لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 12 صفحه
قسمتی از متن .doc :
● نویسنده: محمد علی - فقیه
● منبع: سایت - ای رسانه
افکار عمومی «Public opinion» بخشی از مخاطبان یک سازمان را تشکیل می دهد. مخاطب کیست و افکار عمومی چیست؟ مخاطب یا گیرنده پیام یا Reciyer واژه مهم و سرنوشت سازی در عالم ارتباطات و به خصوص روابط عمومی ها محسوب می شود.
یافته های دانشمندان، موید این است که فرآیند ارتباط بر چند عامل اساسی استوار است؛ پیام دهنده، وسیله و ابزار انتقال پیام و پیام گیرنده. البته نباید از نقش موانع و پارازیت های ارتباطی غافل بود؛ چرا که عمدتا" سوءتفاهم ها، تنش ها و ناسازگاری های محیطی حاصل فعالیت همین موانع هستند.
روابط عمومی ها به عنوان عامل ارتباط دهنده مردم و سازمان ها، مردم و دولت و مردم و دولتمردان، باید به عنوان تشکیل دهنده یک ارتباط بدون عیب توجه ویژه داشته باشند و از آنجا که خود، نقش پیام دهنده را در فرآیند ارتباطی ایفا می کنند؛ بنابراین شناخت دقیق از پیام گیرنده و مخاطب از 2 جهت ضرورت جدی دارد. اولا": با شناخت دقیق مخاطب، نیازهای او مورد مطالعه قرار می گیرد و اطلاعات مناسب تهیه می شود، ثانیا": تکنیک ها و ابزارهای متناسب با مخاطب که سومین عامل اساسی در فرآیند ارتباط تیز هست شناسایی و به کار گرفته می شود.
نکته دیگر، درباره مفهوم مخاطب است؛ به طوری که در ادبیات روابط عمومی مخاطب به همه اشخاص حقیقی و حقوقی گفته می شود که با سازمان به نوعی در تعامل هستند و به 2 دسته عمده تقسیم می شوند: مخاطبان درون سازمانی مانند کارکنان و خانواده آنها؛ مدیران رده های مختلف سازمان و اتحادیه های کارگری و مخاطبان برون سازمانی مانند دریافت کنندگان یا خریداران تولیدات یا خدمات سازمان، رقبا، دولت، رسانه های ارتباط جمعی و افکار عمومی. اصولا" تعامل مخاطبان با سازمان می تواند تعامل یاری دهنده باشد و سازمان را در جهت رسیدن به اهدافش کمک کند و یا تعامل بازدارنده باشد و در راه نیل سازمان به هدف هایش مانع ایجاد کند اینجاست که نقش تک تک مخاطبان باید مورد مطالعه دقیق و علمی قرار گیردو با استفاده از دانش و تدبیر لازم نه تنها از «تهدید» تلقی شدن جلوگیری شود، بلکه حتی الامکان به فرصت تبدیل شود. به همین دلیل مخاطب شناسی جزئی مهم از علم ارتباطات است.
شاید درست تر این باشد که هر بحثی را ابتدا از داشته های فرهنگی و سیره عملی بزرگان دینی و فرهنگی خود آغاز کنیم و آن گاه به دانش جهانی مراجعه داشته باشیم. حضرت امیرالمومنین علی (ع) در نامه معروف خود به مالک اشتر نخعی می فرماید:
بدان ای مالک! تو را اعزام داشتم به سوی منطقه ای که در آنجا حکومت های متعددی پیش از تو عادلانه و یا ستمگرانه حکمرانی کرده اند و مردم دقت می کنند در رفتار تو همانند توجه و دقت تو در رفتار حکمرانان پیش از خودت، و آنچه را که تو درباره آنها می گفتی یا انتظار داشتی، دیگران نیز از تو انتظار دارند و یا درباره تو می گویند.
حضرت امام خمینی (س) به تاسی در آن امام همام به دولتمردان خود توصیه می فرماید که «قدرت، ایمان شما را نگه داشته است و پشتیبانی ملت. این پشتوانه را باید حفظش کنید، اگر این پشتوانه خدای نخواسته، یک وقتی از دست ما برود، همه ما از بین خواهیم رفت و اسلام هم دستخوش یک مسائل دیگر می شود».
همان طوری که مشاهده می کنیم بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران به افکار عمومی به عنوان یک اصل می نگرد و حتی معتقد است «جلب نظر مردم از اموری است که لازم است، پیامبر اکرم (ص)، جلب نظر مردم می کرد، دنبال این بود مردم را جلب کند».
آنچه مسلم است، اسلام به جلب نظر مردم اهمیت ویژه قائل است و آن را لازمه حکومت اسلامی و اجرای احکام الهی می داند شاهد این مدعا خانه نشین شدن 25 ساله حضرت امام علی (ع) به دلیل انحراف و فریب افکار عمومی است و صد البته در چنین شرایطی امام (ع) ساکت ننشسته و به هدایت و اقناع افکار عمومی می پردازد و حتی حاکمان را نیز از راهنامیی ها و هدایت خود بی نصیب نمی گذارد و فرزند خلف او، امام خمینی (س) نیز قبل از پیروزی انقلاب اسلامی در مصاحبه با خبرگزاری فرانسه می فرماید: «در صورت استقرار یک حکومت اسلامی و بسط آزادی ها و افزایش امکانات ترقی واقعی برای مردم، می توان از راه بحث و اقناع – با عملی کردن اسلام – آنها را که خواهان حقیقت و عدالتند به دامن اسلام بازگرداند» حال که تا حدودی با دیدگاه های بزرگان درباره موضوع افکار عمومی آشنا شدیم، نظری بیفکنیم به دیدگاه ها و نظریه های دانشمندان دیگر در این باره.
در اغلب کتب علوم اجتماعی، افکار عمومی مجموع عقاید افراد یک جامعه نسبت به موضوعی که بر زندگی آنها تاثیر دارد، تعریف شده است. اندیشمندان معتقدند از زمانی که افکار عممومی شکل می گیرد دارای نیرو، پویایی و حرکت می شود که قادر به اعمال فشار است. بنابراین، شناخت افکار عمومی، چگونگی شکل گرفتن و راه های تغییر آن، از جمله مسائل مهمی هستند که مسوولان روابط عمومی ها باید بدان آگاهی داشته باشند، زیرا آنان را قادر می سازد تا فعالیت های زیر را بر روی افکار عمومی انجام دهند.
1) اگر افکار عمومی منفی و مخالف باشند، با اطلاع رسانی بهنگام و صحیح، آنها را تغییر و یا حداقل خنثی خواهند کرد.
2) اگر افکار عمومی مثبت و موافق باشند، این وضع را حفظ خواهند کرد که باز اطلاع رسانی دخالت جدی در این امر دارد.
3) اگر افکار عمومی بلاتکلیف باشند اصطلاحاتی شکل و نهفته باشند، آن را شکل داده و هدایت خواهند کرد که این مورد نیز با روش ها و تکنیک های اطلاع رسانی میسر خواهد بود.
برای اینکه اقدامات یاد شده اثربخش باشد و ما را به هدف برساند، لازم است چند نکته یادآوری شود:
نخست اینکه پیام ارسالی اقناعی و ترغیبی باشد و از واژه های نامانوس با عموم گیرندگان پیام، استفاده نشود؛ چرا که افکار عمومی منفی، در مقابل اطلاعات غیر اقناعی و واکنشی که معمولا" هم با احساسات همراه است، عکس العمل منفی تر نشان داده و ارائه اطلاعات فوق را «توجیه» خواهد انگاشت، بنابراین به جای خنثی سازی و یا تغییر افکار عمومی از منفی به مثبت، آن را علیه موضوع تحریک کرده و در حقیقت از هدف دور شده ایم. در اینجا باستی خلاءهای اطلاعاتی موجود در افکار عمومی به دقت شناسایی و با توضیحات لازم، از مقدمه و موخره، آن را اقناع و مجاب کنیم. روابط عمومی ها به خصوص در مقام پاسخ به رسانه ها، باید به این موضوع توجه کنند.
دوم اینکه موانع احتمالی در مسیر انتقال پیام مورد توجه قرار گیرد و حتی الامکان حذف یا کاهش یابد. مثلا" معیارها و ارزش های جامعه مورد نظر، باید حتما" مورد توجه باشد. پیام حتی الامکان در مقاطع زمانی مناسب و به طور منطقی تکرار شود، این، توجه افکار عمومی را جلب خواهد کرد. پیام، دارای بار منفی و تعارضی که افکار عمومی را علیه آن برانگیزد نباشد. از رسانه هایی استفاده شود که پیام را حتما" به گیرندگان برساند. پیام، ساده باشد و حتی الامکان طوری تنظیم شود که فقط یک مفهوم از آن برداشت شود. از پیش قضاوت هایی که تحت تاثیر سلیقه شخصی و یا گرایش های حزبی و جناحی ممکن است همراه پیام ارسال شود، پرهیز گردد.
سومین نکته اینکه رهبران افکار عمومی مورد شناسایی قرار گیرند و پیام های اقناعی ابتدا به آنان داده شود.
نکته آخر جلب اعتماد و اطمینان افکار عمومی نسبت به خود از طریق مختلف از جمله تطبیق گفتار با رفتار است.
حال، سوال این است که چگونه می توان از وضعیت افکار عمومی نسبت به موضوعات مختلف، مطلع شد؟ پاسخ روشن است اطلاع یابی و افکار سنجی.
افکارسنجی، یک نوع پژوهش و انجام مراحل علمی است که پس از تعریف جامعه مورد سنجش، نماینده این جامعه و یا نمونه ها انتخاب می شود و سوالات مورد نظر به صورت دقیق طراحی و آنگاه به صورت پرسشنامه یا مصاحبه از جامعه مورد سنجش سوال می شود، سپس پاسخ ها استخراج و نتایج در جداول یک بعدی و دو بعدی تنظیم و در مرحله نهایی، اطلاعات، مورد تجزیه و تحلیل و تفسیر قرار می گیرد. طی کردن این مراحل می تواند درصد صحت نتایج به دست آمده را بالا ببرد و مدیر و تصمیم گیرنده را در جهت شناخت وضعیت واقعی یاری دهد. دقیقا" به همین علت است که روابط عمومی ها می توانند نقش حساس و با اهمیتی را ایفا کنند و خدمت دو جانبه ای را به سازمان و افکار عمومی ارائه دهند. از یک سو با انتقال نظر مردم، نقاط مثبت و منفی سازمان و مدیریت را به مانند آیینه به آنان نشان دهند و از این طریق خطر مشوش شدن اذهان عمومی نسبت به سازمان و در نتیجه بروز فشار افکار عمومی را از فراروی سازمان بردارند، از سوی دیگر با آگاه کردن مدیریت از نقاط ضعف و قوت موجبات اصلاح امور و خدمات دهی بهینه به مردم را فراهم آورند. در فرآیند ارتباط، یکی از 3 عامل مهم فرآیند، افکار عمومی است، که در صورت نادیده گرفتن آن، پدیده ارتباط، موجودیت خود را از دست خواهد داد.
529 بازدید 0 امتیاز 1 نظر
◄ مطالعات موضوعی مرتبط :
● افکار عمومی (18)
مجله صنعت مرغداری
افکار عمومی چیست؟تهیه و تنظیم: مهرناز حاجیمحمدیافکار عمومی جریانی است که همه آنها که در زندگــیاجتماعی موقعیتی دارند باید شنا کردن در جهت موافقآن را بدانند. افکار عمومی خواه حقانیت داشته باشد وخواه نداشته باشد دیوارها را میشکند و پیش میرود.رهبری افراد و جماعات بدون توجه به عقاید و نظرات آنهاحتی کسانی را که به منطقی بودن نظرات خویش اعتماددارند دستخوش اشتباه میسازد.افکار عمومی، موجی است که ناگــهان، از قلب جامعهمیخروشد و به سطح میرسد. به گــفته پارهای از فلاسفهاجتماعی، میتواند برای جامعه ملاک عمل قرار گــیرد و داور وترسیمکننده روندهای اجتماعی باشد و خود، وجدان وخودآگــاهی جامعه بهشمار آید. حتی برخی پا را فراتر گــذاشته وگــفتهاند: افکار عمومی، به منزله یک دادگــاه است، البتهدادگــاهی که فاقد قوه اجرایی است. آلفرد سووی در کتابی کهبا همین عنوان افکار عمومی به چاپ رسیده است،مینویسد: افکار عمومی، ضمیر باطن یک ملت است. نیروییاست گــمنام که در هیچ قانون اساسیای پیشبینی نشده است.این نیروی رازآمیز، چگــونه تشکیل میشود و ریشه از کجادارد؟ در آغاز باید گــفت که وقتی همداستانی و اشتراک فکریکامل وجود داشته باشد، پای افکار عمومی در میان نیست وبرای آن که این قدرت گــمنام به کار افتد، باید نقطه اتکا و بهدیگــر سخن کانون معارضه و مقاومتی وجود داشته باشد.بدیهی است در هر جامعهای، اعتقادهای مقدس و معتبری کهشکست حرمت و اعتبار آنها، تصورناپذیر است و همچنین،اصول جامد و تغییرناپذیری وجود دارد که نمیتوان اصطلاحافکار عمومی را درباره آنها به کار برد. برای آن که به راستیبتوان از افکار عمومی سخن گــفت، باید یک مقاومت موثر یادستکم ممکن درکار باشد. این مقاومت یا مخالفت، گــهگــاه دروجود دولت، مجلس یا مقاماتی که آن را بسیج میکنند، تبلور وانعکاس مییابد. نیز ممکن است جریان افکار عمومی برضدیک کشور خارجی که روابط دولت با آن، دستخوش اختلالشده است، ولی دولت مایل به قطع رابطه بسیار خشن وتعرضآمیز با آن نیست، تظاهر کند.افکار عمومی همان مراجعه به آمار عمومی نیست. وقتیجنبه سیاسی مسائل بر جنبه عملی آنها غلبه کند، افکارعمومی لزومانه منتهی به افکار انفرادی در زمینه موضوعیمنظم است، نه حتی نتیجه افکار اکثریت افراد.برای عقاید، چهار شکل را میتوان قائل شد. نخست،عقیدهای که آشکارا و گــاه، با فریاد، خود را بیان میکند. دوم،عقیده شفاهی، که گــاه درگــوشی بیان میشود. مانند عقیدهایکه زاییده شایعات است. سوم، رایگــیری عمومی یا عمقیابیعقاید و سرانجام رفراندوم یا عمقیابی عقاید با رای اجباری.افکار عمومی، آنگــونه که غالباتصور میشود، با شکلهایاول و دوم تعاریف بالا، سازگــار است، و با این کیفیت، افکارعمومی، به درجه گــستردهای، از رایگــیری عمومی (تعریفسوم) فاصله میگــیرد. افکار عمومی، خواه حقانیت داشتهباشد، خواه نداشته باشد، دیوارها را میشکند و پیش میرود.امروزه، تمام جناحها، پیش از آن که به راستای فکری خودبیاندیشند، نخست از افکار عمومی واهمه دارند. در بسیاری ازکشورها، بعضی جناحهای سیاسی، دیگــر جرات ندارددستورهای کلاسیک عقل معاش و صرفهجویی را با قدرت،عنوان کنند، زیرا بیم دارند که در این صورت، گــروه بیشماریاز هوادارانشان را از دست بدهند و همین عامل است که نشراسکناس و فشار تورم را تشدید میکند. وقتی افکار عمومیمیجوشد، کارشناسان اقتصاد، دانشمندان، نظامیان وبیطرفها، تامل میکنند. هرگــونه عدول آنها از نظرات خود وهرگــونه خودداری آنها از واکنش غائی، در حقیقت بیانکنندهنوعی ترس از اقدام در برابر جریان افکار عمومی است. وقتیدر فرانسه، قانون هفتهای چهل ساعت کار برای کارگــران اعلامشد، کمتر اقتصاددانی جرات اظهارنظر به خود داد.درک یک تمدن، غالبامستلزم آگــاهیهای بسیار عمیق ازاصول جامد و پایدار یا افسانههایی است که همواره در یکجامعه، تجدید حیات میکند. شناخت جریانهای فکری نیزدر یک جامعه، به همین اندازه آموزنده است.آلفرد سووی میگــوید: همه کسانی که در زندگــیاجتماعی موقعیتی دارند، باید شناکردن در جهت موافق افکارعمومی را بدانند. برای آنها ضرورت دارد هرچه زودتر، ازهرگــونه جریان فکری، واقف شوند. لازم نیست کورکورانه بهدنبال آن بروند و باید حداقل نسبت به آن هشیار باشند و حتیخود را در برابر آن حفظ کنند. رهبری افراد بدون عطف بهعقاید آنها، حتی کسانی را که به منطقی بودن خویش اعتماددارند، دستخوش اشتباه میسازد.جریانهای فکری، گــاه به دنبال رویدادهای تازهای که غالبا به خودی خود ارزش چندانی ندارند، پدید میآیند. گــاهی همممکن است یک جریان فکری، نتیجه پختگــی افکار باشد کهاگــر نه در اختفای کامل و یا حداقل بهطور نهفته تکامل مییابدو آنگــاه ناگــهان بهنحوی خشن و تعرضی بهمنصهظهورمیرسد.گــاهگــاه گــفته میشد که وجود افکار آزاد در دموکراسیهایغربی، خود نشانه دموکراسی است. اما این فکر خام و بیپایه،با بررسی دقیق متزلزل میشود. درکشورهایی که نظام رایمخفی و مساوی، وجود دارد، افکار عمومی جز این که آن را باشکست مواجه سازد، کار دیگــری نمیتواند بکند و در اینصورت ممکن است جنبهای ضد دمکراتیک بیابد. بدون شکمیتوان گــفت که در انتخابات عمومی، به نماینده، تنها وکالتکلی داده میشود، بیآنکه رای دهنده، در مسایل خاصیاظهارنظر کند. در نتیجه در فاصله دو انتخابات، مسایل تازهایپیش میآید و نماینده در تفسیر دریافت گــرایشهای فکریموکلان خود، به زحمت میافتد و بدینسان جریان فکریتازهای از خلال اختلافهای سیاسی، و تحت تاثیر عاملانعطافی عدول از نظرات، یا با پافشاری بر نظرات پدید میآید.غالبامقصود از اصطلاح افکار عمومی معنای ملی آناست. هنگــامی که عقاید، پراکنده باشد میتوان از آنها به عنوانافکار عمومی محلی، حزبی، طبقاتی و منطقهای یاد کرد. درپارهای از موارد نیز افکار عمومی جهانی شکل میگــیرد. افکارعمومی یک کشور، باید دارای پیوستگــی و مقابل با یک مرکزمقاومت باشد.نگــره و طرز فکر تکتک افراد، با نگــره و طرز فکر جمعی وگــروهی آنها، یکسان نیست. پس از آن که گــوستاولوبونروانشناسی گــروهی را نوشت، منطق گــروهی مبنایپژوهشهای بیشماری قرار گــرفت. برای آن که اختلاف میاناجزای متشکل گــروهها محسوس شود، لازم نیست افرادی دریک سالن، یا در یک میدان، دور هم جمع شوند، گــو این کهاجتماع، این پدیده را کاملا تشدید میکند، ممکن استافرادی که خود را با دیگــران همفکر احساس میکنند، بیآنکهتماس زیادی با یکدیگــر داشته باشند،موافقوهمداستانشوند.افکار عمومی آشکار، خصوصااگــر خودبهخود و طبیعیباشد، از منطق جمعی، آسانتر پیروی میکند. افکار عمومیواقعبین چه آشکار و چه پنهان، با آن که گــاهی به شدت تحتتاثیر اضطرابهای آمیخته به تاثر قرار میگــیرد، هرگــز ازواقعیتها چشم نمیپوشد. اما افکار عمومی همیشه واقعبیننیست. مردان بزرگــ همواره گــرفتار این پندار باطل میشوند کهرفتار مردم با آنها، متناسب با خدمتی است که به کشورشانکردهاند و حال آن که مردم آنها را، با محک خدماتی میسنجندکه از ایشان انتظار دارند. سازندگــان افکار عمومی، نمیتوانندتنها با استدلال و عقلانیت، مردم را برانگــیزند، به این دلیل کهمعمولا عقل بهتنهایی وحدتنظر لازم را فراهم نمیسازد.سازندگــان افکار عمومی، در عین حال معتبر جلوه دادن دلایلیکه هدفشان را مطلوب نشان میدهد، بیش از همه تارهایحساس قلب مردم را هدف قرار میدهند، زیرا در اعماقضمیر ناآگــاه است که مبانی عقلی استوار میشود.منطقه اندیشههایی که به حکم عقل مجاز شمردهمیشوند، پهناور است و پهناوری آن به اندازهای است کهنیروی نفوذ و امکانات عملی یک دسته از افکار معین در آنمنطقه، بسی ناچیز است. این وضع، درست مانند میخی استکه نیروی رسوخش در چوب، با وسعت نوک آن رابطهمعکوس دارد. بدینسان در ساختن افکار عمومی، احساساتعامل محرک اصلی است، بهگــونهای که اعمالنظر در خودواقعیتها نیز، تحت تاثیر عامل حسی قرارمیگــیرد.