لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 18
حضرت ابراهیم(ع)
ادوار نبوت:دوره ی سوم نبوت
لقب:خلیل ا...
معنای اسم:ابراهیم یا ابرام بزبان عبری به معنی پدر عالی است.
پدر:تارخ
مادر:ورقه
تاریخ ولادت:۳۳۲۳ سال بعد از هبوت آدم.
مدت عمر:۱۷۵ سال
بعثت:آن حضرت دربابل مبعوث شد.
محل دفن:در شهر خلیل الرحمان واقع در کشور فلسطین.
نسب:ابراهیم بن تارخ بن ناحور بن سروج بن رعوبن فالج بن عابربن شالخ بن ارفخشد بن سام بن نوح(ع).
تعداد فرزندان:بروایتی آن حضرت ۱۳ فرزند داشت.
مختصری از زندگینامه حضرت ابراهیم(ع)
آن حضرت در زمان نمرود که در عجم به کیکاوس معروف بود،زندگى مى کرد.نمرود مردى باقوت وحشمت بود.سپاه بسیار داشت ودر سرزمین بابل آنزمان وکوفه زمان ما حکومت مى کرد.چهارصد صندلى طلا داشت که برروى هریکجادوگرى نشسته وجادو مى نمود.او یکشب در خواب دید که ستارهاى در افقپدیدار شد ونورش بر نورخورشید غلبه نمود.نمرود وحشت زده از خواب بیدار شدو جادوگران را احضار نموده وتعبیر خواب خود را از آنان جویا شد.گفتند طفلى دراین سال متولد مى شود که سلطنت تو بدست او نابود مى شود.وهنوز آن طفل ازصلب پدر به رحم مادر منتقل نشده است.نمرود دستور داد که بین زنان ومردانجدایى اندازند و کودکى که در آن سال متولد میشود،اگر پسر است،بکشند.واگردختر است،باقى بگذارند.تارخ که یکى از مقربّان نمرود بود شبى پنهانى نزدهمسرش رفت ونطفه ابراهیم بسته شد.هنگام تولد کودک،مادر ابراهیم (ع) به داخلغارى رفت وابراهیم (ع) در آنجا متولد شد.مادر،کودکش را درغار گذاشت وبه شهرمراجعت نمود.او همه روزه به غار مى رفت وبه فرزندش شیر مى داد وبرمى گشت.رشد یک روز آن حضرت مطابق یکماه کودکان دیگر بود.پانزده سال گذشتودراین مدت ابراهیم (ع) جوانى قوى شده بود.روزى با مادرش به طرف شهرحرکت کردند .در راه به گله شترى رسیدند.ابراهیم (ع)از مادر پرسید:خالق اینهاکیست؟گفت آنکه آنهارا خلق کرد و رزق مى دهد وبزرگ مى نماید.ابراهیم (ع) درشهر با گروههاى بت پرست وارد بحث مى شد وآنها را محکوم مى نمود.واقرار بهخداى نادیده کرد.به مصداق آیه شریفه «فلما جنّ علیه اللیل راى کوکباً...» چون مذاهب آنهاراباطل دید وباطل نمود،فرمود: انّى وجهّتوجهى ...» بعد ابراهیم (ع) را به دربار نمرود بردند.نمرود مرد زشترویى بود ولى دراطرافش غلامان وکنیزان زیبا بودند.ابراهیم (ع) از عمویش آذر پرسید:اینها چهکسى هستند؟آذر گفت اینها غلامان وکنیزان وبندگان نمرودند! ابراهیم (ع) تبسمى کردوگفت چگونه است که بندگان و کنیزان و غلامان از خدایشان زیباترند؟آذر گفتاز این حرفها نزن که تورا مى کشند.آمده است که آذر بت مى ساخت وبه ابراهیم (ع)مى داد تا بفروشدوابراهیم (ع) هم طناب به پاى بتها مى بست ومى گفت:بیاییدخدایى را بخرید که نمى خورد و نمى بیند و نمى آشامد و نه نفعى مى رساند ونهضررى !با این تعریف ابراهیم (ع) کسى بتها را نمى خرید.وبتها را به نزد آذر برمى گرداند.
بت شکن دربتخانه
نمرودیان سالى دوبار در فروردین جشن مى گرفتند.در یکى از جشنها موقعخروج از شهر،آذر به ابراهیم (ع)پیشنهاد نمود که او هم به جشن برودتا شاید جشنآنهارا تماشاکرده وزبان از بدگویى بتها بردارد.ولى روز بعد موقع رفتن،ابراهیم(ع)گفت من مریض هستم!لذا همه با زینت تمام از شهر بیرون رفتند بجز ابراهیم (ع)که تبرى برداشت و به بتخانه رفت وهمه بتهارا شکست.سپس تبر را بر دوش بتبزرگانداخت. «فجعلهم جُذاذاً الاّ کبیراً لهم» همه بتهارا خورد کرد مگر بُتبزرگ را.وقتى نمرود ونمرودیان باز گشتند وبه بتخانه آمدند تا خود را تبرککنند،همه بتهارا شکسته دیدند غیر از بُت بزرگ.به روایتى شیطان به آنها اطلاع دادکه ابراهیم (ع)خدایان شمارا شکسته است.صداى ناله وفریاد مردم بلند شد.نزدنمرود رفتند کهاى نمرود!خدایان مارا شکستهاند.نمرود دستور داد تا به هرکه شکدارید نزد من بیاورید.همه گفتند کار ابراهیم (ع) است.حضرت را احضار کردندوبهاو گفتند: «أ انت فعلتَ هذا بآلهتنا یاابراهیمقال بل فعلهم کبیرهم هذافاسئلوهم اِن کانوا ینطقون»» آیا تو این عمل را نسبت به خدایان مابجاآوردى ؟گفت بت بزرگ این کار را کرده است از او بپرسید اگر حرف مى زند!نمرودیان گفتند اى ابراهیم (ع) این بتها سخن نمى گویند.سپس همگى خجلوشرمنده و سر به زیر انداختند.بعد ابراهیم (ع)فرمود چیزى را عبادت مى کنید کهنه نفعى مى رساند ونه ضررو نه حرف مى زند.چون نمرودیان از جواب عاجزشدند،همگى گفتند اگر کمک کار خدایان خود هستید،ابراهیم (ع) رابسوزانید.نمرود دستور داد دیوارهاى در دامنه کوه درست کردند وبمدت یکماههیزم آورده ودر آن قرار دادند تا پرشد.بعد گفتند چگونه ابراهیم (ع) رادر آتشبیاندازیم؟شیطان بصورت آدمى ظاهر شد وگفت منجنیق بسازید!تا آن زمانمنجنیق نساخته بودند وشیطان هنگامیکه به آسمانها راه داشت از جهنم دیدار کردهودیده بود جهنمیان را با منجنیق درون آتش مى اندازند،یاد گرفته بود.لذا به آنها یادداد که چگونه این وسیله را بسازند.چهارصد نفر آمدند وهردونفر یک طناب راگرفتند و ابراهیم (ع) را بالا بردند.در این هنگام در میان فرشتگان غلغلهاى افتاد وبهپیشگاه الهى عرضه کردند که خدایا از شرق تا غرب یکنفر،تورا عبادت مى کندواوراهم که مى خواهند بسوزانند.دستور بده تا اورا یارى کنیم.خطاب آمد:بروید اگراز شما یارى خواست اورا کمک کنید.ابتدا ملک باد نزد ابراهیم (ع) آمد وگفت:منموکل باد هستم.اگر امر بفرمائید به باد امر کنم تا آتش را به خانه نمرود ببرد ونمرودیان را بسوزاند.ابراهیم (ع)فرمود پناه من خداست وبتو نیازى ندارم.ملک ابرآمد وگفت اى ابراهیم!اجازه بده تا به ابر امر کنم آتش را خاموش کند.ابراهیم(ع)گفت امر خود را به خداى نادیده واگذاردم.ملک کوه آمد وگفت اى ابراهیم!اجازه بده کوه بابل را بر سرشان خراب نمایم وهمه را هلاک کنم.ابراهیم (ع)گفت بتو نیز محتاج نیستم.بعد جبرئیل آمد وگفت اى ابراهیم!هیچ احتیاجى ندارى ؟گفت دارم اما نه بتو.گفت به که دارى ؟گفت او از همه بهتر به حال من آگاهاست.بعد از آن از طرف خدا ندا آمد: «یانار کونى برداً وسلاماً على ابراهیم»
ابراهیم از پیامبرانى است که خداوند او را بیش از دیگران با عظمت یاد نمودهاست واو را با القابى چون :حنیف،مسلم، حلیم، اوّاه، منیب،صدیقیاد کرده و بااوصافى چون:شاکرو سپاسگزار نعمتهاى خداوند،قانت و مطیع خالق توانا،داراى قلب سلیم،عامل و فرمانبردار
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 8 صفحه
قسمتی از متن .doc :
«بسم الله الرحمن الرحیم»
موضوع:
حضرت ابراهیم(ع)
نام و نام خانوادگی:
مهسا فکار
استاد مربوطه:
سرکار خانم دانشپور پرور
عناوین
1.زادگاه ابراهیم و تاریخ تولد.
2.دلایل ابراهیم برای ستاره پرستان – ماه پرستان – خورشید پرستان.
3.ترس از طبیعت منشأ شرک.
4.شکستن بتان بدست ابراهیم و در آتش افکندن وی.
5.هجرت ابراهیم به شام.
6.تولد اسماعیل و اسحاق.
7. به مکه.
8.قربانی کردن اسماعیل.
9.ساخت خانه کعبه به دست ابراهیم و اسماعیل
10.مقام های منسوب به ابراهیم.
زادگاه حضرت ابراهیم و تاریخ تولد:
دربارة زادگاه حضرت ابراهیم(ع)اقوال گوناگونی است.اما بنا به تورات و قاموس کتاب مقدس باستان شناسان شهر اور را محل تولد و مسکن ابراهیم معرفی می کنند.
سرزمین اور در بابل جنوبی در جنوب عراق واقع است که در گذشته شهری با عظمت و ثروت و پایتخت نمرود امپراتور بابل بوده است.
بر اساس کشفیات باستان شناسان به طور تقریب قرن 20 قبل از میلاد را به عنوان تاریخ میلاد حضرت ابراهیم ذکر کردند.بر اساس روایات اسلامی نمرود شبی در خواب می بیند که ستاره ای از افق آن کشور طلوع می کند در پرتو نور آن آفتاب و ماه نابود می گردند.با نگرانی از خواب بیدار می شود و معبران را احضار می کند تا خوابی را که دیده است تعبیر کنند.معبران چنین تعبیر می کنند:در این سال در سرزمین بابل فرزندی به دنیا خواهد آمد که نابودی تو و اهل مملکت تو بدست او است.نمرود دستور می دهد که هر زن حامله ای را که پسر به دنیا بیاورد بلافاصله فرزندش را بکشند.ادنی مادر ابراهیم بی آن که کسی پی ببرد که او حامله است هنگام وزن حمل به غار کوثا می رود و فرزندش را به دنیا می آورد.حضرت ابراهیم دوران کودکی و نوجوانی را در کوهای او به سر برد.
کوه به عنوان یکی از دانشگاههای الهی برای پیامبران بوده است،همچنین کانون وحی و اندیشه و اغلب پیامبران در کوهها به سیر و اندیشه می پرداختند.همچنان که:
حضرت آدم(ع) در کوههای سراندیب.
حضرت نوح(ع) در کوه جودی.
حضرت عیسی(ع) در کوه ساعیر.
حضرت موسی(ع) در کوه سینا.
حضرت محمد(ص) در کوه نور.
یکتا پرستی از نظر باستان شناسی:
از نظر ادیان توحیدی،بشر فطرتاً یکتا پرست بوده و به تدریج از پرستش خدای یکتا به شرک و بت پرستی روی آورده است و پپامبران آمده اند که او را از شرک به توحید بازگردانند.
او مرکز پرستش خدای ماه به نام نانا بوده و حضرت ابراهیم در میان صائبین(فرقه مذهبی که آنها مشرک یا ستاره پرست یا بت پرست می دانند.)که خورشید را خدای بزرگ می دانستند ظهور کرد.
قوم ابراهیم در اور بابل معتقد به خدایی خورشید و ماه و ستارگان در آسمان و بت ها به نمایندگی از آنها در زمین بودند.از این رو برای هر ستاره بتی می ساختند و در بتکده ها مورد پرستش قرار می دادند و برای آن قربانی نیز می کردند.
دلایل ابراهیم براس ستاره پرستان،ماه پرستان و خورشید پرستان:
حضرت ابراهیم در برخورد با ستاره پرستان عمل می کند:به هنگام رؤیت ستاره می بیند که ستاره پرستان در برابرش زانو زده و آن را عبادت می کنند و او نیز با آنها همگام و هم صدا می شود و می گوید این رب من است.ولی تا صبح صبر می کند آن گاه که ستاره غروب کرده و ناپدید می شود به آنها می گوید:من پدیده هائی را که غروب می کنند دوست ندارمن و با ماه پرستان و خورشید پرستان نیز چنین می کند.و این چنین به آنها می فهماند که آنها غیر ثابت و موقتند و انسان را از هدایت پروردگار بی نیاز نمی گردانند.
ترس از طبیعت منشأ شرک:
حضرت ابراهیم قومس را به سرچشمة شرک می برد و برای آنان استدلال می کند که منشأ شرک و بت پرستی،جهل و ترس از طبیعت مخصوصاً ستارگان و ماه و خورشید است.مردم قدیم از ستارگان تصورات ترسناکی داشتند و هر دسته ای را به یکی از جانوران وحشتناک تشبیه و نامگذاری کرده بودند مانند،شعبان(افعی)، حیه(مار)،دب اکبر(خرس