دانشکده

دانلود فایل ها و تحقیقات دانشگاهی ,جزوات آموزشی

دانشکده

دانلود فایل ها و تحقیقات دانشگاهی ,جزوات آموزشی

تحقیق در مورد حسن دهلوى 5ص (با فرمت word)

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 5

 

حسن دهلوى

(سعدى هندوستان)، امیر نجم‌الدّین حسن‌بن علاء سجزى از شاعران بزرگ پارسى‌گوى هندوستان در قرن هفتم و هشتم هجرى و در علوّ مقام هم‌طراز از امیر خسرو دهلوى و دست معاصر و معاشر و مصاحب او است. غالباً از او به‌جاى سجزى ”سنجری“ یاد کرده‌اند که با خواجه معین‌الدّین حسن معروف به سنجرى اشتباه شده است. به هر حال اگر نسبت ”سجزی“ براى امیر حسن صحیح باشد باید چنین پنداشت که نیاکان وى از جمله مهاجران ایرانى سیستان بوده‌اند. برخى نیز نسبت ”سنجری“ را مخفف ”سنجاری“ یعنى اهل سنجار شمرده‌اند.

تخلص او در شعر ”حسن“ است. مولدش را تذکره‌نویسان دهلى ولى او خود در قصیده‌‌اى به دیوان (= بداؤان) و منشاء خود را دهلى معرفى کرده است. ولادتش در میانه قرن هفتم (حدود ۶۴۹-۶۵۰) هجرى اتفاق افتاده است. وى انتساب به خاندان رسالت داشته و در قصیده‌اى که در حسب حال خود سروده اشارهٔ صریح به این امر مى‌کند:

... قرشى اصل و هاشمى نسبم کز هوایش برآمد این شجرم

با وجود این امیر حسن صوفى حنفى‌مذهب و از مریدان شیخ‌نظام‌الدّین اولیاء است. تربیت امیرحسن در آخرهاى دورهٔ پادشاهان شمسیه و بلَبانیّه انجام گرفت و آن دوره‌اى بود که بر اثر حملهٔ مغول گروه بزرگى از دانشمندان عالمان دین و صوفیان و ادیبان و شاعران ایرانى‌نژاد به هندوستان پناهنده شدند و آن سرزمین را مرکز نشر زبان و فرهنگ و ادب ایرانى ساختند. در این عهد که شمال هندوستان به‌وجود بزرگانى چون معین‌الدّین حسن‌سجزی، قطب‌الدّین بختیار کاکى اُوشی، شیخ‌نظام‌الدّین اولیاء، قاضى محیى‌الدّین کاشانی، سراج‌الدّین سجزی، رفیع‌الدّین کازرونى و بسیارى دیگر از آنان مزین بود دو شاعر جلیل‌القدر یعنى امیرحسن و امیرخسرو دهلوى پرورش یافتند. دربارهٔ بدایت دوستى امیرحسن با امیرخسرو و شیخ‌نظام‌الدّین اولیاء، مانند همهٔ صوفیه، داستان‌هائى نقل کرده‌اند اما مسلم است که گرایش امیر حسن دهلوى به تصوف و به خدمت نظام‌الدّین اولیاء در سن کهولت او یعنى حدود سال ۷۰۰ هـ انجام گرفت و بعید نیست که این گرایش و آشنائى بر اثر دوستى فیمابین حسن و خسرو صورت پذیرفته باشد.

خدمت‌هاى دربارى حسن دهلوى مدتى پیش از آشنائى او با امیرخسرو آغاز شد اما بعد از آشنائى دیرگاه با یکدیگر در اینگونه خدمت‌ها اشتراک داشتند؛ و چندگاهى در مُولتان در خدمت ملک‌محمد قاآن پسر غیاث‌الدّین بَلَبَنْ، امیر حسن سمت ”دوات‌داری“ شاهزاده و امیر خسرو سمت ”مصحف‌داری“ او را داشت.

امیرحسن در دیوان خود علاوه بر ملک محمد‌بن غیاث‌الدّین، علاءالدّین محمدشاه‌ خَلَجى (۶۹۵-۷۱۵) و جانشینانش (یعنى عمرشاه، مبارکشاه و خسروشاه) و سپس تُغْلَقْ‌شاه (۷۲۰-۷۲۵هـ) و فرزند او محمدشاه را مدح کرده است. حسن به سال ۷۳۷ یا ۷۳۸ درگذشت و نزدیک دولت‌آباد به خاک سپرده شد و گویا در آن ناحیه به ”حسن شیر“ شهرت یافت.

مولانا ضیاء بَرَنى در کتاب معروف خود تاریخ فیروزشاهى که به سال ۷۵۸ ختم کرده است خود را از دوستان و معاشران امیرخسرو و امیرحسن دهلوى شمرده و امیرحسن را به فراوانى نظم و نثر و روانى سخن ستوده است و مولانا سیدمحمد مبارک علوى در کتاب‌ سیرالاولیاء در زمرهٔ مریدان و اصحاب نظام‌الدّین اولیاء نام حسن و شرحى از احوال امیر حسن اشارت‌هائى شده است.

دیوان امیر حسن متجاوز از نه هزار بیت مشتمل بر قصیده، غزل، ترجیع، ترکیب، رباعى و مثنوى است. از کارهاى تازهٔ او یکى این است که بعضى از مدیحه‌ها را به‌صورت مثنوى‌هاى کوتاه و در بحرهاى مختلف به نظم کشیده و بعضى دیگر از مثنوى‌هاى او نیز حکایت‌هاى منفرد یا مطلب‌هائى است به مناسبت واقعه‌هاى خاص از قبیل ولادت‌ها، عمارت‌هاى نو و نظیر آنها. یکى از مثنوى‌هاى او به‌نام ”عشق‌نامه“ و حاوى ۶۰۶ بیت معروف است و موضوع آن عشق جوانى است از هندوان به دختر و مردن آن دختر و سوزاندن او به مذهب هندوى و سوختن عاشق بر موافقت معشوق.

امیر حسن بعد از امیرخسرو بزرگترین شاعر هندوستان در دو قرن هفتم و هشتم و یکى از شاعران خوب فارسى زبان است. اهمیت و شهرت او بیشتر در غزل‌سرائى است. غزل‌هایش داراى مضمون‌هاى دقیق، کلام ساده و روان و او در این شیوه پیرو سعدى است و شاید به‌علت همین پیروى است که او را ”سعدى هندوستان“ لقب داده‌اند (بهارستان سخن، ص ۳۲۷). وى کتابى به‌نام ”فوائدالفواد“ به نثر فارسى در احوال شیخ‌نظام‌الدّین اولیاء و حکایت‌هائى که به زبان شیخ‌ جارى شده است تصنیف کرد که مورد قبول مرادش شیخ‌نظام‌الدّین واقع گشت (تاریخ فرشته، ج۲، ص ۷۳۷-۷۳۸).

از شعرهاى او است:

تا نظر بازگرفتنى ز گرفتارى چند جز جگر هیچ نخوردند جگرخوارى چند

دل ما خستهٔ چشم تو شد و تو همه عمر نشدى رنجه بپرسیدن بیمارى چند

چند ازین غمزهٔ زنان بر سر کوى آمدنت تو مرا کشته شده گیر و چو من یارى چند

صفت نعمت دیدار ترا نشنیدند طرفه مرغان که فتادهند به گلزارى چند

گر حسن را نظرى بر غلط افتاد ببخش چشم بر عفو تو دارند گنهکارى چند

ما را به‌جز تو در همه آفاق یار نیست مشفق‌تر از غم تو دگر غمگسار نیست

دامن چو گل سرشک چو لاله مژه چو ابر ما را هواى عشق کم از نوبهار نیست

روزى به دیده چینم خاک ره ترا شب نگذرد که بر دلم این خار خار نیست

گفتم ز شاخ وصل تو بارى به ما رسد آوازى از در تو برآمد که بار نیست

گفتى برو بکوى دگر کس قرار گیر در عهدنامهٔ من و تو این قرار نیست

تا آسمان برآورم ایوان آرزو لیکن بناى عمر چنین استوار نیست

ناز تو بیش باشد یا نالهٔ حسن این هر دو را که نام گرفتم شمار نیست

به دل پدید و نه دلبر نه زر به‌دست و نه زورم رها کنید که لختى چو بخت خویش بشورم

چو مرد عشق زنخدانش بوده‌ام من مسکین بِچَه فگند در آخر دلالت دل کورم

نخواستم که دگر ره روم به مجلس مستان کمند گیسوى ساقى کشید و برد بزورم

به زلف چون حبش او هزار چین چو بدیدم گه از حبش گهى از چین رسید غارت غورم

پرى رخا تو سلیمان دستگاه مرادى به زیر پاى رعونت فرو ممال چو مورم

ز زلف خویش نسیمى به من رسان گه مردن که آن فرشتهٔ رحمت بس است مونس گورم

حسن چه گفت که اى سر به جیب ناز کشیده به دامن کرم خود مرا بپوش که عورم

شاید ار یار کشد پرده بر آن روى چو ماه چه توان کرد در آن روى بدین دیده نگاه

گر به دارو برم او را که دلم را بر دست نبود راست تر از قامت او هیچ گواه

آب حیوان نستانم بَدَل خاک رهش نور یوسف که بدل کرد بتاریکى چاه



خرید و دانلود تحقیق در مورد حسن دهلوى 5ص (با فرمت word)


تحقیق در مورد بیدل دهلوی 16 ص (با فرمت word)

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 16

 

بیدل دهلوی

/

بیدل شاعریست که در بیرون از مرزهای ایران به ویژه در میان افغان ها بیشتر شناخته شده است. شاعری دیرآشنا با ببانی دشوار و معانی استوار. در ۲۵ سال اخیر در ایران تلاش قابل تقدیری برای معرفی «پیر میکده سخندانی و افلاطون خم نشین معانی» صورت گرفته و حاصل آن انتشار گزیده‌ها و تصحیحات متعدد از دیوان بیدل و مقالات و پایان نامه های گوناگون است که از معروفترین آنها کتاب شاعر آینه ها تالیف دکتر شفیعی کدکنی است.

«میرزا عبدالقادر بیدل دهلوی» در سال ۱۰۵۴ هـ.ق در ساحل جنوبی رودخانه «گنگ» در شهر عظیم آباد پتنه (هند) به دنیا آمد. از روزهای جوانی عبدالقادر به شوق حق، ترانه عشق می‏سرود و چون بر حفظ و اخفای راز عشقش به حق مصر بود «رمزی» تخلص می‏کرد تا این که بنابر قول یکی از شاگردانش هنگام مطالعه گلستان سعدی از مصراع «بیدل از بی‏نشان چه گوید باز» به وجد آمد و تخلص خود را از «رمزی» به «بیدل» تغییر داد.

بیدل چهره‏ای خوش منظر و جثه‏ای نیرومند داشت، فنون کشتی را به خوبی می‏دانست و ورزشهای طاقت فرسا از معمولی‏ترین فعالیتهای جسمی او بود. در سال ۱۰۷۵ هـ.ق به دهلی رفت، هنگام اقامت در دهلی دایم الصوم بود و آن چنان که خود در چهار عنصر نقل کرده است به سبب تزکیه درون و تحمل انواع ریاضت‏ها و مواظبت بر عبادات درهای اشراق بر جان و دلش گشوده شده بود و مشاهدات روحانی به وی دست می‏داد. وی در سال ۱۰۷۸ هـ.ق سرایش مثنوی «محیط اعظم» را به پایان رساند، این مثنوی دریای عظیمی است لبریز از تأملات و حقایق عرفانی. دو سال بعد مثنوی «طلسم حیرت» را سرود و به نواب عاقل خان راضی که از حامیان او بود هدیه کرد.

تلاش معاش او را به خدمت در سپاه شهزاده «اعظم شاه» پسر اورنگ زیب بازگرداند. اما پس از مدت کوتاهی، چون او از تقاضای مدیحه کردند، از خدمت سپاهی استعفا کرد. بیدل در سال ۱۰۹۶ هـ.ق به دهلی رفت و مقدمات یک زندگی توأم با آرامش و عزلت را در دهلی فراهم کرد، زندگی شاعر بزرگ در این سالها به تأمل و تفکر و سرایش شعر گذشت و منزل او میعادگاه عاشقان و شاعران و اهل فکر و ذکر بود، در همین سالها بود که بیدل به تکمیل مثنوی «عرفان» پرداخت و این مثنوی عظیم عرفانی را در سال ۱۱۲۴ هـ .ق به پایان رساند. بیدل آخرین آینه تابان شعر عارفانه فارسی بود که نور وجودش در تاریخ چهارم صفر ۱۱۳۳ هـ.ق به خاموشی گرایید.

بیدل شاعری با حکمت و تفکر قدسی است، وی از تبار شاعران عارفی چون حکیم سنایی، عطار نیشابوری، مولانا و حافظ و ... است، شاعرانی که شعرشان گرانبار از اندیشه و معناست در افق این بزرگان، شعر زبان راز و نیاز است .

اندیشه بیدل، اندیشه وحدت و یکانگی است، در منظر او عالم عالم جلوه‌ی حق است و انسان آینه‏ای که حیران به تماشا چشم گشوده است، به تماشای تجلی حق در عالم وجود، بیدل حق را تنها حقیقت هستی می‏داند، در نگاه خود نیز همه موجودات قائم به حق می‏باشند و بدون فیض وجودیی که حق به آنها می‏بخشد محکوم به فنا و نیستی‏اند و همه موجودات و اشیاء را همچون خیال و وهم تصور می‏کند که تنها صورتی از وجود دارند و حقیقت آنها حضرت حق می‏باشند که از چشم غافلان همیشه این نکته پوشیده می‏ماند.

از چمن تا انجمن ، جوش بهار رحمت است

دیده هر جا باز می گردد دچار رحمت است

خواه ظلمت کن تصور ،خواه نور، آگاه باش!

آنچه اندیشی ، نهان و آشکار رحمت است

قدر دان غفلت خود گر نباشی جرم کیست؟

آنچه عصیان خوانده ای آیینه دار رحمت است

کو دماغ آن که ما، از ناخدا منت کشیم !

کشتی بی دست وپایی ها کنار رحمت است

سبحه ای دیگر به ذکرمغفرت در کار نیست

تانفس باقی ست ،هستی درشمار رحمت است

وحشی دشت معاصی را دو روزی سر دهید

تا کجا خواهد رمید؟! آخر شکار رحمت است

شام اگر گل کرد ، بیدل ! پرده دار عیب ماست

صبح اگر خندید ، در تجدید کار رحمت است



خرید و دانلود تحقیق در مورد بیدل دهلوی 16 ص (با فرمت word)


تحقیق در مورد امیر خسرو دهلوی (با فرمت word)

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 23

 

امیر خسرو دهلوی

نویسنده: سید غلام سمنانی

برگردان از: عبدالرحیم احمد پروانی

مرگ کیقباد در حالتی که بتوان غیرعادیش خواند، رخ نداد. بعد از مرگ او جلال الدین خلجی که توسط کیقباد برای احراز پس صدارت پس از رهایی از نظام الدین فرا خوانده شده بود، با نیت استقرار امنیت، بر تخت شاهی نشست. جلال الدین هنگامی که به پادشاهی رسید، هفتاد سال داشت. وی مردی بود مهربان، شجاع، فیاض و شفیق و علاوه بر آن به شعر و شعرا علاقه فراوان داشت و گاهی خود نیز شعر می گفت. این قطعه را منسوب به او می دانند:

آن زلف پریشانت ژولیده نمی خواهم

وان روی چو گلنارت تفسیده نمی خواهم

بی پیرهنت خواهم یک شب به کنار آیی

هان، بانگ بلند است این پوشیده نمی خواهم. (ملا عبدالقادر بدایونی، منتخب التواریخ).

از بخت نیک، فضای دربار مساعد حال امیر خسرو بود. او از مقربان شاه گشت و آنچنان در دلش جای یافت که به عهده ”کتابداری“ مقرر و خلعت امارت برایش تفویض گشت. همچنان سالانه دوازده صد تنکه معاش برایش تعیین گردید. یک بار دیگر فضا برای باروری و رشد استعداد امیر خسرو مساعد گردید و مورد تشویق و تحسین اطرافیان قرار گرفت. غزل های امیر خسرو توسط مطربان و موسیقی نوازان دربار زمزمه می شد و هر کس از آن ها نسخه بر می داشت.

آنچنان که گفته آمدیم، جلال الدین خلجی مردی حلیم و مهربان بود. چشم پوشی او از خطاهای درباریان به ضرر او انجامید. کسانی که به جرم توطئه و سازش علیه شاه دستگیر می گردیدند، مورد عفو و بخشش قرار می گرفتند، به عوض ندامت و پشیمانی از مهربانی شاه سوء استفاده می کردند. بالاخره اوضاع تا جایی خراب شد که نزدیکان و اقارب شاه نیز علیه او به دسیسه پرداختند. جلال الدین شش سال پادشاهی کرد تا اینکه شکار توطئه یی گشت که برادرزاده و دامادش علاءالدین خلجی که شاه او را چون فرزند خود می پنداشت گردید. علاء الدین خلجی که از طرف شاه به حکومت ”اود“ و ”کتره“ گماریده شده بود، توسط دو اوباش شاه را به قتل رسانید. اگر چه معتمد علیه احمد چاپ با کناره گیری از این توطئه شاه را خبر کرده بود، اما شاه آنچنان بر علاء الدین اعتماد داشت که بر سخنان او باور نکرد و مشوره اش را نپذیرفت. جلال الدین کشته شد و علاء الدین برای فرونشانیدن خشم و غضب مردم و کسب رضایت سران سپاه و امراء که از این عملش خشمگین و بدگمان شده بودند، در حالیکه سیم و زر به هوا می پاشید، فاتحانه وارد دهلی گردید.

در این وقت، امیر خسرو را می بینیم که نه در مدح علاءالدین قاتل، بلکه در مدح علاء الدین پادشاه شعر می سراید. چنان بر می آید که او نیز پا در نقش قدم های مردم دهلی گذاشته بود. او در مرگ حامی خود، جلال الدین خلجی ابراز کمترین اندوه و غم نکرده است. در یک مثنوی علاء الدین را چنین مخاطب می سازد:

نه من بودم از طبع دریا نشان

جلوس ترا اولین در فشان

مبارک زبانی من بین که بخت

بدرگاه دهلی ترا داده تخت

به هر حال، در دیوان امیر خسرو قصاید زیادی را می توان یافت که در مدح جلال الدین خلجی سروده است. از آن شمار قصیده یی دارد که قصیده مشهور ظهیرالدین فارابی را که در مدح سلطان قزل ارسلان سروده بود، به یاد می آورد. ابیاتی از آن قصیده:

سلطان جلال دین که گه تخت بر شدن

چرخش ز هفت کرسی خود نردبان دهد

فیروز شه که صیت بلندش زمان زمان

از شرق تا به غرب ندای امان دهد

آن دم که گرد لشکر او بر رود به چرخ

پیشش بخاک بوسه مه آسمان دهد

بادت مدام دولت و آنگاه دولتی

کز قدر کره فلکت زیر ران دهد

بختی چنانکه روی همایونت را قضا

هر دم نوید مملکت جاویدان دهد

در قصیده دیگری می گوید:

شهنشها فن خسرو چو موی باریک است

مگر ز مدح تو کو درچه فن همی پیچد

بامتحان سخن، بهر پاسخ دیگری

ردیف چستی ازین ممتحن نمی پیچد

به بین که لقمه چنان کردمش که لذت آن

نواله ز پی هر دهن همی پیچد

بطرز من همه پیچند آری از پی خشم

شبه برشته در عدن همی پیچد

گه دعات که طومار هفت هیکل چرخ

بحضرت ملک ذوالمنن همی پیچد

بساط قدر تو گسترده با تا گویند

که بوریایی قیامت ز من همی پیچد

بعد از مرگ سلطان جلال الدین خلجی، سلطان علاء الدین خلجی بر تخت سلطنت هند تکیه زد و سال نخستین فرمانروایی خود را به گسترش قلمرو خود پرداخت. لشکرکشی و تصرف مناطق جدید چنان بر فکر و هوش این سلطان سایه افگنده بود که به سان اسکندر کبیر می خواست همه ممالک را زیر قبضه خود درآورد. در نتیجه این ذهنیگرایی و خیال پردازی که شاه خود را مصروف به آن ساخته بود، اوضاع و حالات در داخل ملک رو به خرابی نهاد. نه کسی یارای آن را داشت که شاه را از اوضاع درهم و برهم آگاه سازد و نه شاه مشوره کسی را می پذیرفت. ضیاء الدین برنی مورخ معاصر این شاه در تاریخ فیروز شاهی می نگارد:

”علاءالدین در سه سال اول فرمانروایی خود جز از عیش و عشرت و بزم آرایی و برگزاری جشن ها به کار دیگری نمی پرداخت... خبر فتوحات جدید از هر گوشه می رسید. هر سال صاحب دو یا سه فرزند میشد. کارهای سلطنت به خوبی پیش می رفت، خزانه شاهی پر بود و هر روز صندوقچه های مملو از جواهرات و مروارید ها به معاینه شاه میرسید. در اصطبل شاهی فیل های فراوان و در شهر و نواحی آن هفتاد هزار اسب وجود داشت. این قدرت و ثروت شاه را بلند پرواز ساخته بود. آرزوهای بزرگ و اهداف دست نیافتنی یی که قبلا به فکر هیچ شاهی نگذشته بود، ذهن او را به خود مشغول داشته بود. در اثر همین خیالپردازی ها و حماقت ها بود که شاه توازن



خرید و دانلود تحقیق در مورد امیر خسرو دهلوی (با فرمت word)


تحقیق در مورد حسن دهلوى 5ص (word)

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 5

 

حسن دهلوى

(سعدى هندوستان)، امیر نجم‌الدّین حسن‌بن علاء سجزى از شاعران بزرگ پارسى‌گوى هندوستان در قرن هفتم و هشتم هجرى و در علوّ مقام هم‌طراز از امیر خسرو دهلوى و دست معاصر و معاشر و مصاحب او است. غالباً از او به‌جاى سجزى ”سنجری“ یاد کرده‌اند که با خواجه معین‌الدّین حسن معروف به سنجرى اشتباه شده است. به هر حال اگر نسبت ”سجزی“ براى امیر حسن صحیح باشد باید چنین پنداشت که نیاکان وى از جمله مهاجران ایرانى سیستان بوده‌اند. برخى نیز نسبت ”سنجری“ را مخفف ”سنجاری“ یعنى اهل سنجار شمرده‌اند.

تخلص او در شعر ”حسن“ است. مولدش را تذکره‌نویسان دهلى ولى او خود در قصیده‌‌اى به دیوان (= بداؤان) و منشاء خود را دهلى معرفى کرده است. ولادتش در میانه قرن هفتم (حدود ۶۴۹-۶۵۰) هجرى اتفاق افتاده است. وى انتساب به خاندان رسالت داشته و در قصیده‌اى که در حسب حال خود سروده اشارهٔ صریح به این امر مى‌کند:

... قرشى اصل و هاشمى نسبم کز هوایش برآمد این شجرم

با وجود این امیر حسن صوفى حنفى‌مذهب و از مریدان شیخ‌نظام‌الدّین اولیاء است. تربیت امیرحسن در آخرهاى دورهٔ پادشاهان شمسیه و بلَبانیّه انجام گرفت و آن دوره‌اى بود که بر اثر حملهٔ مغول گروه بزرگى از دانشمندان عالمان دین و صوفیان و ادیبان و شاعران ایرانى‌نژاد به هندوستان پناهنده شدند و آن سرزمین را مرکز نشر زبان و فرهنگ و ادب ایرانى ساختند. در این عهد که شمال هندوستان به‌وجود بزرگانى چون معین‌الدّین حسن‌سجزی، قطب‌الدّین بختیار کاکى اُوشی، شیخ‌نظام‌الدّین اولیاء، قاضى محیى‌الدّین کاشانی، سراج‌الدّین سجزی، رفیع‌الدّین کازرونى و بسیارى دیگر از آنان مزین بود دو شاعر جلیل‌القدر یعنى امیرحسن و امیرخسرو دهلوى پرورش یافتند. دربارهٔ بدایت دوستى امیرحسن با امیرخسرو و شیخ‌نظام‌الدّین اولیاء، مانند همهٔ صوفیه، داستان‌هائى نقل کرده‌اند اما مسلم است که گرایش امیر حسن دهلوى به تصوف و به خدمت نظام‌الدّین اولیاء در سن کهولت او یعنى حدود سال ۷۰۰ هـ انجام گرفت و بعید نیست که این گرایش و آشنائى بر اثر دوستى فیمابین حسن و خسرو صورت پذیرفته باشد.

خدمت‌هاى دربارى حسن دهلوى مدتى پیش از آشنائى او با امیرخسرو آغاز شد اما بعد از آشنائى دیرگاه با یکدیگر در اینگونه خدمت‌ها اشتراک داشتند؛ و چندگاهى در مُولتان در خدمت ملک‌محمد قاآن پسر غیاث‌الدّین بَلَبَنْ، امیر حسن سمت ”دوات‌داری“ شاهزاده و امیر خسرو سمت ”مصحف‌داری“ او را داشت.

امیرحسن در دیوان خود علاوه بر ملک محمد‌بن غیاث‌الدّین، علاءالدّین محمدشاه‌ خَلَجى (۶۹۵-۷۱۵) و جانشینانش (یعنى عمرشاه، مبارکشاه و خسروشاه) و سپس تُغْلَقْ‌شاه (۷۲۰-۷۲۵هـ) و فرزند او محمدشاه را مدح کرده است. حسن به سال ۷۳۷ یا ۷۳۸ درگذشت و نزدیک دولت‌آباد به خاک سپرده شد و گویا در آن ناحیه به ”حسن شیر“ شهرت یافت.

مولانا ضیاء بَرَنى در کتاب معروف خود تاریخ فیروزشاهى که به سال ۷۵۸ ختم کرده است خود را از دوستان و معاشران امیرخسرو و امیرحسن دهلوى شمرده و امیرحسن را به فراوانى نظم و نثر و روانى سخن ستوده است و مولانا سیدمحمد مبارک علوى در کتاب‌ سیرالاولیاء در زمرهٔ مریدان و اصحاب نظام‌الدّین اولیاء نام حسن و شرحى از احوال امیر حسن اشارت‌هائى شده است.

دیوان امیر حسن متجاوز از نه هزار بیت مشتمل بر قصیده، غزل، ترجیع، ترکیب، رباعى و مثنوى است. از کارهاى تازهٔ او یکى این است که بعضى از مدیحه‌ها را به‌صورت مثنوى‌هاى کوتاه و در بحرهاى مختلف به نظم کشیده و بعضى دیگر از مثنوى‌هاى او نیز حکایت‌هاى منفرد یا مطلب‌هائى است به مناسبت واقعه‌هاى خاص از قبیل ولادت‌ها، عمارت‌هاى نو و نظیر آنها. یکى از مثنوى‌هاى او به‌نام ”عشق‌نامه“ و حاوى ۶۰۶ بیت معروف است و موضوع آن عشق جوانى است از هندوان به دختر و مردن آن دختر و سوزاندن او به مذهب هندوى و سوختن عاشق بر موافقت معشوق.

امیر حسن بعد از امیرخسرو بزرگترین شاعر هندوستان در دو قرن هفتم و هشتم و یکى از شاعران خوب فارسى زبان است. اهمیت و شهرت او بیشتر در غزل‌سرائى است. غزل‌هایش داراى مضمون‌هاى دقیق، کلام ساده و روان و او در این شیوه پیرو سعدى است و شاید به‌علت همین پیروى است که او را ”سعدى هندوستان“ لقب داده‌اند (بهارستان سخن، ص ۳۲۷). وى کتابى به‌نام ”فوائدالفواد“ به نثر فارسى در احوال شیخ‌نظام‌الدّین اولیاء و حکایت‌هائى که به زبان شیخ‌ جارى شده است تصنیف کرد که مورد قبول مرادش شیخ‌نظام‌الدّین واقع گشت (تاریخ فرشته، ج۲، ص ۷۳۷-۷۳۸).

از شعرهاى او است:

تا نظر بازگرفتنى ز گرفتارى چند جز جگر هیچ نخوردند جگرخوارى چند

دل ما خستهٔ چشم تو شد و تو همه عمر نشدى رنجه بپرسیدن بیمارى چند

چند ازین غمزهٔ زنان بر سر کوى آمدنت تو مرا کشته شده گیر و چو من یارى چند

صفت نعمت دیدار ترا نشنیدند طرفه مرغان که فتادهند به گلزارى چند

گر حسن را نظرى بر غلط افتاد ببخش چشم بر عفو تو دارند گنهکارى چند

ما را به‌جز تو در همه آفاق یار نیست مشفق‌تر از غم تو دگر غمگسار نیست

دامن چو گل سرشک چو لاله مژه چو ابر ما را هواى عشق کم از نوبهار نیست

روزى به دیده چینم خاک ره ترا شب نگذرد که بر دلم این خار خار نیست

گفتم ز شاخ وصل تو بارى به ما رسد آوازى از در تو برآمد که بار نیست

گفتى برو بکوى دگر کس قرار گیر در عهدنامهٔ من و تو این قرار نیست

تا آسمان برآورم ایوان آرزو لیکن بناى عمر چنین استوار نیست

ناز تو بیش باشد یا نالهٔ حسن این هر دو را که نام گرفتم شمار نیست

به دل پدید و نه دلبر نه زر به‌دست و نه زورم رها کنید که لختى چو بخت خویش بشورم

چو مرد عشق زنخدانش بوده‌ام من مسکین بِچَه فگند در آخر دلالت دل کورم

نخواستم که دگر ره روم به مجلس مستان کمند گیسوى ساقى کشید و برد بزورم

به زلف چون حبش او هزار چین چو بدیدم گه از حبش گهى از چین رسید غارت غورم

پرى رخا تو سلیمان دستگاه مرادى به زیر پاى رعونت فرو ممال چو مورم

ز زلف خویش نسیمى به من رسان گه مردن که آن فرشتهٔ رحمت بس است مونس گورم

حسن چه گفت که اى سر به جیب ناز کشیده به دامن کرم خود مرا بپوش که عورم

شاید ار یار کشد پرده بر آن روى چو ماه چه توان کرد در آن روى بدین دیده نگاه

گر به دارو برم او را که دلم را بر دست نبود راست تر از قامت او هیچ گواه

آب حیوان نستانم بَدَل خاک رهش نور یوسف که بدل کرد بتاریکى چاه



خرید و دانلود تحقیق در مورد حسن دهلوى 5ص (word)


تحقیق در مورد بیدل دهلوی 16 ص (word)

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 16

 

بیدل دهلوی

/

بیدل شاعریست که در بیرون از مرزهای ایران به ویژه در میان افغان ها بیشتر شناخته شده است. شاعری دیرآشنا با ببانی دشوار و معانی استوار. در ۲۵ سال اخیر در ایران تلاش قابل تقدیری برای معرفی «پیر میکده سخندانی و افلاطون خم نشین معانی» صورت گرفته و حاصل آن انتشار گزیده‌ها و تصحیحات متعدد از دیوان بیدل و مقالات و پایان نامه های گوناگون است که از معروفترین آنها کتاب شاعر آینه ها تالیف دکتر شفیعی کدکنی است.

«میرزا عبدالقادر بیدل دهلوی» در سال ۱۰۵۴ هـ.ق در ساحل جنوبی رودخانه «گنگ» در شهر عظیم آباد پتنه (هند) به دنیا آمد. از روزهای جوانی عبدالقادر به شوق حق، ترانه عشق می‏سرود و چون بر حفظ و اخفای راز عشقش به حق مصر بود «رمزی» تخلص می‏کرد تا این که بنابر قول یکی از شاگردانش هنگام مطالعه گلستان سعدی از مصراع «بیدل از بی‏نشان چه گوید باز» به وجد آمد و تخلص خود را از «رمزی» به «بیدل» تغییر داد.

بیدل چهره‏ای خوش منظر و جثه‏ای نیرومند داشت، فنون کشتی را به خوبی می‏دانست و ورزشهای طاقت فرسا از معمولی‏ترین فعالیتهای جسمی او بود. در سال ۱۰۷۵ هـ.ق به دهلی رفت، هنگام اقامت در دهلی دایم الصوم بود و آن چنان که خود در چهار عنصر نقل کرده است به سبب تزکیه درون و تحمل انواع ریاضت‏ها و مواظبت بر عبادات درهای اشراق بر جان و دلش گشوده شده بود و مشاهدات روحانی به وی دست می‏داد. وی در سال ۱۰۷۸ هـ.ق سرایش مثنوی «محیط اعظم» را به پایان رساند، این مثنوی دریای عظیمی است لبریز از تأملات و حقایق عرفانی. دو سال بعد مثنوی «طلسم حیرت» را سرود و به نواب عاقل خان راضی که از حامیان او بود هدیه کرد.

تلاش معاش او را به خدمت در سپاه شهزاده «اعظم شاه» پسر اورنگ زیب بازگرداند. اما پس از مدت کوتاهی، چون او از تقاضای مدیحه کردند، از خدمت سپاهی استعفا کرد. بیدل در سال ۱۰۹۶ هـ.ق به دهلی رفت و مقدمات یک زندگی توأم با آرامش و عزلت را در دهلی فراهم کرد، زندگی شاعر بزرگ در این سالها به تأمل و تفکر و سرایش شعر گذشت و منزل او میعادگاه عاشقان و شاعران و اهل فکر و ذکر بود، در همین سالها بود که بیدل به تکمیل مثنوی «عرفان» پرداخت و این مثنوی عظیم عرفانی را در سال ۱۱۲۴ هـ .ق به پایان رساند. بیدل آخرین آینه تابان شعر عارفانه فارسی بود که نور وجودش در تاریخ چهارم صفر ۱۱۳۳ هـ.ق به خاموشی گرایید.

بیدل شاعری با حکمت و تفکر قدسی است، وی از تبار شاعران عارفی چون حکیم سنایی، عطار نیشابوری، مولانا و حافظ و ... است، شاعرانی که شعرشان گرانبار از اندیشه و معناست در افق این بزرگان، شعر زبان راز و نیاز است .

اندیشه بیدل، اندیشه وحدت و یکانگی است، در منظر او عالم عالم جلوه‌ی حق است و انسان آینه‏ای که حیران به تماشا چشم گشوده است، به تماشای تجلی حق در عالم وجود، بیدل حق را تنها حقیقت هستی می‏داند، در نگاه خود نیز همه موجودات قائم به حق می‏باشند و بدون فیض وجودیی که حق به آنها می‏بخشد محکوم به فنا و نیستی‏اند و همه موجودات و اشیاء را همچون خیال و وهم تصور می‏کند که تنها صورتی از وجود دارند و حقیقت آنها حضرت حق می‏باشند که از چشم غافلان همیشه این نکته پوشیده می‏ماند.

از چمن تا انجمن ، جوش بهار رحمت است

دیده هر جا باز می گردد دچار رحمت است

خواه ظلمت کن تصور ،خواه نور، آگاه باش!

آنچه اندیشی ، نهان و آشکار رحمت است

قدر دان غفلت خود گر نباشی جرم کیست؟

آنچه عصیان خوانده ای آیینه دار رحمت است

کو دماغ آن که ما، از ناخدا منت کشیم !

کشتی بی دست وپایی ها کنار رحمت است

سبحه ای دیگر به ذکرمغفرت در کار نیست

تانفس باقی ست ،هستی درشمار رحمت است

وحشی دشت معاصی را دو روزی سر دهید

تا کجا خواهد رمید؟! آخر شکار رحمت است

شام اگر گل کرد ، بیدل ! پرده دار عیب ماست

صبح اگر خندید ، در تجدید کار رحمت است



خرید و دانلود تحقیق در مورد بیدل دهلوی 16 ص (word)