لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 6 صفحه
قسمتی از متن .doc :
سخنی در باب تعالی سازمانی:اما تعالی سازمانی چیست و چه معنایی دارد ؟آیا تعالی سازمانی یک کالاست که بتوان آنرا از بیرون سازمان تهیه نمود و سپس در سازمان جاری نمود؟آیا تعالی سازمانی یک بازی است ؟آیا تعالی سازمانی یک موج زودگذر است که می بایست چند صباحی صبر نمائیم تا گذر نماید ؟از این قبیل سوالات را می توان در مورد موضوع تعالی سازمانی مطرح نمود . اما براستی تعالی سازمانی چیست و به چه کار می آید ؟آنچه در پی می آید مبحثی است که به شفاف سازی بحث کمک می نماید .
تعبیر مفهومی تعالی سازمانی :
***فرآیند حرکت از وضع موجود بسمت وضع مطلوب .***
حال این سوال پیش می آید که وضع مطلوب چه وضعی است ؟وضع مطلوب دارای چه ویژگی هایی می باشد ؟ وضع مطلوب دارای چه معیارهایی آست ؟
جهت پاسخ به سوالات فوق است که پای مدل های تعالی به میان می آید . در واقع مدل های تعالی به سازمانها کمک می نمایند تا طریق حرکت بسمت تعالی سازمانی را بیابند، در واقع مدل های تعالی حاوی ویژگی ها و معیارهای وضع مطلوب می باشند .
معروفترین مدل های تعالی سازمانی :مدل تعالی سازمانی دمینگ مدل تعالی سازمانی بالدریج شماتیک مدل بالدریج را ببینیدمدل تعالی سازمانی EFQM شماتیک مدل EFQM را ببینید
مدل تعالی سازمانی EFQM:از آنجائیکه حوزه ارائه مطالب این وبلاگ مدل تعالی سازمانی بنیاد مدیریت کیفیت اروپا (EFQM)می باشد لذا در ذیل به تشریح این مدل می پردازیم :
سیر تاریخی مدل تعالی سازمانی EFQM :ماموریت بنیاد مدیریت کیفیت اروپا (EFQM) :حمایت و پشتیبانی از مدیریت شرکت های اروپایی ، و در صورت نیاز کمک به تمام بخش های اتحادیه اروپایی (EC) . 1988:در 15 سپتامر 1988 ، مدیران عامل 14 شرکت اروپایی دور هم گرد آمده و بنیاد کیفیت اروپا (EFQM) را بمنظور مدیریت کیفیت بنا نهادند . 1989:در 19 اکتبر1989 ماموریت ، چشم انداز و اهداف کلان EFQM بطور رسمی تدوین گردید . 1991:در این سال مدل تعالی EFQM متولد شد . از سال 1988 تا سال 1991 این بنیاد (EFQM) تازه تاسیس شده تمامی فعالیت های خود را حول توسعه مدل EFQM -بعنوان چارچوبی که بر اساس آن وضعیت داوطلبان جایزه کیفیت مورد قضاوت قرار میگرفت – معطوف نمود . یک تیم اصلی کوچک با پشتیبانی 300 متخصص ، کار بر روی مدل را انجام می دادند . 1992:در این سال اولین جایزه کیفیت اروپا توسط پادشاه اسپانیا در شهر مادرید به برنده آن اعطا گردید . 1995:در سالهای اولیه تاسیس ، EFQM قصد داشت تا فعالیت هایش را بر روی سازمانهای با اندازه بزرگ و زیرمجموعه هایشان معطوف نماید اما با گذشت اولین سال از اعطای اولین جایزه آشکار شد که این مدل می تواند برای بخش دولتی و شرکت های با اندازه کوچک و متوسط نیز کاربرد داشته باشد ، بنابراین در سال 1995 ، EFQM این دو طبقه جدید را نیز برای اعطای جایزه کیفیت پذیرفت . 2000:EFQM در ابتدا کار خود را با 14 عضو آغاز نمود . در طی 10 سال ، اعضاء به بیش از 700 سازمان از دو بخش خصوصی و عمومی رسید . 2005:در حال حاضر EFQM در حال توسعه چارچوب هایی جهت موضوعات خاص مدیریتی می باشد .
معیارهای تعالی سازمانی مدل EFQM:معیار های توانمند ساز که شامل موارد ذیل می باشد :
معیار رهبری
معیار خط مشی و استراتژی
معیار کارکنان
معیار شراکت ها و منابع
معیار فرآیند ها
معیار های نتایج که شامل موارد ذیل می باشد :
معیار نتایج مشتری
معیار نتایج کارکنان
معیار نتایج جامعه
معیار نتایج کلیدی عملکرد
در واقع از نظر بنیاد مدیریت کیفیت اروپا وضع مطلوب دارای معیار های فوق می باشد . وضعی که در آن سازمان از نظر معیار های فوق متعالی باشد .
شروع حرکت بسمت تعالی سازمانی :گام 1- انتخاب مدلی جهت حرکت بسمت تعالی سازمانی . گام 2-آموزش مدل انتخاب شده به همسفران مسیر حرکت بسمت تعالی سازمانی .گام 3-تعیین وضع موجود (انجام خودارزیابی بر اساس مدل انتخاب شده و آگاهی نسبت به فاصله با وضع مطلوب) . گام 4-کاهش شکاف وضع موجود با وضع مطلوب (از طریق تعریف پروزه های بهبود جهت تدوین و یا تصحیح رویکرد های سازمانی) .گام 5- ادامه سفر بسمت تعالی با تکرار گام های 3 و 4 .سفر بسمت تعالی سازمانی سفریست پایان ناپذیر
رهبران ماموریت ، چشم انداز ، ارزش ها و اخلاقیات را تدوین نموده و خود الگوی فرهنگ تعالی هستند .
ایجاد / توسعه ماموریت، چشم انداز و فرهنگ سازمانی .
ایجاد / توسعه و ایفای نقش الگو در زمینه ارزشها ، اخلاقیات و مسئولیت های عمومی که از فرهنگ سازمانی حمایت می نماید .
بازنگری و بهبود اثربخشی رفتارهای فردی رهبری .
مشارکت فعال در فعالیت های بهبود .
ترغیب و تشویق توانمند سازی ، خلاقیت و نوآوری ، بعنوان مثال از طریق تغییر ساختار سازمانی و سرمایه گذاری در فعالیت های یادگیری و بهبود .
تشویق ، پشتیبانی و عمل براساس یافته های فعالیت های یادگیری .
اولویت بندی فعالیت های بهبود .
ترغیب و تشویق در جهت همکاری های درون سازمانی .
رهبران بمنظور اطمینان از ایجاد ، اجا و بهبود مستمر سیستم های مدیریتی سازمان ، شخصاً مشارکت می نمایند .
همسوسازی ساختار سازمانی در جهت تحقق خط مشی و استراتژی سازمان .
اطمینان از توسعه و استقرار سیستمی بمنظور مدیریت فرآیندها .
تعیین مالکیت شفاف فرآیندها .
اطمینان از ایجاد و اجرای فرآیندی جهت تدوین ، جاری سازی و بروزآوری خط مشی و استراتژی .
اطمینان از ایجاد و اجرای فرآیندی جهت اداره موثر سازمان .
اطمینان از ایجاد و اجرای فرآیندی جهت اندازه گیری ، بازنگری و بهبود نتایج کلیدی .
اطمینان از ایجاد و اجرای فرآیند یا فرآیندهایی جهت ترغیب ، شناسایی ، برنامه ریزی و اجرای برنامه های بهبود به منظور توانمند سازی رویکردها ، بعنوان مثال از طریق فعالیت های خلاقیت ، نوآوری و یادگیری .
رهبران با مشتریان ، شرکاء و نمایندگان جامعه تعامل دارند .
برآورده نمودن ، درک و پاسخگویی به نیازها و انتظارات .
ایجاد شراکت های تجاری و مشارکت در آن .
ایجاد فعالیت های بهبود مشترک و مشارکت در آن .
قدردانی از افراد و تیم های ذینفعان بخاطر همکاری در کسب و کار ، وفاداری و غیره .
مشارکت در مجامع حرفه ای ، کنفرانس ها و سمینارها ، بویژه مجامعی که در جهت ارتقاء و حمایت از تعالی فعالیت می نمایند .
ارتقاء ، حمایت و مشارکت در فعالیتهایی که هدفشان بهبود محیط جهانی و همکاری سازمان با جامعه می باشد ، با در نظر گرفتن احترام به حقوق و منافع نسل های آینده .
خط مشی و استراتژی مبتنی بر نیازها و انتظارات حال و آینده ذینفعان هستند .
جمع آوری و درک اطلاعات جهت تعریف بازار و بخش هایی از بازار که سازمان در حال و آینده فعالیت می نماید .
شناسایی ، درک و پیش بینی نیازها و انتظارات حال و آینده ذینفعان ، شامل مشتریان ، کارکنان ، شرکاء ، جامعه و سهامداران .
شناسایی ، درک و پیش بینی توسعه های بازار ، شامل فعالیتهای رقبا .
رهبران بمنظور اطمینان از ایجاد ، اجا و بهبود مستمر سیستم های مدیریتی سازمان ، شخصاً مشارکت می نمایند .
همسوسازی ساختار سازمانی در جهت تحقق خط مشی و استراتژی سازمان .
اطمینان از توسعه و استقرار سیستمی بمنظور مدیریت فرآیندها .
تعیین مالکیت شفاف فرآیندها .
اطمینان از ایجاد و اجرای فرآیندی جهت تدوین ، جاری سازی و بروزآوری خط مشی و استراتژی .
اطمینان از ایجاد و اجرای فرآیندی جهت اداره موثر سازمان .
اطمینان از ایجاد و اجرای فرآیندی جهت اندازه گیری ، بازنگری و بهبود نتایج کلیدی .
اطمینان از ایجاد و اجرای فرآیند یا فرآیندهایی جهت ترغیب ، شناسایی ، برنامه ریزی و اجرای برنامه های بهبود به منظور توانمند سازی رویکردها ، بعنوان مثال از طریق فعالیت های خلاقیت ، نوآوری و یادگیری .
رهبران با مشتریان ، شرکاء و نمایندگان جامعه تعامل دارند .
برآورده نمودن ، درک و پاسخگویی به نیازها و انتظارات .
ایجاد شراکت های تجاری و مشارکت در آن .
ایجاد فعالیت های بهبود مشترک و مشارکت در آن .
قدردانی از افراد و تیم های ذینفعان بخاطر همکاری در کسب و کار ، وفاداری و غیره .
مشارکت در مجامع حرفه ای ، کنفرانس ها و سمینارها ، بویژه مجامعی که در جهت ارتقاء و حمایت از تعالی فعالیت می نمایند .
ارتقاء ، حمایت و مشارکت در فعالیتهایی که هدفشان بهبود محیط جهانی و همکاری سازمان با جامعه می باشد ، با در نظر گرفتن احترام به حقوق و منافع نسل های آینده .
خط مشی و استراتژی مبتنی بر اطلاعات حاصل از اندازه گیری عملکرد ، تحقیق ، یادگیری و فعالیت های مرتبط بیرونی هستند .
تجزیه و تحلیل خروجی حاصل از شاخص های عملکرد داخلی .
تجزیه و تحلیل خروجی حاصل ازفعالیت های یادگیری .
تجزیه و تحلیل داده های مرتبط با تصویر خارجی و آگاهی از نام تجاری .
تجزیه و تحلیل عملکرد رقبا و سازمانهای دارای بهترین وضعیت در همان رده .
تجزیه و تحلیل داده های مرتبط با شایستگی های محوری شرکای موجود و بالقوه .
تجزیه و تحلیل داده های کوتاه مدت و بلند مدت مرتبط با موضوعات اجتماعی ، محیطی ، ایمنی و حقوقی .
تجزیه و تحلیل داده های اثرات محصولات و خدمات در سرتاسر چرخه عمرشان .
شناسایی و درک شاخص های اقتصادی و مردم شناسی .
تجزیه و تحلیل داده ها جهت تعیین تاثیر تکنولوژی ها و مدل های کسب و کار جدید بر روی عملکرد سازمان .
خط مشی و استراتژی تدوین ، بازنگری و بروز می شوند .
تدوین ، بازنگری و بروزآوری خط مشی و استراتژی سازگار با ماموریت ، چشم انداز و مفاهیم تعالی .
متعادل سازی نیازهای و انتظارات کوتاه مدت و بلند مدت ذینفعان .
ارزیابی ریسک و شناسایی راه های پیگیری این ریسک ها .
شناسایی مزیت رقابتی حال و آینده .
شناسایی نیازها و قابلیت های محوری جهت شراکت ها / اتحادها بمنظور تحقق خط مشی و استراتژی .
تاکید مجدد به حضور در بازار های ایجاد شده فعلی یا نیاز به تغییر رویکرد بازار .
همسو سازی استراتژی با استراتژی شرکاء و متحدین .
شناسایی عوامل حیاتی موفقیت .
همسو سازی و توسعه مستمر استانداردهای اجتماعی و محیطی با شرکاء .
ارزیابی مرتبط بودن و اثربخشی خط مشی و استراتژی .
خط مشی و استراتژی از طریق چارچوبی از فعالیت های کلیدی تفهیم و پیاده سازی می شوند .
شناسایی ، طراحی و تفهیم چارچوب فرآیندهای مورد نیاز برای تحقق خط مشی و استراتژی .
تفهیم خط مشی و استراتژی به ذینفعان و ارزیابی آگاهی آنان از خط مشی و استراتژی ها .
همسو سازی ، اولویت بندی ، تصویب ، اشاعه و تفهیم برنامه ها ، اهداف ، مقاصد و پیگیری دستاوردها .
برقراری سازوکارهای گزارش دهی در تمامی گستره سازمان بمنظور ردگیری پیشرفت .
منابع انسانی برنامه ریزی ، مدیریت می شوند و بهبود می یابند .
تدوین / توسعه خط مشی ها ، استراتژی ها و برنامه های منابع انسانی .
درگیر نمودن کارکنان و نمایندگانشان در تدوین / توسعه خط مشی ها ، استراتژی ها و برنامه های منابع انسانی .
همسو سازی برنامه های منابع انسانی با خط مشی و استراتزی ، ساختار سازمانی و چارچوب فرآیندهای کلیدی .
مدیریت استخدام ، توسعه کارراهه شغلی و برنامه ریزی جانشین پروری .
ارتقاء و اطمینان دهی از وجود عدالت در تمامی شرایط استخدام ، شامل خط مشی ها ، استراتژی ها و برنامه های ایجاد کننده فرصتهای برابر .
استفاده از پیمایش های کارکنان و سایر روش های اخذ بازخورد از کارکنان جهت بهبود خط مشی ها ، استراتژی ها و برنامه های منابع انسانی .
استفاده از متدولوژی های نوآورانه سازمانی جهت بهبود طریق انجام کار ، بعنوان مثال ساختاردهی مجدد زنجیره تامین ، کار تیمی انعطاف پذیر .
دانش و شایستگی کارکنان شناسایی ، مدیریت و حفظ می شوند .
شناسایی ، دسته بندی و منطبق نمودن دانش و صلاحیت های کارکنان با نیازهای سازمانی .
ایجاد / توسعه و استفاده از برنامه های آموزش و توسعه جهت اطمینان از انطباق کارکنان با قابلیت های موردنیاز حال و آینده سازمان .
توسعه ، هدایت و آموزش تمامی افراد سازمان بمنظور کمک به آنها جهت فهم و دستیابی به تمامی استعدادهایشان .
طراحی و ارتقاء فرصت های یادگیری فردی ، تیمی و سازمانی .
توسعه تمامی افراد سازمان از طریق تجربه کاری .
ایجاد/ توسعه مهارت های تیمی .
همسوسازی اهداف فردی و تیمی با مقاصد سازمانی .
بازنگری و بروزآوری اهداف فردی و تیمی .
ارزیابی و کمک به تمامی افراد سازمانی جهت بهبود عملکردشان .
کارکنان در امور مشارکت داده و توانمند می شوند .
تشویق و حمایت از مشارکت فردی و تیمی در فعالیت های بهبود .
تشویق و حمایت از مشارکت تمامی افراد سازمانی ، بعنوان مثال از طریق کنفرانس های داخل سازمانی ، مراسم و پروژه های اجتماعی .
تدارک فرصت های که مشارکت را ترغیب و رفتار خلاق و نوآور را حمایت می نماید .
آموزش کارکنان جهت تدوین / توسعه و اجرای خطوط راهنمایی که کارکنان را جهت انجام کار توانمند می سازد .
تشویق تمامی افراد سازمان به کار بایکدیگر در تیم ها .
کارکنان و سازمان گفتگو دارند .
شناسایی نیازهای ارتباطی .
تدوین / توسعه خط مشی ها ، استراتژی ها و برنامه ها بر اساس نیازهای ارتباطی .
ایجاد / توسعه و استفاده از کانال های ارتباطی بالا به پایین ، پایین به بالا و افقی .
شناسایی و اطمینان از وجود فرصت های تسهیم بهترین عمل و دانش .
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 28
سخنی کوتاه درباره اسطوره
اسطوره، معرب واژه یونانی historia به معنی «روایت» و «تاریخ» است. واژه myth در زبان های اروپایی از واژه یونانی mythos گرفته شده به معنی شرح، خبر و قصه. دانش اسطوره شناسی را «میتولوژی» میگویند.
اسطوره واقعیت فرهنگی بسیار پیچیده ای دارد که آن را میتوان از دیدگاه های گوناگون بررسی کرد. جامعه شناسان، قوم شناسان، روان شناسان و دین شناسان از اسطوره ها کمک می گیرند تا بتوانند با جوامع کهن بهتر آشنا شوند. اسطوره خاستگاه تفکر و عاطفه بشر است و آرزوهای او را باز می تاباند. از این رو با فلسفه و دین پیوندی نزدیک دارد و در آثار ادبی و هنری تاثیر فراوان گذاشته است.
انسان در جوامع کهن پیچیدگی های جهان و طبیعت را به گونه ای نمادین برای خود رمزگشایی می کرد. این رمزگشایی های نمادین ساختار اجتماعی اقوام باستانی را به ما نشان می دهند. هر چند اسطوره ها در جزئیات با هم متفاوتند، اما ساختار شان شبیه به هم است، زیرا همگی طرحی جهانی دارند. به نظر یونگ امروزه ما «به لطف نمایه ها و اسطوره های به یادگار مانده، در حال کشف تاریخ باستان هستیم».
موضوع مهم در اسطوره شناسی اهمیتی است که نمادها دارند، زیرا نقش خدایان، نیمه خدایان و قهرمانان را در زندگی اجتماعی مردم در دوران گذشته روشن میسازند.
«اسطوره نقل کننده سرگذشتی قدسی و مینوی است، راوی واقعه ای است که در زمان نخستین، زمان شگرف بدایت همه چیز، رخ داده است. به بیانی دیگر: اسطوره حکایت میکند که چگونه به برکت کارهای نمایان و برجسته موجودات ما فوق طبیعی، واقعیتی، چه کل واقعیت، یا تنها جزئی از آن پا به عرصه وجود نهاده است. بنابراین اسطوره همیشه متضمن روایت یک خلقت است، یعنی می گوید چگونه چیزی پدید آمده و هستی خود را آغاز کرده است. اسطوره فقط از چیزی که واقعاً روی داده و به تمامی پدیدار گشته، سخن می گوید. شخصیت های اسطوره موجودات ما فوق طبیعی اند و خاصه به دلیل کارهایی که در زمان سرآغاز همه چیز انجام داده اند، شهرت دارند. اساطیر کار خلاق آنان را باز می نمایانند و قداست (یا تنها، فوق طبیعی بودن) اعمالشان را عیان میسازند.»
اگر این تعریف را بپذیریم، باید قبول کنیم که اسطوره ها توصیف کننده عنصری مینوی در جهانند. این شکوفایی عنصر مینوی است که عالم را بنیان نهاده و بر اثر مداخلات موجودات ما فوق طبیعی است که انسان به گونه ای که امروز هست، تحول یافته است، یعنی موجودی جستجو گر و فرهنگ پذیر.
در زبان روز مره اسطوره را مترادف با واژه «خیالی» یا «غیر واقعی» به کار می برند، اما این تلقی کاملاً نادرست است. اسطوره افسانه نیست، داستانی است که به اعتبار محتوای خود از وقایع بزرگ ازلی: آغاز جهان، آغاز بشریت، آغاز زندگی و مرگ، آغاز پیدایش انواع جانوران و گیاهان، آغاز کشاورزی، آغاز آتش، آغاز آیین حکایت میکند. دلیل آن نیز روشن است: در ادوار اساطیری« انسان همیشه مایل بوده که به آغاز جهان باز گردد ... و به این ترتیب، زمان خود و خدایان را یکی کند.»
اما آنچه یاد آوری آن در اینجا ضروری است، این است که حقیقت اسطوره ها «نه منطبق با نظام منطقی است و نه با نظام تاریخی، زیرا میت بیش از هر چیز حقیقی دینی و معنوی است و به یک اعتبار خاص، سحر آمیز است.»
نکته ای که باید به آن توجه داشت این است که صحت تاریخی اسطوره ها مهم نیست، بلکه آنچه اهمیت دارد مفهوم و ارزشی است که آنها نزد پیروان خود دارند. از این رو آنچه اسطوره ها را از داستان متمایز می کند، کاربرد آن در دین است. اما ضمناً اسطوره ها از داستان ها و روایات نمادین محض به مراتب مهم ترند، زیرا آنها که در آیین های دینی بر خوانده میشوند «فعالیت قوای ما فوق الطبیعه را شرح می دهند، و تصور میشود که این بر خواندن موجب میگردد که آن نیروها آزاد یا دوباره فعال شوند.»
اسطوره در زمان خود نه تنها برداشت آدمی را درباره جهان پیرامون وی در بر می گرفت، بلکه پاسخگوی نیازهای مادی و روانی او نیز بود. ممکن است پاره ای اظهار کنند که اسطوره توجیه انسان ابتدایی از جهان بوده است.
این گفته درست است، اما بی نقص نیست: اسطوره گذشته از توجیه جهان، توجیه نقش آدمی در آن نیز بوده است. افزون بر این، اسطوره «نیازهای معنوی انسان را که محصول بیم و هراس او از نا شناخته ها و نیاز وی به پیدا کردن پناه و نگهبان و ایجاد ارتباط با جهان پیرامون بود برطرف میکرده است.»
این که انسان ادوار اساطیری نیاز داشته است که جهان پیرامونش را بشناسد، نکته تازه ای نیست. چه این واقعیت، ارتباط با ذهن آدمی دارد که به طور طبیعی در پی یافتن علت ها است. اما از سوی دیگر باید توجه داشت که «تفاوت شناخت اساطیری با شناخت علمی، نه در علی بودن یکی و علی نبودن دیگری است، بلکه این تفاوت بر اثر تحول آگاهی ما از حقایق عینی جهان است.»
از این رو هدف اسطوره نیز همانند علم بیان واقعیت های جهان و روشن کردن پدیده های آن است. اسطوره مانند علم «عواملی را که در جهان مداخله دارند، بر می شمارد و ما را از ماهیت مادی و معنوی آنها آگاه میسازد.»
اسطوره برای جهان هستی رمز و رازها و نیروهای ما فوق بشری قائل میشود و بیانگر ماهیت بسیاری از عناصر طبیعی آن است. از این رو جای شگفتی نیست اگر مثلاً « در آیین ساده آریایی ها آسمان، آتش، باد، خورشید، ماه، ستارگان و باران که همگی مظاهر زندگی هستند، پرستیده میشوند و در برابر آنها نیروهای زیان بار طبیعت به اشکال اهریمنی و پلید مجسم و نکوهش میشوند.»
اسطوره ی ایزیس، ازیریس یکی از اساطیر پر آوازه ی جهان باستان است که ریشه در مصر دارد. ازیریس نخست ایزد طبیعت و روح گیاهان، و در روزگاران بعد، ایزد مردگان، داور و میانجی مردگان و زندگان بود. یونانیان او را با هادس و دیونیزوس یکی می پنداشتند. ازیریس هر سال به هنگام خشک شدن کشت زاران و مرگ نباتی، می مرد و دوباره در بهار، به هنگام جوانه زدن غلات زاده میشد.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 6
« سخنی درباره ی لسان الغیب»
درباره ی: نویسنده بزرگ خواجه شمس الدین محمد حافظ شیرازی
سخن و تفحص پیرامون اشعار تغزلی و موسیقائی حافظ از سوی حافظ شناسان و عالمان عرفان بسیار شده است بی آنکه در اداراکات و کشف شهودات آن ها درباره ی حافظ و آفرینش های هنری او تشابه و یگانگی هائی وجود داشته باشند این ابهام شاید به دلیل ایهام و کنایات و نیز نمادهای قومی و فرهنگی است که در زبان و کلام و شیوه بیان سمرفندی که در عصر حافظ می زیسته است و کتاب تذکره خود را 4 سال بعد از وفات بپایان بوده است در کتاب خود او را دانا به عالم راز آلود غیب و حافظ یاد کرده است و بودند پژوهندگان و سوخته ی زبان و فرهنگ ایران که دل و جان در گرو این عشق اثیری و عارفانه که از سوی خداوندگار یکتا در این وند عاشق به ودیعه نهاده شده بود نهاوند و جان در قربانگاه محراب عشق باختند بی آنکه بر اسرار و رازهای سر به مهر رنگین کمان جام جهان نمای و به ژرفای اسطوره های شعر خواجه چیده شوند حافظ زمانی پا به عالم هستی نهاد که نزدیک به هشتاد سال از تجاوز و حاکمیت زورمداران اقوام بیابانگرد مغول و ترکان تیموری که تنها ابزار و فرهنگ شان تیغ سلاح خون ریز شمشیر بود و با آن شهرهای پهناور را ویران زمین را یکی پس از دیگری غارت و به آتش کشیدند و به ضرب شمشیر وادار به اسارت و تسلیم نمودند میگذشت و شیراز نیز که به علت سیاست و حسن تدبیر شاهان و فرمانروایان فارس تسلیم و مصون از تعرض و چپاول مهاجم حیات درباره ی یافته بود به سیر فرهنگی خود ادامه داد. خواجه شمس الدین محمد بن محمد حافظ شیرازی در دهه سوم قرن هشتم هجری حدود سال 727 قدم به عالم سنجی خاک نهاد و چشم و جمال هستی گشود حافظ که هنوز چند سالی نداشت پدر خود را از دست داد. از پدر که فردی زحمتکش و وارسته بود چون توش و مالی نمانده بود در سالهای نخست نوجوانی او و مادرش با فقیر و تهیدستی روزگار می گذراندند جافظ چون به سن رسیده بود برای کسب درآمد و تامین معاش(در نانوایی یک از محله های شیراز به کار خمیرگیری مشغول شد) و چون شوق و عشق به آموختن داشت در یکی از مکتب خانه های آن زمان که از سوی فضلا و ادبای وقت اداره می شد و تحصیل پرداخت. حافظ پس از گذراندن مراحل نخستین تعلیم و تعلم چون در درون روح ناآرام جوشان خود که رشید در نبوغ جادوئی و سحرانگیزش که در حال بروز و ظهور بود و ذره تار و پودش را در بند و سیطره خود داشت و در تب درک معانی و علوم قرآنی و نیز تعالی علمی و فرهنگی خود می سوخت ضمن حضور در مجالس درس عالمان و ادبیان زمان که در شیراز به فراوانی یافت می شدند و در آن ایام بعد از مدرسه نظامیه بغداد که سوی مغولان به خاک و خون کشیده شده بود یک مرکز ادبی و فرهنگ بود و از اوایل قرن چهارم تا اواخر قرن هشتم هجری محل درس و بحث سالکان طریقت عرفان و ادب همچون ابن خفیف ( 372- 629 ) و جنید شیرازی و عارفان و شاعران صاحب سبک و کرامات بوده است در سلک دوستداران و عاشقان زبان و ادب فارسی و عرب در آمد و در مجالس درس عالمان فرهیخته و عارف زمان خود حضور یافت و تلمذ میکرد محمد گلندام که خود طبع شعری داشت و معاصر و هم مدرسه ی حافظ بود و با او دوستی بسیار نزدیکی داشت می گویند : « حافظ به تبع و تفحص در کتب اساسی علوم شرحی و ادبی از قبیل کشاف زمخشری و مطالع الانظار قاضی بیضاوی و مفتاح العلوم سکاکی و امثال آنها پرداخت محمد گلندام حافظ را چندین بار در مجلس درس قوام الدین ابوالبقا عبد الله بن محمود اصفهانی شیرازی ( 772 هجری ) مشهور به ابن النقید نجم عالم معروف به قرآت سبع و فقیه بزرگ خود دیده و غزل های سی رش را در همان محفل و ادب شنیده است » . حافظ که بنوغ و منزلت شعر خود را .
« سخنی درباره ی لسان الغیب »
« درباره ی نویسنده ی بزرگ خواجه شمس الدین محمد حافظ شیرازی »
می دانست در اندک زمان در هالی رحمت شهرت و افتخار یکی پس از دیگری بروی او گشوده پس از زبانزد خاص و عالم گردید و ستاره اقبال او تا آن سوی مرزهای ایران درخشیدن گرفت . حافظ قرآن که ( نادرة زمان و جهان و سخن او را حالا تست که در حوزة ملاقت بشری در نیاید همانا و اردات غیبی است و از مشرب قفیر چاشنی دارد و اکابد او را السان الغیب نام کرده اند ) به مشک پارئی در وطن مالوف قناعت نمودی و از شهر شهرهای غریب فراغت داشت پای از شیراز نشاط ، اندیشه ها و رؤیاهای گاهی شاد و گاهی غم آلودش که نشان از آمال مردم سرزمین او داشت بیرون ننهاد و توان آن را نداشت یک لحظه از آنجا دل بر کند حافظ در غزل زیبایی خود بهتر از هر حافظ شناسی عصر و زمانة خود را به تصویر کشیده است :
سالها دفتر مادر گرو صهبا بود رونق میکده از درس و دعای ما بود
نیکی پیر مغان بین که چو ما بد مستان هر چه کردیم به چشم کرمش زیبا بود
دفتر دانش ما جمله بشوئید به مسی که فلک دیدم ولیکن من دانا بود
از لبان آن طلب از حس شناسی ای دل کاین کسی گفت که در علم نظر بینابود
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 30 صفحه
قسمتی از متن .doc :
سخنی کوتاه درباره اسطوره
اسطوره، معرب واژه یونانی historia به معنی «روایت» و «تاریخ» است. واژه myth در زبان های اروپایی از واژه یونانی mythos گرفته شده به معنی شرح، خبر و قصه. دانش اسطوره شناسی را «میتولوژی» میگویند.
اسطوره واقعیت فرهنگی بسیار پیچیده ای دارد که آن را میتوان از دیدگاه های گوناگون بررسی کرد. جامعه شناسان، قوم شناسان، روان شناسان و دین شناسان از اسطوره ها کمک می گیرند تا بتوانند با جوامع کهن بهتر آشنا شوند. اسطوره خاستگاه تفکر و عاطفه بشر است و آرزوهای او را باز می تاباند. از این رو با فلسفه و دین پیوندی نزدیک دارد و در آثار ادبی و هنری تاثیر فراوان گذاشته است.
انسان در جوامع کهن پیچیدگی های جهان و طبیعت را به گونه ای نمادین برای خود رمزگشایی می کرد. این رمزگشایی های نمادین ساختار اجتماعی اقوام باستانی را به ما نشان می دهند. هر چند اسطوره ها در جزئیات با هم متفاوتند، اما ساختار شان شبیه به هم است، زیرا همگی طرحی جهانی دارند. به نظر یونگ امروزه ما «به لطف نمایه ها و اسطوره های به یادگار مانده، در حال کشف تاریخ باستان هستیم».
موضوع مهم در اسطوره شناسی اهمیتی است که نمادها دارند، زیرا نقش خدایان، نیمه خدایان و قهرمانان را در زندگی اجتماعی مردم در دوران گذشته روشن میسازند.
«اسطوره نقل کننده سرگذشتی قدسی و مینوی است، راوی واقعه ای است که در زمان نخستین، زمان شگرف بدایت همه چیز، رخ داده است. به بیانی دیگر: اسطوره حکایت میکند که چگونه به برکت کارهای نمایان و برجسته موجودات ما فوق طبیعی، واقعیتی، چه کل واقعیت، یا تنها جزئی از آن پا به عرصه وجود نهاده است. بنابراین اسطوره همیشه متضمن روایت یک خلقت است، یعنی می گوید چگونه چیزی پدید آمده و هستی خود را آغاز کرده است. اسطوره فقط از چیزی که واقعاً روی داده و به تمامی پدیدار گشته، سخن می گوید. شخصیت های اسطوره موجودات ما فوق طبیعی اند و خاصه به دلیل کارهایی که در زمان سرآغاز همه چیز انجام داده اند، شهرت دارند. اساطیر کار خلاق آنان را باز می نمایانند و قداست (یا تنها، فوق طبیعی بودن) اعمالشان را عیان میسازند.»
اگر این تعریف را بپذیریم، باید قبول کنیم که اسطوره ها توصیف کننده عنصری مینوی در جهانند. این شکوفایی عنصر مینوی است که عالم را بنیان نهاده و بر اثر مداخلات موجودات ما فوق طبیعی است که انسان به گونه ای که امروز هست، تحول یافته است، یعنی موجودی جستجو گر و فرهنگ پذیر.
در زبان روز مره اسطوره را مترادف با واژه «خیالی» یا «غیر واقعی» به کار می برند، اما این تلقی کاملاً نادرست است. اسطوره افسانه نیست، داستانی است که به اعتبار محتوای خود از وقایع بزرگ ازلی: آغاز جهان، آغاز بشریت، آغاز زندگی و مرگ، آغاز پیدایش انواع جانوران و گیاهان، آغاز کشاورزی، آغاز آتش، آغاز آیین حکایت میکند. دلیل آن نیز روشن است: در ادوار اساطیری« انسان همیشه مایل بوده که به آغاز جهان باز گردد ... و به این ترتیب، زمان خود و خدایان را یکی کند.»
اما آنچه یاد آوری آن در اینجا ضروری است، این است که حقیقت اسطوره ها «نه منطبق با نظام منطقی است و نه با نظام تاریخی، زیرا میت بیش از هر چیز حقیقی دینی و معنوی است و به یک اعتبار خاص، سحر آمیز است.»
نکته ای که باید به آن توجه داشت این است که صحت تاریخی اسطوره ها مهم نیست، بلکه آنچه اهمیت دارد مفهوم و ارزشی است که آنها نزد پیروان خود دارند. از این رو آنچه اسطوره ها را از داستان متمایز می کند، کاربرد آن در دین است. اما ضمناً اسطوره ها از داستان ها و روایات نمادین محض به مراتب مهم ترند، زیرا آنها که در آیین های دینی بر خوانده میشوند «فعالیت قوای ما فوق الطبیعه را شرح می دهند، و تصور میشود که این بر خواندن موجب میگردد که آن نیروها آزاد یا دوباره فعال شوند.»
اسطوره در زمان خود نه تنها برداشت آدمی را درباره جهان پیرامون وی در بر می گرفت، بلکه پاسخگوی نیازهای مادی و روانی او نیز بود. ممکن است پاره ای اظهار کنند که اسطوره توجیه انسان ابتدایی از جهان بوده است.
این گفته درست است، اما بی نقص نیست: اسطوره گذشته از توجیه جهان، توجیه نقش آدمی در آن نیز بوده است. افزون بر این، اسطوره «نیازهای معنوی انسان را که محصول بیم و هراس او از نا شناخته ها و نیاز وی به پیدا کردن پناه و نگهبان و ایجاد ارتباط با جهان پیرامون بود برطرف میکرده است.»
این که انسان ادوار اساطیری نیاز داشته است که جهان پیرامونش را بشناسد، نکته تازه ای نیست. چه این واقعیت، ارتباط با ذهن آدمی دارد که به طور طبیعی در پی یافتن علت ها است. اما از سوی دیگر باید توجه داشت که «تفاوت شناخت اساطیری با شناخت علمی، نه در علی بودن یکی و علی نبودن دیگری است، بلکه این تفاوت بر اثر تحول آگاهی ما از حقایق عینی جهان است.»
از این رو هدف اسطوره نیز همانند علم بیان واقعیت های جهان و روشن کردن پدیده های آن است. اسطوره مانند علم «عواملی را که در جهان مداخله دارند، بر می شمارد و ما را از ماهیت مادی و معنوی آنها آگاه میسازد.»
اسطوره برای جهان هستی رمز و رازها و نیروهای ما فوق بشری قائل میشود و بیانگر ماهیت بسیاری از عناصر طبیعی آن است. از این رو جای شگفتی نیست اگر مثلاً « در آیین ساده آریایی ها آسمان، آتش، باد، خورشید، ماه، ستارگان و باران که همگی مظاهر زندگی هستند، پرستیده میشوند و در برابر آنها نیروهای زیان بار طبیعت به اشکال اهریمنی و پلید مجسم و نکوهش میشوند.»
اسطوره ی ایزیس، ازیریس یکی از اساطیر پر آوازه ی جهان باستان است که ریشه در مصر دارد. ازیریس نخست ایزد طبیعت و روح گیاهان، و در روزگاران بعد، ایزد
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 28
سخنی کوتاه درباره اسطوره
اسطوره، معرب واژه یونانی historia به معنی «روایت» و «تاریخ» است. واژه myth در زبان های اروپایی از واژه یونانی mythos گرفته شده به معنی شرح، خبر و قصه. دانش اسطوره شناسی را «میتولوژی» میگویند.
اسطوره واقعیت فرهنگی بسیار پیچیده ای دارد که آن را میتوان از دیدگاه های گوناگون بررسی کرد. جامعه شناسان، قوم شناسان، روان شناسان و دین شناسان از اسطوره ها کمک می گیرند تا بتوانند با جوامع کهن بهتر آشنا شوند. اسطوره خاستگاه تفکر و عاطفه بشر است و آرزوهای او را باز می تاباند. از این رو با فلسفه و دین پیوندی نزدیک دارد و در آثار ادبی و هنری تاثیر فراوان گذاشته است.
انسان در جوامع کهن پیچیدگی های جهان و طبیعت را به گونه ای نمادین برای خود رمزگشایی می کرد. این رمزگشایی های نمادین ساختار اجتماعی اقوام باستانی را به ما نشان می دهند. هر چند اسطوره ها در جزئیات با هم متفاوتند، اما ساختار شان شبیه به هم است، زیرا همگی طرحی جهانی دارند. به نظر یونگ امروزه ما «به لطف نمایه ها و اسطوره های به یادگار مانده، در حال کشف تاریخ باستان هستیم».
موضوع مهم در اسطوره شناسی اهمیتی است که نمادها دارند، زیرا نقش خدایان، نیمه خدایان و قهرمانان را در زندگی اجتماعی مردم در دوران گذشته روشن میسازند.
«اسطوره نقل کننده سرگذشتی قدسی و مینوی است، راوی واقعه ای است که در زمان نخستین، زمان شگرف بدایت همه چیز، رخ داده است. به بیانی دیگر: اسطوره حکایت میکند که چگونه به برکت کارهای نمایان و برجسته موجودات ما فوق طبیعی، واقعیتی، چه کل واقعیت، یا تنها جزئی از آن پا به عرصه وجود نهاده است. بنابراین اسطوره همیشه متضمن روایت یک خلقت است، یعنی می گوید چگونه چیزی پدید آمده و هستی خود را آغاز کرده است. اسطوره فقط از چیزی که واقعاً روی داده و به تمامی پدیدار گشته، سخن می گوید. شخصیت های اسطوره موجودات ما فوق طبیعی اند و خاصه به دلیل کارهایی که در زمان سرآغاز همه چیز انجام داده اند، شهرت دارند. اساطیر کار خلاق آنان را باز می نمایانند و قداست (یا تنها، فوق طبیعی بودن) اعمالشان را عیان میسازند.»
اگر این تعریف را بپذیریم، باید قبول کنیم که اسطوره ها توصیف کننده عنصری مینوی در جهانند. این شکوفایی عنصر مینوی است که عالم را بنیان نهاده و بر اثر مداخلات موجودات ما فوق طبیعی است که انسان به گونه ای که امروز هست، تحول یافته است، یعنی موجودی جستجو گر و فرهنگ پذیر.
در زبان روز مره اسطوره را مترادف با واژه «خیالی» یا «غیر واقعی» به کار می برند، اما این تلقی کاملاً نادرست است. اسطوره افسانه نیست، داستانی است که به اعتبار محتوای خود از وقایع بزرگ ازلی: آغاز جهان، آغاز بشریت، آغاز زندگی و مرگ، آغاز پیدایش انواع جانوران و گیاهان، آغاز کشاورزی، آغاز آتش، آغاز آیین حکایت میکند. دلیل آن نیز روشن است: در ادوار اساطیری« انسان همیشه مایل بوده که به آغاز جهان باز گردد ... و به این ترتیب، زمان خود و خدایان را یکی کند.»
اما آنچه یاد آوری آن در اینجا ضروری است، این است که حقیقت اسطوره ها «نه منطبق با نظام منطقی است و نه با نظام تاریخی، زیرا میت بیش از هر چیز حقیقی دینی و معنوی است و به یک اعتبار خاص، سحر آمیز است.»
نکته ای که باید به آن توجه داشت این است که صحت تاریخی اسطوره ها مهم نیست، بلکه آنچه اهمیت دارد مفهوم و ارزشی است که آنها نزد پیروان خود دارند. از این رو آنچه اسطوره ها را از داستان متمایز می کند، کاربرد آن در دین است. اما ضمناً اسطوره ها از داستان ها و روایات نمادین محض به مراتب مهم ترند، زیرا آنها که در آیین های دینی بر خوانده میشوند «فعالیت قوای ما فوق الطبیعه را شرح می دهند، و تصور میشود که این بر خواندن موجب میگردد که آن نیروها آزاد یا دوباره فعال شوند.»
اسطوره در زمان خود نه تنها برداشت آدمی را درباره جهان پیرامون وی در بر می گرفت، بلکه پاسخگوی نیازهای مادی و روانی او نیز بود. ممکن است پاره ای اظهار کنند که اسطوره توجیه انسان ابتدایی از جهان بوده است.
این گفته درست است، اما بی نقص نیست: اسطوره گذشته از توجیه جهان، توجیه نقش آدمی در آن نیز بوده است. افزون بر این، اسطوره «نیازهای معنوی انسان را که محصول بیم و هراس او از نا شناخته ها و نیاز وی به پیدا کردن پناه و نگهبان و ایجاد ارتباط با جهان پیرامون بود برطرف میکرده است.»
این که انسان ادوار اساطیری نیاز داشته است که جهان پیرامونش را بشناسد، نکته تازه ای نیست. چه این واقعیت، ارتباط با ذهن آدمی دارد که به طور طبیعی در پی یافتن علت ها است. اما از سوی دیگر باید توجه داشت که «تفاوت شناخت اساطیری با شناخت علمی، نه در علی بودن یکی و علی نبودن دیگری است، بلکه این تفاوت بر اثر تحول آگاهی ما از حقایق عینی جهان است.»
از این رو هدف اسطوره نیز همانند علم بیان واقعیت های جهان و روشن کردن پدیده های آن است. اسطوره مانند علم «عواملی را که در جهان مداخله دارند، بر می شمارد و ما را از ماهیت مادی و معنوی آنها آگاه میسازد.»
اسطوره برای جهان هستی رمز و رازها و نیروهای ما فوق بشری قائل میشود و بیانگر ماهیت بسیاری از عناصر طبیعی آن است. از این رو جای شگفتی نیست اگر مثلاً « در آیین ساده آریایی ها آسمان، آتش، باد، خورشید، ماه، ستارگان و باران که همگی مظاهر زندگی هستند، پرستیده میشوند و در برابر آنها نیروهای زیان بار طبیعت به اشکال اهریمنی و پلید مجسم و نکوهش میشوند.»
اسطوره ی ایزیس، ازیریس یکی از اساطیر پر آوازه ی جهان باستان است که ریشه در مصر دارد. ازیریس نخست ایزد طبیعت و روح گیاهان، و در روزگاران بعد، ایزد مردگان، داور و میانجی مردگان و زندگان بود. یونانیان او را با هادس و دیونیزوس یکی می پنداشتند. ازیریس هر سال به هنگام خشک شدن کشت زاران و مرگ نباتی، می مرد و دوباره در بهار، به هنگام جوانه زدن غلات زاده میشد.