لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 22
امام خمینى و میراث حکمت عرفانى اسلام
آفتاب - فرهنگ و اندیشه: باید تاکید کرد که علاقه امام خمینى به فلسفه عرفانى اسلامى در مراحل اولیه دوران تحصیلش، نه چیزى بدیع است و نه امرى احساسى. با اینکه منابع مربوط در دسترسند، پیش از این، هیچ محققى به تحلیل منظم نظرات عرفانى و مابعدالطبیعى امام خمینى نپرداخته است. آنچه در پى مىآید کوششى است در جهت اداى حق این جنبه از میراث امام خمینى .
مقدمه در سال 1968 پنجسال پس از اخراج آیتالله روحالله خمینى از ایران، ساواک، پلیس امنیتى شاه، به خانه او در قم یورش برد و اوراق و نوشتههاى وى، از جمله شروح و تفاسیرى را که در دهه 1930 در باب عرفان نوشته بود، ضبط و توقیف کرد. پانزده سال بعد، در سال 1983، پارهاى از آثار مفقود خمینى را یکى از طلاب در همدان پیدا کرد. او، که نامش هرگز در گزارشهاى بعدى این واقعه ذکر نمىشود، دو کتاب از فروشندهاى دورهگرد خرید که، چون نتوانسته بود در بازار شهر خریدارى بیابد، به یکى از مدارس دینى آمده بود تا آنها را به مبلغ پنجاه تومان بفروشد. یکى از این دو کتاب، چاپ سنگىاى از شرح شرفالدین محمود قیصرى (متوفاى 751/1350) بر فصوص الحکم ابنعربى بود که در قرن نوزدهم در مصر انتشار یافته بود; و خود این قیصرى، هم متفکر عرفانى استثنایى و هم از شارحان پرآوازه مکتب ابنعربى است. در حواشى کتاب، این طلبه ،تعلیقات دستنوشته بسیارى دید که، بر طبق سنت دیرپاى دستنویسى مسلمانان، در عین حال، هم شرحالشرحى بود بر متن اصلى فصوصالحکم و هم شرحى بر کتاب قیصرى. طلبه مذکور، با کمال تعجب، پى برد که تعلیقات حاشیه، که به زبان عربى نوشته شده بود، امضاى سید روحالله خمینی نیز را در پاى خود داشت. او، که آنچه را دیده بود باور نمىکرد، کتابها را به سرعت نزد آیتالله حسیننورى، امامجمعه همدان برد، و او بىدرنگ خط [امام] خمینى را در حواشى تشخیص داد. و اما کتاب دیگر، معلوم شد که رسالهاى همراه با شرح و تفسیر است در باب کلام شیعى، که پسر ارشد آیت الله خمینى، سید مصطفى، بر آن تعلیقاتى نوشته بود. چندین محقق مسلمان، به سرعت دستبه کار انتشار این آثار بهتازگى کشف شده گشتند. این محققان آثار مذکور را متعلق به موضوعات و مطالب عرفانى قلمداد کردند. ظاهرا متن شرحالشرح آیت الله خمینى، به خودى خود، به چشم گردآورنده و ویراستار به اندازه کافى با ابهت جلوه نکرد. چراکه وى تصمیم گرفت که آن را با شرحالشرح دیگرى که آیت الله خمینى در حواشى مصباح الانس نوشته بود تکمیل کند، و این مصباح الانس شرحى است که محمد بن حمزه فنارى (متوفاى 834/1431)، عالم مشهور عثمانى، بر مفتاح الغیب صدرالدین قونى (متوفاى 673/74-1273) نگاشته است. این دو شرحالشرح کاملا باهم سازگارند و تصورى از دیدگاه عرفانى و فلسفى احتمالا بزرگترین، یا دستکم بانفوذترین، رهبر سیاسى مسلمان در قرن بیستم به ما مىدهند. با توجه به جایگاه نویسنده، گردآورنده و ویراستار ،پیشنویس دستنوشتهاى را که به خوبى استنساخ شده بود براى آیت الله خمینى فرستاد تا وى تصحیح و تایید کند. آیت الله خمینى، پس از اعمال چند تغییر جزئى مربوط به سبک نوشته، اجازه انتشار آن را داد. گردآورندگان و ویراستاران، از چاپهاى سنگى متون اصلى، آن قطعاتى را که وى بر آنها شرح نوشته بود حفظ کردند. با این همه، کوشش در جهت فهم استدلالهاى پیچیده نویسنده، بدون رجوع به متون اصلىاى که آن استدلالها بر آنها توقف دارند، کار نسبتا دشواری است. بنابراین، براى فهم و ارزیابى درست موضع آیت الله خمینى در قبال قیصرى و فنارى و کل فلسفه عرفان، متون این دو متفکر لازمند. از همین آغاز، باید تاکید کرد که علاقه آیت الله خمینى به فلسفه عرفانى اسلامى در مراحل اولیه دوران تحصیلش، نه چیزى بدیع است و نه امرى احساسى. با اینکه منابع مربوط در دسترسند، پیش از این، هیچ محققى به تحلیل منظم نظرات عرفانى و مابعدالطبیعى ایشان نپرداخته است. آنچه در پى مىآید کوششى است در جهت اداى حق این جنبه از میراث بنیانگذار جمهوری اسلامی که، هرچند به اندازه دستاوردهاى سیاسىاش مورد توجه واقع نشده ،درخور مداقهاى جدى است. خاستگاه و تحصیلات [امام]خمینى در 24 سپتامبر 1902 در شهر خمین، که شهرى کوچک در جنوب غربى تهران است، در میان خاندانى روحانى از سلاله پیامبر(ص)، برآمد. علوم دینى را با برادر بزرگتر خود، آیتالله مرتضى پسندیده، شروع به فراگیرى نمود و از تعلیم و تربیت دینى استوارى برخوردار گردید; در سنین نوزده سالگى به شهر اراک، که در نزدیکى خمین بود، عزیمت کرد و در آنجا در حوزه درس عبدالکریم حائرى (متوفاى 1355ه ق./ 1937م.)، که یکى از علماى بزرگ شیعى بود، شرکت نمود. وقتى که حائرى در سال 1921 به قم دعوت شد،این طلبه جوان نیز به دنبال وى رهسپار قم گردید و به زودى با میرزا محمدعلى شاهآبادى (1292 1369 /1875-1950)، جامع معقول و منقول، آشنا شد. این استاد، به همراه متفکر دینى تا حدى جنجالبرانگیزى همچون میرزا علىاکبر حکیم [شاگرد مرحوم حاج ملاهادى سبزوارى (1878/1295)] (1925/1344) و احتمالا چندتن دیگر از علما، خط سیر مطالعات عرفانى او را مشخص نمودند; این اساتید و مشایخ ایشان، آیتالله آینده را به سنت دیرپاى تعلیم و تربیت اسلام ایرانى پیوند دادند. این سنت گرایشهاى عرفانى و حکمىاى را باهم تلفیق مىکرد که سابقهشان به تعالیم شخصیتهاى مؤثرى در تاریخ فکرى شیعه، مانند میرداماد (متوفاى 1040/1630) و ملاصدرا (متوفاى 1050/1640) مىرسد. این دو تن نیز از سلف عظام، همچون حیدر آملى (متوفاى حدود 787/1385)، ابنعربى و یحیى سهروردى،(کشته شده به سال 587/1191) الهام گرفتهاند. با این مقدمات، کاملا طبیعى به نظر مىرسد که کتاب الاسفار صدرا اولین اثر عرفانىاى بوده است که امام خمینى زیر نظر شاهآبادى فراگرفته است. ملاصدرا در این اثر، سیر و سلوک معنوىاى را که سالک طریق عرفان دارد تشریح کرده است. و بر وظایف عارف در قبال جماعت اهل ایمان، که ناشى از سیر و سلوک ظاهرا فردگرایانه اوست، تاکید ورزیده است. صدرا این سیر و سلوک معنوى را به چهار مرحله تقسیم کرده، که از سویى، مطابق با مرتبه توفیق معنوى سالکند و، از سوى دیگر، مطابق با شان او به عنوان پیامآور الهى. سفر اول سیر من النفس والخلق الى الحق، سفر دوم من الحق الى الحق و تردد و آمد و شد میان ذات و صفات الهى، سفر سوم من الحق الى الخلق والنفس، و سفر چهارم من الخلق الى الخلق است که در آن، سالک موهبت جدیدى از سنخ امور معنوى و اخلاقى به جامعه خود ارزانى مىدارد. این الگو از سرنوشت انسان که مورد توصیف ملاصدرا و مورد قبول [امام] خمینى قرار گرفت، سابقهاش به آموزههاى تصوف متقدم بازمىگردد. مثلا توصیف ملاصدرا از اسفار چهارگانه، یادآور نظرات ابنعربى در مورد انسان کامل است، از این حیث که بر نقش انسان کامل به عنوان رهبر دینى جماعت اهل ایمان تاکید خاص دارد نقشى که بعضى از محققان غربى خواستهاند بىاهمیت جلوهاش دهند، و در عوض، تمام توجه خود را به نقش انسان کامل در نیروى جهانى بسیار مهمى که حلقه اتصال مبدا و معاد است، معطوف کردهاند. متن درسى بعدى آیت الله خمینى در مورد عرفان، شرح فصوص الحکم قیصرى است. این اثر همراه با شرح فصوص الحکم عبدالرزاق کاشانى (استاد قیصرى) ظاهرا از معروفترین و مؤثرترین شروحى مىباشد که بر شاهکار ابنعربى نوشته شده است. لیکن شرح قیصرى آثار عمیق و دیرپایى در شکلگیرى نظرات آیت الله خمینى، عموما، و آراء مابعدالطبیعى وى، خصوصا، داشته است. او در آثار عرفانى خویش از این شرح استفادههاى زیادى کرده است. بعد از مطالعه شرح قیصرى، آیت الله خمینى توجه خویش را به سرچشمه و منبع اصلى سنت تفسیر عقلى و استدلالى میراث ابنعربى، که به صورت چکیده در آثار قونوى دیده مىشود، معطوف نمود. قونوى مرید و شاگرد مستقیم ابنعربى است. اولین برخورد آیت الله خمینى با تعالیم قونوى به احتمال
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 22
امام خمینى و میراث حکمت عرفانى اسلام
آفتاب - فرهنگ و اندیشه: باید تاکید کرد که علاقه امام خمینى به فلسفه عرفانى اسلامى در مراحل اولیه دوران تحصیلش، نه چیزى بدیع است و نه امرى احساسى. با اینکه منابع مربوط در دسترسند، پیش از این، هیچ محققى به تحلیل منظم نظرات عرفانى و مابعدالطبیعى امام خمینى نپرداخته است. آنچه در پى مىآید کوششى است در جهت اداى حق این جنبه از میراث امام خمینى .
مقدمه در سال 1968 پنجسال پس از اخراج آیتالله روحالله خمینى از ایران، ساواک، پلیس امنیتى شاه، به خانه او در قم یورش برد و اوراق و نوشتههاى وى، از جمله شروح و تفاسیرى را که در دهه 1930 در باب عرفان نوشته بود، ضبط و توقیف کرد. پانزده سال بعد، در سال 1983، پارهاى از آثار مفقود خمینى را یکى از طلاب در همدان پیدا کرد. او، که نامش هرگز در گزارشهاى بعدى این واقعه ذکر نمىشود، دو کتاب از فروشندهاى دورهگرد خرید که، چون نتوانسته بود در بازار شهر خریدارى بیابد، به یکى از مدارس دینى آمده بود تا آنها را به مبلغ پنجاه تومان بفروشد. یکى از این دو کتاب، چاپ سنگىاى از شرح شرفالدین محمود قیصرى (متوفاى 751/1350) بر فصوص الحکم ابنعربى بود که در قرن نوزدهم در مصر انتشار یافته بود; و خود این قیصرى، هم متفکر عرفانى استثنایى و هم از شارحان پرآوازه مکتب ابنعربى است. در حواشى کتاب، این طلبه ،تعلیقات دستنوشته بسیارى دید که، بر طبق سنت دیرپاى دستنویسى مسلمانان، در عین حال، هم شرحالشرحى بود بر متن اصلى فصوصالحکم و هم شرحى بر کتاب قیصرى. طلبه مذکور، با کمال تعجب، پى برد که تعلیقات حاشیه، که به زبان عربى نوشته شده بود، امضاى سید روحالله خمینی نیز را در پاى خود داشت. او، که آنچه را دیده بود باور نمىکرد، کتابها را به سرعت نزد آیتالله حسیننورى، امامجمعه همدان برد، و او بىدرنگ خط [امام] خمینى را در حواشى تشخیص داد. و اما کتاب دیگر، معلوم شد که رسالهاى همراه با شرح و تفسیر است در باب کلام شیعى، که پسر ارشد آیت الله خمینى، سید مصطفى، بر آن تعلیقاتى نوشته بود. چندین محقق مسلمان، به سرعت دستبه کار انتشار این آثار بهتازگى کشف شده گشتند. این محققان آثار مذکور را متعلق به موضوعات و مطالب عرفانى قلمداد کردند. ظاهرا متن شرحالشرح آیت الله خمینى، به خودى خود، به چشم گردآورنده و ویراستار به اندازه کافى با ابهت جلوه نکرد. چراکه وى تصمیم گرفت که آن را با شرحالشرح دیگرى که آیت الله خمینى در حواشى مصباح الانس نوشته بود تکمیل کند، و این مصباح الانس شرحى است که محمد بن حمزه فنارى (متوفاى 834/1431)، عالم مشهور عثمانى، بر مفتاح الغیب صدرالدین قونى (متوفاى 673/74-1273) نگاشته است. این دو شرحالشرح کاملا باهم سازگارند و تصورى از دیدگاه عرفانى و فلسفى احتمالا بزرگترین، یا دستکم بانفوذترین، رهبر سیاسى مسلمان در قرن بیستم به ما مىدهند. با توجه به جایگاه نویسنده، گردآورنده و ویراستار ،پیشنویس دستنوشتهاى را که به خوبى استنساخ شده بود براى آیت الله خمینى فرستاد تا وى تصحیح و تایید کند. آیت الله خمینى، پس از اعمال چند تغییر جزئى مربوط به سبک نوشته، اجازه انتشار آن را داد. گردآورندگان و ویراستاران، از چاپهاى سنگى متون اصلى، آن قطعاتى را که وى بر آنها شرح نوشته بود حفظ کردند. با این همه، کوشش در جهت فهم استدلالهاى پیچیده نویسنده، بدون رجوع به متون اصلىاى که آن استدلالها بر آنها توقف دارند، کار نسبتا دشواری است. بنابراین، براى فهم و ارزیابى درست موضع آیت الله خمینى در قبال قیصرى و فنارى و کل فلسفه عرفان، متون این دو متفکر لازمند. از همین آغاز، باید تاکید کرد که علاقه آیت الله خمینى به فلسفه عرفانى اسلامى در مراحل اولیه دوران تحصیلش، نه چیزى بدیع است و نه امرى احساسى. با اینکه منابع مربوط در دسترسند، پیش از این، هیچ محققى به تحلیل منظم نظرات عرفانى و مابعدالطبیعى ایشان نپرداخته است. آنچه در پى مىآید کوششى است در جهت اداى حق این جنبه از میراث بنیانگذار جمهوری اسلامی که، هرچند به اندازه دستاوردهاى سیاسىاش مورد توجه واقع نشده ،درخور مداقهاى جدى است. خاستگاه و تحصیلات [امام]خمینى در 24 سپتامبر 1902 در شهر خمین، که شهرى کوچک در جنوب غربى تهران است، در میان خاندانى روحانى از سلاله پیامبر(ص)، برآمد. علوم دینى را با برادر بزرگتر خود، آیتالله مرتضى پسندیده، شروع به فراگیرى نمود و از تعلیم و تربیت دینى استوارى برخوردار گردید; در سنین نوزده سالگى به شهر اراک، که در نزدیکى خمین بود، عزیمت کرد و در آنجا در حوزه درس عبدالکریم حائرى (متوفاى 1355ه ق./ 1937م.)، که یکى از علماى بزرگ شیعى بود، شرکت نمود. وقتى که حائرى در سال 1921 به قم دعوت شد،این طلبه جوان نیز به دنبال وى رهسپار قم گردید و به زودى با میرزا محمدعلى شاهآبادى (1292 1369 /1875-1950)، جامع معقول و منقول، آشنا شد. این استاد، به همراه متفکر دینى تا حدى جنجالبرانگیزى همچون میرزا علىاکبر حکیم [شاگرد مرحوم حاج ملاهادى سبزوارى (1878/1295)] (1925/1344) و احتمالا چندتن دیگر از علما، خط سیر مطالعات عرفانى او را مشخص نمودند; این اساتید و مشایخ ایشان، آیتالله آینده را به سنت دیرپاى تعلیم و تربیت اسلام ایرانى پیوند دادند. این سنت گرایشهاى عرفانى و حکمىاى را باهم تلفیق مىکرد که سابقهشان به تعالیم شخصیتهاى مؤثرى در تاریخ فکرى شیعه، مانند میرداماد (متوفاى 1040/1630) و ملاصدرا (متوفاى 1050/1640) مىرسد. این دو تن نیز از سلف عظام، همچون حیدر آملى (متوفاى حدود 787/1385)، ابنعربى و یحیى سهروردى،(کشته شده به سال 587/1191) الهام گرفتهاند. با این مقدمات، کاملا طبیعى به نظر مىرسد که کتاب الاسفار صدرا اولین اثر عرفانىاى بوده است که امام خمینى زیر نظر شاهآبادى فراگرفته است. ملاصدرا در این اثر، سیر و سلوک معنوىاى را که سالک طریق عرفان دارد تشریح کرده است. و بر وظایف عارف در قبال جماعت اهل ایمان، که ناشى از سیر و سلوک ظاهرا فردگرایانه اوست، تاکید ورزیده است. صدرا این سیر و سلوک معنوى را به چهار مرحله تقسیم کرده، که از سویى، مطابق با مرتبه توفیق معنوى سالکند و، از سوى دیگر، مطابق با شان او به عنوان پیامآور الهى. سفر اول سیر من النفس والخلق الى الحق، سفر دوم من الحق الى الحق و تردد و آمد و شد میان ذات و صفات الهى، سفر سوم من الحق الى الخلق والنفس، و سفر چهارم من الخلق الى الخلق است که در آن، سالک موهبت جدیدى از سنخ امور معنوى و اخلاقى به جامعه خود ارزانى مىدارد. این الگو از سرنوشت انسان که مورد توصیف ملاصدرا و مورد قبول [امام] خمینى قرار گرفت، سابقهاش به آموزههاى تصوف متقدم بازمىگردد. مثلا توصیف ملاصدرا از اسفار چهارگانه، یادآور نظرات ابنعربى در مورد انسان کامل است، از این حیث که بر نقش انسان کامل به عنوان رهبر دینى جماعت اهل ایمان تاکید خاص دارد نقشى که بعضى از محققان غربى خواستهاند بىاهمیت جلوهاش دهند، و در عوض، تمام توجه خود را به نقش انسان کامل در نیروى جهانى بسیار مهمى که حلقه اتصال مبدا و معاد است، معطوف کردهاند. متن درسى بعدى آیت الله خمینى در مورد عرفان، شرح فصوص الحکم قیصرى است. این اثر همراه با شرح فصوص الحکم عبدالرزاق کاشانى (استاد قیصرى) ظاهرا از معروفترین و مؤثرترین شروحى مىباشد که بر شاهکار ابنعربى نوشته شده است. لیکن شرح قیصرى آثار عمیق و دیرپایى در شکلگیرى نظرات آیت الله خمینى، عموما، و آراء مابعدالطبیعى وى، خصوصا، داشته است. او در آثار عرفانى خویش از این شرح استفادههاى زیادى کرده است. بعد از مطالعه شرح قیصرى، آیت الله خمینى توجه خویش را به سرچشمه و منبع اصلى سنت تفسیر عقلى و استدلالى میراث ابنعربى، که به صورت چکیده در آثار قونوى دیده مىشود، معطوف نمود. قونوى مرید و شاگرد مستقیم ابنعربى است. اولین برخورد آیت الله خمینى با تعالیم قونوى به احتمال
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 23
دین و حکمت وِدایی
ابوالفضل محمودی
چکیده
از ویژگیهای دین هندو که به طور معمول پژوهشگران بدان اشاره میکنند، آمیختگی و پیوستگی دین و فلسفه در این آیین است. این امر را مىتوان به ویژه در متون اصلى این آیین که به عنوان متون «شروتی» یا «وحیانی» شهرت دارند، مشاهده کرد. «وداها» که بخش اصلی ادبیات وحیانی یا «شروتی» را تشکیل مىدهند، مهمترین متن مقدس هندو هستند که کهنترین اسناد مکتوب اقوام هندو اروپایی شمرده میشوند. در این آثار، افزون بر اندیشههای اولیة دینی هندوان، نخستین بذرهای اندیشههای فلسفی و عرفانی هندو را میتوان مشاهده کرد که البته در ادوار بعد از تحول یا تکامل برکنار نماندهاند.
این نوشتار بر آن است تا ضمن معرفی این ادبیات کهن مهمترین اندیشههای مطرح در این مجموعه را از دیدگاه هندشناسان مشهور به اختصار گزارش دهد.
واژگان کلیدی: ودا، شروتی، هنوتئیزم، مونوتئیزم، مونیزم.
در بنیاد حیات دینی و تفکر هندی متون مقدس، شروتی یا ادبیات وحیانی قرار دارد. این مجموعه، در طول شاید سه هزار سال، چنان تأثیری بر فرهنگ و اندیشة هندی بر جای نهاده که به سختی میتوان درخارج از هند نمونهای برای آن یافت. به تعبیر گِدِن، «هر نوع ارزیابی از اشکال و پیشرفتهای تفکر دینی به طور طبیعی و به ضرورت، از همینجا آغاز میشود. تحقیق و بررسی در ماهیت تصور یا تصوراتی را که مردم هند از الوهیت دارند، باید در مرحله اول از تعالیم و شواهد متون معتبر و موثق دینی اخذ کرد»f.Geden, 1987, 282- 30)) و نخستین بذرهای اندیشة فلسفی و عرفانی هندی را نیز میتوان در این آثار یافت؛ بنابراین، لازم است با جزئیات بیشتر به این آثار که در معناى عام «ودا» نامیده میشوند پرداخته، ساختار، تاریخ، و اندیشههای اصلی موجود در آن را مورد توجه قرار دهیم.
«ودا» یا «شروتی» به معنای گستردة آن، نام هیچ کتاب خاصی نیست؛ بلکه نام ادبیات دورهای خاص و طولانی است که حدود2000 سال را در برمیگیرد. واژة «ودا» به معنای «دانش»، و گویا به معنای دانش مقدس است. «شروتی» (Sruti) نیز از «شرو» (Sru) گرفته شده که معنای شنیدن دارد و ادبیات شروتی، ادبیاتی است که به اعتقاد هندوها به وسیلة خدا به فرزانگان و اهل بصیرت تعلیم یا الهام شده است؛ پس این متون هیچ گاه به وسیله انسانها تألیف نشده و فقط شنیده شده است. در اعتقاد آنها این آثار، متونی بسیار کهن تلقی میشدند، به حدی کهن که گاه این اعتقاد نیز وجود داشت که آنها آغاز زمانی ندارند یا در دورهای دور و نامعلوم در آغاز هر آفرینش پدید میآیند.
به طور عام اعتقاد بر این است که متون مقدس هندو، کهنترین اسناد مکتوب نژاد هند و اروپایی است. تخمین تاریخِ کهنترین جزء این مجموعه مشکل است و گمانههایی را نیز که در این زمینه مطرح شده نمیتوان به طور قطع اثبات کرد. ماکس مولر این تاریخ را1200 قبل از میلاد میداند، هوگ (Haug) 2400 قبل از میلاد را مطرح میکند و بال گنگادهر تیلاک (Bal gangahar tilak.)2400 را حدس میزند (Cf. Dasgupta, 1997,v.l,P,10_ 12)
چون این ادبیات ارائه دهندة دست آوردهای کلی مردم هند در جهات گوناگون و در مدتی چنین طولانی است، به ضرورت دارای ویژگیهاى متنوع است. اگر بخواهیم به طور تخمینی این ادبیات بزرگ را از نظر عمر، زبان و موضوعات تقسیم بندی کنیم، چهار بخش متفاوت در آن خواهیم یافت که عبارت اند از:
1 . سُمْهیتا (sam] (samhita به معنای آمیختن،hita یعنی قرار دادن]؛
2. براهمُنَهها (Brahmana )؛
3 . آرنًیکَهها (aranyaka = رسالههای جنگلی)؛
4 . اوپنیشادها (upanisad)؛
سمْهیتا هستة مرکزی ادبیات ودایی و آمیختهای از نظم و نثر است. سایر بخشها را میتوان تعلیقات، ضمایم، شروح و تفاسیری دانست که دربارة این هستة مرکزی و مرتبط با آن شکل گرفته است. تعبیر «ودا» در معنای محدود خود، گاه فقط به همین بخش اطلاق میشود و همین بخش است که موضوع این نوشتار را تشکیل میدهد. این بخش، خود از چهار جزء تشکیل مىشود: ریگ ودا، سامه ودا، یجور ودا و اَتَهروه ودا.
اُپینیشدها نیز به طور سنتی بخشی از براهمنهها یعنی بخش نهایی آن شمرده میشوند؛ اما به دلیل تمایز اساسی اوپنیشادها در جهات گوناگون و نیز اهمیت بسیار والاتر آنها، به طور معمول به صورت بخشی مستقل مطالعه و بررسی میشوند. به اعتقاد بسیاری، اوپنیشادها سرچشمه فلسفه و عرفان هندی است .(Cf. Hiriyanna, 1993 , 29_30)
در بخش سمهیتا، ریگ سُمهیتا واتهرْوه سمهیتا، کهنترین بخش ادبیات ودایی و از این جهت مهمترین بخشهای آن هستند و از این میان نیز از ریگ ودا، کهنتر بوده و بیشترین تأثیر را بر تفکرات بعد داشته است. سرودها یا منترههایی که در این دو بخش باقی مانده، نه محصول یک فرد هستند، نه دستاورد یک دوره؛ بلکه احتمالاً در ادوار گوناگون به وسیلة حکیمان متعدد پدید آمدهاند و احتمالاً بخشی از آنها، به ویژه در ریگ ودا، قبل از ورود آریاها به هند تألیف شده است. آنها دهان به دهان انتقال یافته و در طول زمان اضافاتی را نیز پذیرفتهاند تا سرانجام به صورت فعلی درآمدهاند .(Cf. Dasgapta,1997,14) اکنون با توجه به ساختار کلی این مجموعه و نیز به این دلیل که آنها به طور عمده برای اهداف آیینی فراهم آمدهاند نمیتوان
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 17 صفحه
قسمتی از متن .doc :
دین و حکمت وِدایی
ابوالفضل محمودی
چکیده
از ویژگیهای دین هندو که به طور معمول پژوهشگران بدان اشاره میکنند، آمیختگی و پیوستگی دین و فلسفه در این آیین است. این امر را مىتوان به ویژه در متون اصلى این آیین که به عنوان متون «شروتی» یا «وحیانی» شهرت دارند، مشاهده کرد. «وداها» که بخش اصلی ادبیات وحیانی یا «شروتی» را تشکیل مىدهند، مهمترین متن مقدس هندو هستند که کهنترین اسناد مکتوب اقوام هندو اروپایی شمرده میشوند. در این آثار، افزون بر اندیشههای اولیة دینی هندوان، نخستین بذرهای اندیشههای فلسفی و عرفانی هندو را میتوان مشاهده کرد که البته در ادوار بعد از تحول یا تکامل برکنار نماندهاند.
این نوشتار بر آن است تا ضمن معرفی این ادبیات کهن مهمترین اندیشههای مطرح در این مجموعه را از دیدگاه هندشناسان مشهور به اختصار گزارش دهد.
واژگان کلیدی: ودا، شروتی، هنوتئیزم، مونوتئیزم، مونیزم.
در بنیاد حیات دینی و تفکر هندی متون مقدس، شروتی یا ادبیات وحیانی قرار دارد. این مجموعه، در طول شاید سه هزار سال، چنان تأثیری بر فرهنگ و اندیشة هندی بر جای نهاده که به سختی میتوان درخارج از هند نمونهای برای آن یافت. به تعبیر گِدِن، «هر نوع ارزیابی از اشکال و پیشرفتهای تفکر دینی به طور طبیعی و به ضرورت، از همینجا آغاز میشود. تحقیق و بررسی در ماهیت تصور یا تصوراتی را که مردم هند از الوهیت دارند، باید در مرحله اول از تعالیم و شواهد متون معتبر و موثق دینی اخذ کرد»f.Geden, 1987, 282- 30)) و نخستین بذرهای اندیشة فلسفی و عرفانی هندی را نیز میتوان در این آثار یافت؛ بنابراین، لازم است با جزئیات بیشتر به این آثار که در معناى عام «ودا» نامیده میشوند پرداخته، ساختار، تاریخ، و اندیشههای اصلی موجود در آن را مورد توجه قرار دهیم.
«ودا» یا «شروتی» به معنای گستردة آن، نام هیچ کتاب خاصی نیست؛ بلکه نام ادبیات دورهای خاص و طولانی است که حدود2000 سال را در برمیگیرد. واژة «ودا» به معنای «دانش»، و گویا به معنای دانش مقدس است. «شروتی» (Sruti) نیز از «شرو» (Sru) گرفته شده که معنای شنیدن دارد و ادبیات شروتی، ادبیاتی است که به اعتقاد هندوها به وسیلة خدا به فرزانگان و اهل بصیرت تعلیم یا الهام شده است؛ پس این متون هیچ گاه به وسیله انسانها تألیف نشده و فقط شنیده شده است. در اعتقاد آنها این آثار، متونی بسیار کهن تلقی میشدند، به حدی کهن که گاه این اعتقاد نیز وجود داشت که آنها آغاز زمانی ندارند یا در دورهای دور و نامعلوم در آغاز هر آفرینش پدید میآیند.
به طور عام اعتقاد بر این است که متون مقدس هندو، کهنترین اسناد مکتوب نژاد هند و اروپایی است. تخمین تاریخِ کهنترین جزء این مجموعه مشکل است و گمانههایی را نیز که در این زمینه مطرح شده نمیتوان به طور قطع اثبات کرد. ماکس مولر این تاریخ را1200 قبل از میلاد میداند، هوگ (Haug) 2400 قبل از میلاد را مطرح میکند و بال گنگادهر تیلاک (Bal gangahar tilak.)2400 را حدس میزند (Cf. Dasgupta, 1997,v.l,P,10_ 12)
چون این ادبیات ارائه دهندة دست آوردهای کلی مردم هند در جهات گوناگون و در مدتی چنین طولانی است، به ضرورت دارای ویژگیهاى متنوع است. اگر بخواهیم به طور تخمینی این ادبیات بزرگ را از نظر عمر، زبان و موضوعات تقسیم بندی کنیم، چهار بخش متفاوت در آن خواهیم یافت که عبارت اند از:
1 . سُمْهیتا (sam] (samhita به معنای آمیختن،hita یعنی قرار دادن]؛
2. براهمُنَهها (Brahmana )؛
3 . آرنًیکَهها (aranyaka = رسالههای جنگلی)؛
4 . اوپنیشادها (upanisad)؛
سمْهیتا هستة مرکزی ادبیات ودایی و آمیختهای از نظم و نثر است. سایر بخشها را میتوان تعلیقات، ضمایم، شروح و تفاسیری دانست که دربارة این هستة مرکزی و مرتبط با آن شکل گرفته است. تعبیر «ودا» در معنای محدود خود، گاه فقط به همین بخش اطلاق میشود و همین بخش است که موضوع این نوشتار را تشکیل میدهد. این بخش، خود از چهار جزء تشکیل مىشود: ریگ ودا، سامه ودا، یجور ودا و اَتَهروه ودا.
اُپینیشدها نیز به طور سنتی بخشی از براهمنهها یعنی بخش نهایی آن شمرده میشوند؛ اما به دلیل تمایز اساسی اوپنیشادها در جهات گوناگون و نیز اهمیت بسیار والاتر آنها، به طور معمول به صورت بخشی مستقل مطالعه و بررسی میشوند. به اعتقاد بسیاری، اوپنیشادها سرچشمه فلسفه و عرفان هندی است .(Cf. Hiriyanna, 1993 , 29_30)
در بخش سمهیتا، ریگ سُمهیتا واتهرْوه سمهیتا، کهنترین بخش ادبیات ودایی و از این جهت مهمترین بخشهای آن هستند و از این میان نیز از ریگ ودا، کهنتر بوده و بیشترین تأثیر را بر تفکرات بعد داشته است. سرودها یا منترههایی که در این دو بخش باقی مانده، نه محصول یک فرد هستند، نه دستاورد یک دوره؛ بلکه احتمالاً در ادوار گوناگون به وسیلة حکیمان متعدد پدید آمدهاند و احتمالاً بخشی از آنها، به ویژه در ریگ ودا، قبل از ورود آریاها به هند تألیف شده است. آنها دهان به دهان انتقال یافته و در طول زمان اضافاتی را نیز پذیرفتهاند تا سرانجام به صورت فعلی درآمدهاند .(Cf. Dasgapta,1997,14) اکنون با توجه به ساختار کلی این مجموعه و نیز به این دلیل که آنها به طور عمده برای اهداف آیینی فراهم آمدهاند نمیتوان انتظار داشت که تصویری منظم و شفاف از کلاندیشهها و عقاید موجود در آن زمان ارائه کنند. (Cf.Hiriyanna. 1993,14-15) به این مطلب، این را نیز باید افزود که این سرودها به ویژه بخش اول آن یعنی ریگ ودا به زبان سنسکریت خیلی قدیم نگاشته شده که فهم معنای دقیق آن آسان نیست (Ibid, 29-30) با این همه، تردیدی وجود ندارد که سرودهای ودایی منعکس کنندة اعتقادات مهم و جدی مردم کهن آریایی هستند؛ همان گونه که اتهرْوه وِدا منعکس کنندة افسانهها و خواستهها و امیال نیروهای غیر طبیعی و را طبیعی و حیلهها و میل انسان ابتدایی در برابر تأثیر و نفوذ نیروهای شیطانی است (Cf. Geden, 1987, 282-3).
پرستش خدا در وداها
تقریباً همه سرودهای ودایی در پرستش خدایان و خطاب به آنها سروده شده است؛ امّا با توجه به تفاوتهایی که پیشتر به آن اشاره کردیم، ارائة تفسیری واحد و روشن از پرستش ودایی امکانپذیر نیست. در وداها نام مجموعهای از خدایان مطرح شده است بدون آنکه تعداد آنها به طور کامل مشخص باشد. گاه شمارة آنها 33 ذکر شده که براساس منزلگاه آنها در سه گروه یازدهتایی طبقه بندی شدهاند: خدایان آسمان از قبیل میترا( و ورونا، خدایان فضای میانه از قبیل اینْدْرا و ماروتها، و خدایان زمین از قبیل آگنی و سوما.
وجود اسامی مشترک میان این خدایان و خدایان دیگر اقوام هند و اروپایی در ایران و یونان و غیره، نشان دهندة سوابق برخی از این خدایان است. به دلیل گذرِ دین هندو از دو مرحلة هند و اروپایی و هند و ایرانی، پانتئون ودایی، هم شامل خدایان دو مرحله ماقبل هند و هم دربرگیرندة خدایان دیگری است که تصویر آنها پس از استقرار آریاییها در هند ایجاد شد؛ از قبیل الاهة رودها یا سرسْوتی و غیره.
با این همه، کیفیت پرستش این خدایان و چگونگی اعتقاد به آنها که گاه همچون آگنی ارتباط نزدیکی نیز با پدیدههای طبیعی دارند، روشن نیست. در وداها، همه نوع گرایش را از طبیعت پرستی تا پرستش خدایان متعدد و توحید و وحدتگروی میتوان مشاهده کرد. اغلب برای حل این تعارض این اعتقاد وجود دارد که حالتهای پیشین که نشانههای هرکدام از آنها را میتوان در وداها یافت، علایم گذر از مرحلهای ابتدایی از پرستش که همان پرستش قوای طبیعی است، به صورتهای عالیتر یعنی خدایان متعدد تشخص یافته؛ هنوتئیزم ((henotheis یا پرستش خدایی برتر از میان خدایان و مونوتئیزم (monotheism) یا پرستش خدایی واحد و سرانجام، گرایش به مونیزم (monism) یا وحدت وجود است. اگر چنین نظریهای را بپذیریم، باید بگوییم که در نخستین مرحله، ارتباطی تنگاتنگ میان خدایان و نیروهای طبیعی وجود دارد یا به عبارت دیگر، آنها نمودِ نیروهای گوناگون طبیعت از قبیل طوفان و باران، رعد و آتش هستند؛ اما به تدریج از این پدیدهها تجرید شده، تا حدودی تشخص مییابند و به صورت شخصیتهای انسان گونه، امّا مجرد که بر قوای پیش گفته سلطه دارند و تشکیل دهندة ذات و اساس آنها هستند درمیآیند. در عین حال، این خدایان به طور کامل از هم مجزا و متمایز نیستند. همان گونه که نیروهای گوناگون طبیعت از قبیل طوفان و ابر و باران و غیره با هم ارتباطی تنگاتنگ دارند، خدایانی که با آنها مرتبط هستند نیز همین خصوصیات را دارایند؛ به همین دلیل، به این خدایان گوناگون اوصافی