاب مشروطه، پیروزى مردم بر استبداد و تداوم این نهضت نقش اساسى و محورى داشته است.(11)
مبارزه علما با خرافات و آفات عزادارى
رسوخ فرهنگ پادشاهان به عزادارىها و متون نوحهها و نمایشهاى مذهبى تعزیه و نیز آمیخته شدن خرافات و برخى مطالب وهن آلود موجب گردید تا علماى شیعه ضمن حمایت از سوگوارى سنتى و نقش آن در استحکام ارزشهاى شیعه در قلوب مؤمنان، به انتقاد از برخى از آداب و رسوم عزادارى بپردازند میرزا حسین نورى معروف به محدث نورى(1320 - 1254 ه.ق) براى مبارزه با برخى از این عوام زدگىها و آفتهاى ناگوار کتاب پر ارج لؤلؤ و مرجان را
در سال 1319 ه.ق تألیف کرد و چون رودى با صفا و اخلاص خروشید و فریاد زد و برآشفت و در برابر تحریفگران ایستاد و خاطرنشان ساخت نباید براى گریانیدن مردم به دایره عصیان و امور ناروا پاگذارد و در روضهها و نوحهها مطالبى غیر واقع و کذب مطرح کرد، اخلاص و صدق شرط اصلى کسى است که مىخواهد مردم را از مصایب اباعبداللّه و سایر ائمه باخبر سازد و اشک آنان را جارى نماید.(12)
شخصیت دیگرى که در این عصر از وجود خرافات و مطالب وهن آلود در عزادارى ناراحت بود، مرحوم میرزا محمد حسین نائینى (1350 - 1277 ه.ش) مىباشد. او که مبارزه با استبداد را در مکتب امام حسین(ع) آموخته بود، در کنار آخوند خراسانى براى برپایى و اجراى قوانین الهى، پاسدارى از سنتهاى الهى و رعایت حرمت مردم به حمایت از مشروطه برخاست و هنگامى که اشغالگران بخش وسیعى از خاک عراق را تصرف کرده بودند، وارد صحنه گردید و علیه استعمارگران حکم جهاد داد و حتى دولت دست نشانده انگلیس در عراق را نپذیرفت.(13)
آیة اللّه نائینى در پاسخ استفتایى راجع به عزادارى، چنین نوشته است: بدیهى است که بیرون آوردن هیأت عزا و سوگوارى براى اباعبداللّه الحسین(ع) در دهه عاشورا و غیر آن در راهها و خیابانها به نحوى که معمول است از آشکارترین مصادیق عزاى سالار شهیدان مظلوم کربلاست که رجحان آن بر هر مسلمانى روشن است و آسانترین راه براى تبلیغ هدف بزرگ امام حسین(ع) (ترویج قرآن و دین مبین اسلام) براى هر دور و نزدیکى است لکن باید این شعائر بزرگ از هرگونه محرمات مانند آوازه خوانى و استعمال آلات لهو و لعب و نزاع براى جلو و عقب رفتن بین دو هیأت عزا یا دو محله، خالى باشد. باید در هیآت عزا محرمات شرعى رعایت گردد.(14) بنابراین دلیل مخالفت علماء با عزادارى این بوده است که مبادا در این مراسم، از فرهنگ عاشورا فاصله گرفته شود و سوگوارىها با امور خلاف شرع و عقل مخلوط نگردد تا درسى از مبارزه و فداکارى و نمونهاى درست براى امر به معروف و نهى از منکر باشد.
رضاخان و ماتم دارىهاى محرم
هنگامى که رضاخان به قدرت سیاسى نرسیده بود، خود را مسلمان متعصب معرفى مىکرد چون مىدانست مذهب در فرهنگ ایرانیان، ریشهاى عمیق و گسترده دارد و اگر برخلاف آن گام بردارد موفق نخواهد بود بنابراین براى جلب توجه مردم و روحانیون به زیارت عتبات مىرفت و در دستههاى عزادارى محرم شرکت مىکرد و مجالس روضه خوانى ترتیب مىداد. او طى سالهاى 1299 تا 1304 ه.ش که دوران انتقال قدرت بود، چهرهاى مذهبى به خود گرفت و حتى در محل استقرار نیروهاى قزاق مراسم عزادارى به راه مىانداخت.(15) سلیمان بهبودى که سالیان متمادى در دربار پهلوى خدمت کرده و از چاکران مورد اعتماد رضاخان بوده است مىنویسد: دسته که راه مىافتاد معمولاً افراد رسته پیاده در جلو به طور دسته جمعى در حرکت بودند حضرت اشرف (رضاخان) و سایر درجهداران جلوى دسته قزاقان بودند. و شخص معینى که در دامن خود کاه داشت به طور پراکنده بر سر دیگران مىپاشید و موزیک عزا هم بود در یکى از روزها سینه زنهاى قزاق این نوحه را مىخواندند.
اگر در کربلا قزاق بودى
حسین بىیاور و تنها نبودى
در بین تماشاچیان گروهى از اهالى رشت بودند که در زمان قیام کوچک خان در زد و خورد قزاقها با قواى وى، مورد چپاول و غارت قرار گرفتند که در جواب نوحه خوانى قزاقها این نوحه را ساختند و گفتند:
اگر در کربلا قزاق بودى
چادر از سر زینب مىربودى(16)
حسن اعظام قدسى که خود شاهد شرکت رضاخان در مراسم سوگوارى بوده است، مىنویسد: سردار سپه روز دهم محرم، عاشورا را به همراه دسته قزاق با یک هیأت از صاحب منصبان در جلو و افراد با بیرق و کتل با نظم و تشکیلات مخصوص از قزاقخانه حرکت مىداد، این دسته از میدان توپخانه و خیابان ناصریه به بازار مىآمد. صاحب منصبان در جلو و در جلوى آنها سردار سپه با یقه باز و روى سرش کاه بود و حرکت مىکرد، غالب آنها بر سر خود گل مالیده بودند.(17)
عین السلطنه سالور مىنویسد: یک دسته نظامى با صاحب منصب زیاد که جلو آنها سردار سپه حرکت مىکرد، سرو پاى برهنه در بازار دیده مىشد.(18)
امام خمینى مىفرماید: «من از همان زمان از کودتاى رضاخان تا امروز شاهد همه مسایل بودهام، رضاخان آمد و ابتدا با چاپلوسى و اظهار دیانت و سینه زدن و روضه به پا کردن و از این تکیه به آن تکیه رفتن در ماه محرم مردم را اغفال کرد.»(19) امام در جاى دیگر متذکر مىگردند «...از باب این که قضیه سیدالشهدا سلام اللّه علیه خیلى اهمیت دارد روى آن نقطه خیلى پافشارى کرد، خودش روضه مىگرفت و در تکایایى که روضهها بودند پاى برهنه مىگفتند مىرود آنجاها، تکایا مىرود و مردم را گول مىزد به همین حربه که مردم به آن توجه داشتند که این را مىخواستند لکن او بر ضد مردم مىخواست درست کند.»(20) و در دیدار با دانشجویان مىفرمایند: «رضاخان بعد از این که کودتا کرد و آمد تهران را گرفت، به صورت یک آدم مقدّس اسلامى خدمتگزار ملت درآمد. حتى در جلسه هایى که در محرم انجام مىگرفت در
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 19
مقدمه
قرار است سردخانه ای در شهر طبس برای تأمین 000/45 نفر ساخته شود. در این سردخانه گوشت گاو و گوسفند و مرغ از اول تیرماه تا آخر شهریور ماه توسط اهالی کشتار شده و وارد سردخانه می شود و پس از 24 ساعت نگهداری برای مصرف روز بعد به بازار عرضه می شود. گوشت های ذخیره شده تا اول دیماه نگهداری و از اول دیماه تا آخر اسفند به ترتیب به طور مساوی هر روز به بازار عرضه می شوند (فرض بر آنستکه در این سه ماه کشتار وجود ندارد).
سیب و هلو برای مصرف یک ماه جمعیت در اواخر مرداد ماه وارد سردخانه می شود (که برای بالا نرفتن از سردخانه به برش این محصول را بصورت 15 روزه در نظر گرفته ایم).
در اوایل مهر ماه نگهداری می شود از اول مهر ماه تا آخر همان ماه بطور مساوی و روزانه به بازار عرضه می گردد.
محصولات در زمستان برای مصرف یک ماه جمعیت وارد سردخانه می شود و تا آخر مرداد نگهداری می شود. سیب زمستانی در اخر آزذرماه برای مصرف یک ماه اهالی وارد سردخانه می شود و تا اول فروردین نگهداری می شود و تا آخر همان ماه بطور مساوی به بازار فرستاده می شود.
خیار و سبزیجات برای مصرف 15 روز نگهداری و هنگام لزوم به بازار عرضه می شود (همیشه)
فصل اول طراحی سردخانه عمومی شهر طبس
1-1 خواسته های پروژه
محاسبه بار برودتی حداکثر برای سردخانه مذکور
انتخاب دیوارها و مصالح مناسب
طرح و نقشه پلان سردخانه ، همراه مقیاس
نقشه موتورخانه
ترسیم مدار لوله کشی
با فرض سیستم دو کمپر سوره و چند اواپراتور ترسیم سیکل تبرید و محاسبه قدرت کمپرسورها
محاسبات و تعیین کندانسور آبی یا کندانسور هوایی
تعیین مشخصات هریک از اواپراتورها
1-2 موقعیت سردخانه :
عرض جغرافیایی
ارتفاع در سطح یا (m)
درجه حرارت هوا C (در تابستان)
هوای
تر
درجه حرارت زمستان
مقدار رطوبت نسبی در ساعت 12.30
3336
900
مطلق
متوسط
متوسط روزانه
05/37
88/3-
16
حداقل
حداکثر
حداقل
حداکثر
34
19
48
3/24
7/43
در جدول فوق مشخصات شهر طبس آورده شده است.
1-3 فرضیات :
مبرد R-22 ، درجه حرارت راهروها 21C است و درجه حرارت پیش سرد کن 1C- و ارتفاع سردخانه 5m است ارتفاع اتاقهای انجماد سریع 2m و سردخانه بصورت سوله در نظر گرفته شده است.
در دنباله مقدار مصرف سرانه متوسط در سال و مقدار مصرف روزانه هر نفر و مقدار محصول که قرار است در سردخانه نگهداری شود را به صورت یک جدول ارائه می شود.
1-4 تنوع محصولات
محصول
مصرف سرانه متوسط در سال (kg)
مقدار مصرف روزانه (kg)
مقدار محصولی که باید نگهداری شود (kg)
پرتقال
15
04167/0 = 365 / 15
56250 = 45000 (30 ( 4176/0
سیب
15
04167/0 = 365 / 15
56250 =00 450 (30 ( 4176/0
هلو
10
02739/0 = 365 / 10
3/36986 = 45000 (30 ( 02739/0
خیار
15
04167/0 = 365 / 15
72/27739 =00 450 (15 ( 4176/0
سبزیجات
25
0689/0 = 365 / 25
46232 =00 450 (15 ( 0689/0
سیب زمستانی
15
04167/0 = 365 / 15
56250 = 45000 (30 ( 4176/0
گوشت گاو
35
0958/0 = 365 / 35
389990= 45000 (90 ( 0958/0
گوشت گوسفند
35
0958/0 = 365 / 35
389990= 45000 (90 ( 0958/0
گوشت مرغ
20
05479/0 = 365 / 20
5/221899= 45000 (90 ( 05479/0
گوش گاو در پیش سردکن
35
0958/0 = 365 / 35
8865= 45000 (2 ( 0958/0
گوشت گوسفند در پیش سردکن
35
0958/0 = 365 / 35
8865= 45000 (2 ( 0958/0
گوشت مرغ در پیش سردکن
20
05479/0 = 365 / 20
4931= 45000 (2 ( 05479/0
گوشت گاو در انجماد سریع
35
0958/0 = 365 / 35
4432=2/8865
گوشت گوسفند در انجماد سریع
35
0958/0 = 365 / 35
4432=2/8865
گوشت مرغ در انجماد سریع
20
05479/0 = 365 / 20
5/2465=2/4931
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 19 صفحه
قسمتی از متن .doc :
مقدمه
ابتدا بحث پرسشی را مطرح میکنیم. این پرسش ممکن است بیفایده و سطحی به نظر برسد. اما روش مطالعه ما به پاسخ آن بستگی دارد. پرسش این است:
تعریف شهر چیست؟
بسیاری از پژوهشگران علوم گوناگون، تعریفهایی متفاوتی از شهر ارائه دادهاند؛ مثلاً جغرافیدانان پدیده تمرکز اقوام و تجمع آنان را بیشتر با ملاحظه شرایط محیطی مجاور و مقتضیات زمینی که شهر در آن پا میگیرد، ارزیابی میکنند. آنها این مطالعه را بیشتر به تقسیمبندی زمینهای تحت ساخت و ساز، و زمینهای آزاد اختصاص میدهند و کمتر به جنبههای شهری آن توجه میکنند.
جامعهشناسان به روابط انسانی میان شهروندان توجه نشان میدهند.
حقوقدانان و سیاستمداران مسأله اصلی را ساختارهای اجتماعی و سیاسی و قوانین و مقرراتی ارزیابی میکنند که زندگی جمعی شهروندان را سامان میدهد.
اقتصاددانان برنامهریزی سرمایهگذاری و استفاده بهینه از استعدادهای اقتصادی جامعه را هدف مطالعه خود قرار میدهند.
همان گونه که ملاحظه میشود، همه جا سخن از دیدگاه مختلف و یک سویه است که البته همگی قابل احترامند ولی جامع نیستند. اما، شهرساز (مهندس یا معمار) تعریفی جامع از شهر بیان میکند.
از دید شهرساز، شهر همواره خود را با افرادی که در آن زندگی میکنند، تطبیق میدهد و ساکنان شهر، آن را تغییر میدهند. این انطباق و رابطه متقابل در حال انجام یافتن و شکل گرفتن دائمی است.
از مجموعه علوم یاد شده، شهرسازی یا به تعریف دیگر، علمی که ساماندهی شهر یا ساماندهی تودههای مستقر در قطعهای از زمین را به عهده دارد، (که از آن در زبانهای مختلف Town Planing وStadtebau و غیره تعبیر میشود.) تولید مییابد. به این طریق شهرسازی چهره سهگانه علم، تکنولوژی و هنر را به خود میگیرد:
علم: زیرا مطالعه پدیدههای طبیعی وانسانی برای کشف قوانین مورد نیاز جهت هدایت ما برای تحقق ما را به عهده دارد.
تکنولوژی: از این جهت که پیشرفتهای بدست آمده در علم، کاربردی جهت پاسخگویی به نیازهای بسیار متنوع زندگی داشته باشد.
هنر: بدین سبب که همواره از احساسات بشری استفاده میکند و به زیبایی و هماهنگی و همسازی توجه دارد، و با تلاش برای خلق جذابیتهای محیطی در زندگی روزمره، به آسایش دست مییابد و روح و نشاط را کشف مینماید.
از مباحث بالا بر میآید که شهرساز به تنهایی قادر نخواهد بود همه کارها را انجام دهد ولی میتواند و باید نقش هماهنگ کننده تخصصهای مختلف را به منظور دستیابی به مناسبترین برنامه ریزی و تقسیمبندی ایفا کند. شهرساز باید تواناییهای مختلف را در خود ایجاد نماید. و دارای حس مشاهده قوی باشد. همواره به خاطر داشته باشید که مسئولیتی سنگین بویژه در برابر نسلهای آینده برعهده دارد.
شهرسازی را در یک جمعبندی میتوان به مثابه مقرراتی دانست که به جمعیتها میپردازد و از این طریق به نسبت به ساماندهی منطقی شهرها، سرزمینها، حومه آنها، ابزار تولید و ارتباط جمعی و ... به منظور دستیابی به شرایط بهتر زندگی فردی و اجتماعی اقدام مینماید.
شهرسازی به عنوان یک علم، پیشینه چندانی ندارد ولی به عنوان هنری که تا کنون موفق به ارائه راه حلهایی بسیار مطلوب برای مشکلات شهری شده است بسیار قدیمی است.
در گذشته اعتقاد بر آن بود که هیپوداموس (Hypodamous) اولین کسی بوده است که قسمتهای مختلف شهر را آگاهانه در ارتباط با هم دیده و او را پدر شهرسازی میدانستند ولی اکثریت این باور را مردود دانستهاند و اعتقاد دارند که هنر شهرسازی برای اولین بار در یونان مطرح نشده است. و احتمال میدهند که هیپوداموس شخصی ناشناس در هاراپا بوده است. با توجه به روابط منظمی که بین قسمتهای مختلف شهرهای هاراپا (Harappa) دیده شده است. در این محدوده به دنبال بانیان هنر شهرسازی میگردند البته نظام شبکههای شطرنجی در کاهون (Kahun) در 2670 قبل از میلاد و سپس در تلالعمارانه (Tel-el amarna) و دیگر نقاط مطرح میگردد که با توجه به دارا نبودن معیارهای خاص در شهرسازی آنها را مورد قبول نمیدانند.
معروف است که نخستین پیامبری که به امر شهرسازی توجه خاص داشته حزقیال نبی بوده است که حدود 600 سال قبل از میلاد منطقهبندی را در شهر معمول نمود و دستور داد بیتالمقدس از لحاظ شهرسازی به مناطقی چند تقسیم و در هر منطقه قسمتی از تأسیسات عمومی و خصوص بنا شود و شاید بتوان گفت نخستین بار بود که بشر در شهر خود قسمتی را به تأسیسات مذهبی و قسمت دیگر را به ساختمانهای دولتی و بخشی را به محل سکونت اختصاص داد.
شکل شهر
کار اصلی طراحی شهری تعیین شکل مطلوب برای شهر است. گرچه طراحی شهری به غیر از مقیاس شهر و مناطق شهری در دو مقیاس طراحی پروژه و طراحی شبکه نیز کاربرد دارد لیکن مباحث نظری مربوط به شکل شهر عمدتاً در مقیاس کل شهر مطرح شده است.
مواد خامی که طراح شهر از آنها به منظور شکل دادن به شهر استفاده میکند عبارتند از: فضا به مفهوم فضاهای عمومی شهر نظیر خیابانها، میدانها، پارکها و مکان، مقیاس، شکل و ارتباط بین آنها. واژگان فضا در ادبیات طراحی شهری نسبتاً غنی است. محور دید، حیاط، فضای تنگ، فضای پر پیچ و خم، دالان، مسیر، رؤیه، سقف، فضای باز طبیعی، پارک، کاسه، تاج، دره واز این قبیل نمونهها از این واژگانند.
فعالیتهای مرئی که میتواند در جذابیت و عملکرد بهتر فعالیتها و فضاها مؤثر باشند.
توالی: فضای شهر متشکل از شبکهای از فضا ها است با دیدهای متوالی. یک دید واحد آنقدر اهمیت ندارد تا مجموعهای مرتبط از دیدها بیرون آمدن از یک فضای تنگ و باریک و وارد شدن به یک فضای گشاد تأثیر عمدهای بر تجربهکننده میگذارد. یکی از کارهای اساسی طراحی شهری اینست که فضاهای شهری را به عنوان فضاهایی مورد تجزیه و تحلیل قرار دهد که شخص در آنها به حرکت میپردازد.
ارتباطات: هر فضا معانی خاصی را به استفاده کنندگان آن منتقل میکند. خواه این کار از طریق نمادهای صریح صورت گیرد و یا بر اساس معلومات مشاهدهگر از معانی اشکال و حرکات مشهود. این معانی بصور گوناگون در فضا پخش شدهاند.
سطوح: رویة دیوارها، سقفها و کفها از مشخصات بارز و کاملاًُ مرئی هر فضای شهری است با عملکردها و معانی نمادی گوناگون.
عناصر طبیعی: (نظیر سنگ، خاک، آب) اینها بستر اصلی زیستگاها را تشکیل میدهند و بصور و معانی مختلف میتوانند در شکلدهی شهر نقش داشته باشند.
گیاهان: گیاهان نیز یکی از اجزای اصلی تشکیلدهنده و شکلدهند محیطاند که بیش از هر عامل دیگری از جذابیت برخوردارند.
جزئیات: در یک فضای ساخته شده، بسته به مقیاس، بسیاری از جزئیات ممکن است مد نظر قرار گیرد نظیر:نرده، نیمکت، علائم، تیر، سطل آشغال، شیر آتشنشانی، سیمکشی، چراغ، صندوق پست، پله، جدول، اطاقک تلفن و امثال آن.
طراح شهری با توجه به عملکرد و نقش هر یک به مکانیابی و پیدا کردن شکل مناسب برای آنها میپردازد. این اجزاء معمولاً ابزار کار طراحی شهری در پایینترین مقیاس است.
اهمیت دادن به شکل شهر بخاطر نقشی است که شکل شهر میتواند در تحقیق اهداف یک شهر داشته باشد. ارتباط برخی از اهداف شهر، با شکل شهر از گذشته برای ما روشن است. برای مثال نیاز به امنیت و دفاع از شهر در تعیین مکان اندازه و شکل و جزئیات آن شامل حصار و خندق، فشردگی بافت، وسعت معابر اصلی جهت حرکت ابزار جنگی، قرار گرفتن فعالیتهای خاص در مرکز و از این قبیل اثر تعیینکنندهای داشته است.
بعضی از این روابط آگاهانه صورت میگیرد و برخی نظیر تأثیر عوامل اقلیمی ـ جغرافیایی بطور ضمنی اثر خود را بر شکل شهر میگذارند. لیکن امروز با گسترش و پیچیدگی شهرها طبعاً اهداف به مراتب بیشتری برای شهرها در نظر گرفته میشود و طراحی شهری نیز باید حتیالمقدور زمینه تحقق آن اهداف را فراهم سازد. مسائل زیست محیطی، رفتاری، هویت، تنوع، خوانایی، معنی، ادراک و محدودیت های مختلف فضایی، طبیعی، اقتصادی، اجتماعی، فنی و فرهنگی عواملی هستند که باید در فرایند شکلدهی به محیط مورد توجه قرار گرفته و شکل حاصله متناسب و در رابطه با مسائل و اهداف فوق باشد. کوینلینچ در مورد جامعه غربی هدف نهایی را رفاه انسان قرار داده و اجزاء آن را پنج دسته عامل شامل: الف) سلامتی، برابری، بقا، تداوم و قابلیت انطباق؛ ب) انسجام، معنی، عکسالعمل، ج) توسعه، رشد، انگیزه، انتخاب و آزادی، د) مشارکت، استفاده فعالانه از قدرت، کارآئی، مهارت، کنترل و هـ) راحتی و آسایش دانسته و سپس آنها را در دو دسته عوامل مربوط به رابطه بین انسان و اشیاء و رابطه بین انسان و انسان تقسیم میکند.
فرم شهرها:
همانگونه که قبلاًُ بیان گردید بحث شهر و شهرسازی بحث واقعیتهای طبیعی و اجتماعی و یا بحث تجمع انسانهاست ضمن اینکه شهر زمینی است که انسان بر روی آن رشد و نمو میکند و بر اساس نیازهای خود آن را تغییر میدهد و میسازد.
طراحی شهری و شهرسازی، به منظور ایجاد محیط مناسب جهت زندگی انسان و نظام دادن(واقعی ـ عملکردی) به فضای زیست او، انجام میگیرد. همچنین جهت دستیابی به استفاده