لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 22 صفحه
قسمتی از متن .doc :
مقدمه:
آنچه ما به طور معمول زندگی می نامیم سکه ای است که هنر مدرن که روشن ترین ویژگی آن محصور شدن در زندگی مبتذل است روی بی رنگ این سکة حقیقت است و توجه زیاد انسان به روی بی رنگ سکه او را از روی حقیقی آن که بی اندازه وسیع و زیباست دور کرده است. این توجه تا جایی است که انسان ظواهر بی اهمیت آن را حقیقت شمرده است. او به آئین وهمی به نام پوزیتیویسیم می بالید و آن را برای خود نوعی آزادی تلقی کرد و این همان محروم ساختن خود بود. او به اشاراتی که گهگاه از راز کیهانی در درونش شعله ور می شد توجه نمی کرد و آنها را چون نداهای بیهوده ای تلقی می کرد و این بی توجهی به خاطر خبر نداشتن از وجود خود بود.
در این میان ظهور سورئالیسم خود می توانست انقلابی باشد بر ضد این تفکرات پوچ و بیهوده. به همین دلیل ظهور سورئالیسم در کشور دکارت و ولتر خود پدیده ای خارق العاده بود.
حرف سورئالیسم فقط جنبة انقلابی و هنری ندارد. منطق او چیزی فراتر از این هاست، و آن انقلابی اجتماعی و فراگیر و در نهایت آزادی بشریت بود و در حقیقت هدف والای سورئالیسم غنی کردن عطش پرشور آزادی است.
پیدایش سورئالیسم:
سورئالیسم این قصد را ندارد که با سرهم کردن یک سری استدلالات انتزاعی،
نظریه هایی را تحلیل یا اثبات کند. سورئالیسم در ابتدای امر یک عصیان است. سورئالیسم حاصل هوش روشنفکرانه نیست بلکه عکس العملی است تراژدی مابین دو مقولة قدرتهای روح و شرایط زندگی. سورئالیسم امیدی است بی انتها برای زندگی دوبارة انسان.
آندره برتون بارها و بارها در مورد عمل اصلی یعنی بیداری وجدان سورئالیستی اظهار نظر کرده است. مثلاً: آن جایی که ناتوانی خود را در تعیین سهم خود در سرنوشتی که برایش مقدر شده است را بیان می کند و خودداری می کند از اینکه هست بودن خود را با شرایط مضحک همة هستی های دیگر تطبیق دهد و ریشة همه سورئالیستها در همین بیانیة برتون نهفته است. زیرا انسان نه تنها به عجز خود در مورد تعیین سرنوشتش آگاه است بلکه نیروهای بالقوه ای را نیز در وجود خود احساس می کند که اگر به همین زندگی محقر و بی چیز خود اکتفا نکند و به دنبال نیروهای نهفته در درون خود بگردد مطمئناً به نتایجی بزرگ دست خواهد یافت. رنج و ناامیدی می تواند دو عامل اساسی باشد برای انسانی که از زندگی روزمرة خود راضی است و تنها این دو عامل است که او را وادار می کند که خود را بالا بکشد و به مناطق عالی دست پیدا کند.
موقعیت تاریخی:
سورئالیسم نتیجة افکار پست بعد از جنگ جهانی اول است و نمی توان این موقعیت مکانی و زمانی را از آن جدا کرد. سورئالیست ها نوجوانی را زمانی به جوانی رساندند بهبهة جنگ بودند. جنگ جهانی اول برای جوانان سورئالیستی نه یک بلای آسمانی و نه یک تجربة روانی بود. بلکه تنها فاجعه ای بود که بی سبب رشد فرهنگی دنیای جدید را تهدید می کرد.
طرفداران سورئالیسن که در ابتدا دادائیسم بودند روحیة عصیان گری خود را در راستای سورئالیسم به رهبری آندره برتون به جلو بردند اما با این حال به جنگ با نهلسیم دادا برآمدند و راهی را می رفتند که به عقیدة خودشان رستگاری بود. و این عقیده را داشتند
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 17 صفحه
قسمتی از متن .doc :
نام کتابها: دادا و سورئالیسم
نوشته: سی. و. ای بیگزبی
ترجمه: حسن افشار
فهرست:
تعریفها در رابطه با دادا
شیوع ویروس دادا
جوهر دادا
برداشت کلی از دادا
تعریف در رابطه با دادا
هیچ دادائیستی خاطراتش را نخواهد نوشت! هر چه را «از تاریخ دادا» نامیدند باور نکنید. ولو مقدار زیادی از آن هم حقیقت داشته باشد، چون مورخی که صلاحیت نوشتن آن را داشته باشد هنوز به دنیا نیامده است.
مارسل یانچو
… باز یک نمایشگاه دادائیستی دیگر! مردم چه شان شده؟ می خواهند دادا را مثل یک شیء عتیقه به موزه بسپارند؟ داداد یک بمب بود… عجیب نیست که کسی نزدیک نیم قرن بعد از انفجار یک بمب، بخواهد تکه های آن را جمع کند و به هم بچسباند و آن را به نمایش بگذارد؟
ماکس ارنست
این اختلاف در تاریخگذاری که در بالا می بینیم، از تردیدی حکایت دارد که بر تاریخ ولادت این جنبش هنری حاکم است، جنبشی که ظاهراص هم هنر را انکار می کرد و هم اهتمام جنبش های متعارف را مردود می شمرد. جستجوی ریش ها و تلاش برای ترسیم و تعریف این «دون کیشوت» مآبترین پدیده روزگار ما سرگرمی بیهوده محققان و غارشناسان هنری بسیاری در پنجاه سال گذشته بوده است. اب این همه کمتر جنبشی تا بدین حد در برابر تفسیر جدی مقاومت کرده است.
دادائیستها، با همه سوء ظنشان به برنامه ها و تنفرشان از نظام های رسمی، منتظر کردن مرامنامههای پی در پی و غالباً ضد و نقیض لذت می بردند. در حالی که معتقد بودند تعریف کردن دادا عملی «غیر دادائیستی» است، همیشه سعی می کردند آن را تعریف کنند و در این میان اشتیاق زیادی به مغلطه بازی و تناقض گویی از خود نشان می دادند. مثلا تسارا از یک طرف اعلام می کرد «دیگر مانیفست بی مانیفست» و از طرف دیگر وقت و نیروی زیادی را صرف نوشتن آنها یکی بعد از دیگری می کرد. اما خود او بعدها در یکی از اشعارش گفت: «اگر همه مخالف خوانی می کنند و برای این است که حق دارند». عجیب نیست که ماکش ارنست از والت ویتمن به عنوان یکی از محبوب ترین شاعران خود یاد می کرد.
مانیفست ظاهراً پاسخگوی نیاز مردم به بیان صحیح و جدل انگیز بود. ولی با لجاجت، فقط هدف دادائیستها را برآورئده می کرد که دست انداختن بورژوازی بود. مردم بیانیه سرراستی می خواستند که جوهر این جنبش هنری تازه را برایشان توضیح بدهم، ولی در تله کلماتی می افتادند که قصدشان در درجه اول این بود که ثابت کنند زبان چیز زائدی است. با وجود این، این اعلامیه ها و بیانیه های زیر، با همه تناقضهای شدید و عمدیشان دستکم قدری از جوهر و لحن داداد را غیر مستقیم منتقل می کنند:
کسی که با این مانیفست مخالف باشد دادائیست است.
… من در اصل با هر مانفستی مخالفم، همان طور که با هر اصلی مخالفم… این مانیفست را برای این می نویسم که نشان بدهم مردم ضمن اینکه با هم یک نفس عمیق در هوای تازه می کشند می توانند دست به هر کار مخالفی هم بزنند.
تریستان تسارا
برای ما هیچ چیز مقدس نبود. جنبش ما نه عرفانی بود، نه کمونیستی، نه هرج و مرج طلب. همه این جنبشها یک جور برنامه ای برای خود داشتند، ولی مال ما کاملا نیهیلیستی (هیچ گرایانه) بود. ما به همه چیز، حتی خودمان، تف میکردیم. سمبول ما پوچی بود، یک خلاء، یک فضای خالی ….
جورج گروس