لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 5
آینده خانواده در غرب
مک دانولد در مقاله خود به نقد تئوری همگرایی ساختار خانواده می پردازد. ویلیام گود، ارائه دهنده این تئوری در کتابش به نام انقلاب جهانی و الگوهای خانواده، پیش بینی کرده بود که همگرایی اجتناب ناپذیری در سیستم خانواده وجود دارد و تمام اشکال خانواده به شکل خانواده زن وشوهری غرب در خواهند آمد.
مک دانولد در مقاله خود به نقد تئوری همگرایی ساختار خانواده می پردازد. ویلیام گود، ارائه دهنده این تئوری در کتابش به نام انقلاب جهانی و الگوهای خانواده، پیش بینی کرده بود که همگرایی اجتناب ناپذیری در سیستم خانواده وجود دارد و تمام اشکال خانواده به شکل خانواده زن وشوهری غرب در خواهند آمد.
از نظر گود یک هماهنگی تئوریکی بین سیستم خانواده زن و شوهری و جهان مدرن وجود داشت. او از این نظر دنباله رو پارسونز بود و زمان این تغییر را نیز ده تا بیست سال آینده می دانست، (زمانی که اکنون دیگر سپری شده است). طبق این نظر فرایند مدرن شدن جوامع اصلی بدیهی در نظر گرفته می شود و برای تبیین رشد خانواده هسته ای نیز از همین اصل استفاده می شود.
خانواده هسته ای مدرن همان طور که پارسونز و میلز گفته اند، به وسیله جدایی (انزوای ساختاری ) و تفکیک خشک نقش های زن و شوهر توصیف می شود. این مشخصات، خانواده هسته ای را برای عمل در جهان مدرن بهتر تجهیز می کند.
در مقاله آمده، گود و پارسونز هر دو به مارکس و وبر مدیونند چرا که آنها می گویند جامعه و ساختارهای آن از طریق دوره انقلابی در مراحل پیشرفته سرمایه داری تغییر می کنند. شهری شدن، صنعتی شدن، فرد گرایی و... عوامل تسلط خانواده هسته ای هستند. در ادامه مک دانولد هر چهار نفر یعنی گود، پارسونز، مارکس و وبر را مرهون اطلاعات نادرست تاریخ خانواده در اروپای غربی می داند.
نویسنده بین خانواده زن و شوهری و خانواده هسته ای با وجود هم مرز بودنشان فرق می گذارد، ((واژه هسته ای توسط پارسونز استفاده می شده اما غیر قابل پذیرش است زیرا معنی ضمنی آن این است که واحد زن و شوهر و فرزندانشان، کوچکترین خانواده ممکن یا گروه خویشاوندی را به وجودمیآورد)).
او اصطلاح گود یعنی خانواده زن وشوهری را ترجیح داده و می نویسد: گود خانواده زن وشوهری چند زنی را نادیده گرفت و تئوری همگرایی را فراتر از بعد ساختاری، و به ابعاد کارکردی گسترش داد. گود و پارسونز به خانواده زناشویی غربی دهه ۱۹۵۰ مراجعه کردند و آن را مستقل از دیگر خانواده ها، متمرکز و دارای نقش های تفکیک شده خشک زن وشوهر دیدند. بنابراین اثبات تئوری همگرایی به پیدایش این شکل از خانواده بستگی دارد.
این تئوری متکی بر این نظر است که تغییر سیستم خانواده به عنوان نتیجه اجتناب ناپذیر تغییرات ساختاری و ایدئولوژیکی است، تغییرات ساختاری مانند صنعتی شدن، شهری شدن، پرولتاریزه شدن و تمرکز قدرت. تغییرات ایدئولوژیکی اجتناب ناپذیر نیز، پذیرش ارزشهای خانواده غربی دهه ۱۹۵۰ است. اصل موضوع تئوری این است که تغییرات کلان ساختاری غربی بوده بنابراین تغییرات خرد نیز لزوما غربی است.
نویسنده ۴ فرض در ارتباط با رد یا قبول این تئوری مطرح می کند:
۱) مدل درست است اما فرایند تغییرات کندتر از آن است که دیده شود.
۲) تغییرات کلان از فرایند تکامل پیش بینی شده توسط طرفداران این نظریه پیروی نمی کند.
۳) تغییر اجتماعی یک جهتی و از کلان به خرد نیست.
۴) سیستم خرد وکلان به طور انعطاف ناپذیری، آن طور که طرفداران این نظریه پافشاری می کنند، به هم متصل نمی شوند.
حال اگر نظر اول درست باشد، نظریه همگرایی درست است، اگر نظر دوم صحیح باشد قابل بخشش است و اگر نظرات سوم یا چهارم درست باشد تئوری همگرایی رد می شود.
نویسنده معتقد است رد این نظریه به سادگی صورت می گیرد زیرا تنها کافی است نمونه های خلاف آنچه انگاره تئوری است، یعنی جهان شمولی، ذکر شود.
تحقیقات جدید بر شبکه های حمایتی خانواده در کشورهای غربی مشارکت بالاو متفاوتی را بین خانوارهای وابسته نشان می دهد که هرگز منزوی نبوده اند. ارث بری و کمکهای پدربزرگ و مادر بزرگ در نگهداری از فرزندان، کمک والدین به فرزندان تازه ازدواج کرده، حمایت از سالخوردگان، حرفه های مشارکتی خویشاوندی، برگشت فرزندان به خانواده ها در صورت از هم پاشیده شدن ازدواج، کمک های خویشاوندان به یکدیگر در صورت بروز بحران و حمایت عاطفی اعضا از یکدیگر، همه نشان دهنده عدم انزوای خانواده ها در غرب است. علاوه بر این تکرار این مشارکت های خویشاوندی درشکل و شدت، در بین جوامع غیر غربی هم خود تایید دیگری بر این استدلال است. مثلا اپونگ برخی نمونه ها را نشان داد که اقتصاد خارج از چارچوب خانواده زن و شوهری داشتند و مراقبت از کودکان بوسیله افراد خارج از خانوار زن و شوهری صورت می گرفت. آرنولد هم در ۱۹۸۴ تفاوت های قابل توجهی در درجه مشارکت میان گروههای به رسمیت شناخته شده خانواده های وابسته در انجام وظایف میان خانوار گزارش داد. کمپبل نیز قدرت احساس وظیفه فرزندان ژاپنی در حمایت از والدین پیرشان را نشان داد.
نویسنده می نویسد شواهدی برای نظریه همگرایی ارائه می شود که از آنها می توان زادروگای یوگوسلاوی را مثال زد، کمرنگ شدن این شکل از خانواده را طرفداران نظریه همگرایی به عواملی چون عدم وجود زمین، پول محوری اقتصاد، شهر نشینی و پذیرش ایدئولوژی های مدرن نسبت دادند. به طور کلی پرولتاریزه شدن و نقش دولت در آن (لوین)، تجاری شدن کشاورزی، جنبه های جمعیتی پرولتاریزه شدن (تیلی) رشد تمرکز اقتصادی، نظم خشک و پلیسی به وسیله قدرت مرکزی، کمیابی منابع، عوامل از بین رفتن خانواده گسترده ذکر شدند.
اما در مقابل محققان، با نمونه هایی از کشورهای چین، نیجریه، هند، سنگال، مکزیک، فیلیپین، آفریقای شمالی، آمریکای لاتین،... نظریه همگرایی را رد کردند و وجود خانواده های گسترده را در این مناطق حتی با وجود تغییرات کلان ساختاری اثبات کردند.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 42
آینده مدیریت منابع انسانی
مقدمه به واسطه تغییر محیط کسب و کار، مدیریت منابع انسانی (HRM) ، نیز لزوماً باید تغییر کند. نظر به ضرورت پاسخگویی به تغییرات، پیش بینی محیط، تغییرات و اتخاذ تصمیمات اثرگذار درخصوص آینده، مدیریت منـــابع انسانی باید تغییر کند. آینده غیرقابل پیش بینی است و مشکل است تعیین کنیم که چه پیش خواهدآمد. از این رو انعطاف پذیری و کسب دانش کافی درجهت پاسخگویی به این عدم قطعیت ها مهم است. درحالی که مدیران منابع انسانی ارتباط خود را با توسعه فناورانه حفظ می کنند، ضروری است موضوعاتی که با نقشهای اصلی پرسنلی آنها مرتبط می شوند را با موضوعات عمومی کاری و اقتصادی ترکیب کنند. لازم به ذکر است که واحدها و مدیران منابع انسانی موفق، تاثیر استراتژیک مهمی بر سازمانهای متبوعشان دارند.
البته، نقشهای اصلی پرسنلی با مهمترین منابع سازمانی، یعنی نیروی کار، مرتبطند. اداره نقشهای مذکور یعنی به کارگماری، انتخاب، انتصاب، آموزش، توسعه و غیره تاثیرات مستقیمی در بــرگشت سرمایه سهامداران و بهره وری دارند. شرکتهای موفق به طور مستمر کارکنان بهره ور را جذب و حفظ می کنند.
موضوعهای پرسنلی در منابع انسانی
اولین نقش پرسنلی مدیران، استخدام کارکنان مناسب است. میزان سهولت این امر به عواملی بستگی دارد. شاید یکی از عوامل عمده، وضعیت بازار کار محلی باشد. در اواخر دهه 1990، نرخ بیکاری درحال تنزل، یک عامل کلیدی محسوب می شد و براین اساس رقابت برای جذب افراد مستعد، بالا بود. مدیران بایستی به سرعت به استخدام افراد مستعد می پرداختند یا درخصوص از دست رفتن نیروی کار مستعد ریسک می کردند. در وضعیت کنونی، این شرایط تغییریافته و یک شرکت ممکن است تعداد زیادی رزومه دریافت کند.
البته، این موضوع مسائل مختلفی را از این حیث که حوزه وسیعتری برای انتخاب به وجود آمده، به همراه خواهد داشت. در این راستا داشتن ساختارها و فرایندهایی مناسب به منظور ارزیابی تجارب و مهارتهای هر متقاضی و حصول اطمینان از انتخاب فرد مناسب از میان جمع کثیری از افراد واجد شرایط، مهم است. (مسمر، 2002). در این مورد فرض می شود که سازمان به فرایندی منظم و ساخت یافته برای شناسایی ویژگیها و مهارتهای موردنیاز مشاغلی متعهد است که درخصوص آنها تصمیم گیری می شود. توجه داشته باشید که در هر دوی این وضعیتها ما به فرایندهای ساخت یافته مراجعه می کنیم.
برخی مدیران تصور می کنند مهارتهای شخصی خاصی دارند که به آنها اجازه می دهد فرد مناسب را برای تصدی شغل موردنظر انتخاب کنند. این افراد تصور می کنند مهارتهای مذکور بر تجربه یا صرفاً احساس درونی آنها مبتنی هستند.
دادن اجازه به چنین مدیرانی درجهت اعمال رفتارهایی با این روشهای ناسالم، غیرعاقلانه یا شاید احمقانه باشد. نقش واحد منابع انسانی تحمیل قوانین در زمینه فرایند انتخاب، هم در ارائه پیشنهاد روشی منصفانه و یکسان برای
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 5
آینده زمین و انسان
نویسنده: فریتز ورهلز
مشکلات موجود در زمینه محیط زیست جهانى از سه عامل عمده ناشى مىشود: رشد جمعیت، میزان مصرف و فناوریهاى نوین موجود. اگر چه در سالهاى اخیر کنفرانسهاى منطقهاى و جهانى فراوانى براى حل بحران محیط زیست، برگزار شده و مىشود، اما نتایج عملى بسیار ناچیزى دارند. در هر حال، اگر اقدامى عاجل، مؤثر و فراگیر صورت نگیرد باید منتظر نتایج وخیمترى براى زمین و جوامع انسانى بود.
مقاله حاضر به بررسى ابعاد مختلف این بحران جهانى مىپردازد.
هفت مرد قدرتمند دنیا پول زیادى در اختیار دارند، با این حال آنها مجموعاً تنها 350 میلیون دلار براى حل یک مشکل بزرگ گرد هم آوردند. آنان همگى نگران جنگلهاى استوایى برزیل بودند و براى نجات جنگلهاى مذکور برنامهاى جدید و نوآورانه را ابداع نمودند. این طرح که PPG7 نام دارد، توسط سران کشورهاى صنعتى جهان ارایه شده است. هماکنون این احتمال وجود دارد که جنگلهاى عظیم آمازون براى همیشه نابود و محو شوند. از یک سو، کارخانههاى تولید چوب با سودجویى هر چه تمامتر درختان را قطع مىکنند، از سوى دیگر کشاورزان بىزمین در جنگ براى ادامه بقا ناچار به سوزاندن جنگل هستند و از سویى دیگر مالکان بزرگ و صاحبان گلههاى گوسفند به صورتى بىرویه ذخایر آمازون را از میان مىبرند. چنین وضعیتى در سال 1992م. موجب شد تا مردان قدرتمند جهان به فکر چاره بیفتند. سرنوشت جنگلهاى استوایى در آن زمان موضوعى بود که توجه زیادى را به خود برمىانگیخت.
امروز یعنى با گذشت نه سال از آن زمان، هنوز هم اوضاع در جنگلهاى استوایى برزیل بهبود نیافته است. اگر چه هر روز خبرهایى از موفقیتهاى به دست آمده در راه جلوگیرى از نابودى این جنگلها در رسانهها منتشر مىشود و مجلاتى مانند »اکونومیست« راهحلهایى ارایه مىدهند، اما در عمل تا کنون چندان پیشرفتى به چشم نمىخورد. اخیراً دولت برزیل طرحى را تحت عنوان »برزیل به جلو« ارایه داده که در قالب آن، در رشتههاى زیر بنایى سرمایهگذاریهاى کلانى صورت خواهد گرفت. این طرح اگر چه نام پر زرق و برق و جذابى دارد، اما با اجراى آن آسیب بزرگى به جنگلهاى آمازون وارد خواهد شد. شروع طرح مذکور به نابودى جنگلهاى مذکور شتاب بیشترى مىبخشد. دولت برزیل قصد دارد با اجراى طرح »برزیل به جلو« تا سال 2007 حدود 40 میلیارد دلار صرف ساخت جادههاى جدید، خطوط راهآهن، سد و کانالهاى آب بنماید. عدهاى از دانشمندان به سرپرستى ویلیام اف. لورنس از مؤسسه تحقیقات استوایى اسمیت سونیان، نتایج احتمالى حاصل از اجراى طرح یاد شده را محاسبه نمودهاند. به گفته آنها در خوش بینانهترین حالت، ظرف بیست سال آینده بیش از یک چهارم جنگلهاى آمازون از میان رفته و یا شدیداً آسیب مىبینند؛ در بدترین حالت نیز حدود نیمى از این گنجینه از میان مىرود؛ گنجینهاى که مجموعه منحصر به فردى از ذخایر گیاهى و جانورى را در درون خود دارد.
به زودى کارشناسان آب و هوا و مسئولان این امر از بیش از 180 کشور جهان در بن گردهم مىآیند تا آن بخشهایى از پروتکل کیوتو را که قابل نجات دادن و حفظ شدن است، نجات دهند. البته آنها تنها به یکى از دهها مشکل موجود در اکولوژى جهان رسیدگى مىکنند و بقیه معضلهاى موجود، همچنان در انتظار رسیدگى بشر در آینده باقى خواهند ماند. هیچگاه اصول زندگى بشر به اندازهاى که اکنون و در آغاز هزاره سوم شاهد آن هستیم، مخرب و تهدید کننده زندگى وى نبودهاند. از سیدنى تا نیویورک که به صورتى پى در پى شاهد برگزارى گردهماییهاى متفاوتى در این زمینه هستیم، اما باید گفت که شرکت در این گردهماییها و جلسات، دیگر حالت مسافرت و مهمانى رفتن را پیدا کردهاند و کمتر شاهد نتیجهاى عملى از آنها هستیم. صحراها گسترش مىیابند؛ آب آشامیدنى کمتر مىشود و بشر با استفاده بیش از حد از انرژى و تولید گازهاى گلخانهاى، دماى کره زمین را بالا مىبرد.
آقاى ویل استفان، مدیر برنامه بینالمللى ژنو سفر - بیوسفر و یکى از برگزار کنندگان کنفرانس علمى ماموتها در آمستردام، مىگوید: »معلوم نیست سیاره ما با مجموعهاى جدید از آسیبهاى وارده به آن چه خواهد کرد. آیا تاب تحمل در مقابل آنها را خواهد داشت؟« البته »جامعه علمى«، به پدیده کنونى، برچسب بىخطر »تحول جهانى« مىزند و بدین ترتیب آن را بىضرر به نظر مىنمایاند، اما این وضعیت به عقیده بسیارى از کارشناسان، پیامدهاى سنگینى را براى جامعه بشرى بر جاى خواهد گذاشت.
نابودى محیط زیست ما تدریجى است. درست همانطور که پوست تخم یک پرنده به تدریج نازکتر و نازکتر مىشود و بالاخره جوجه از آن سر بیرون مىآورد، محیط زیست ما هم تدریجاً در حال کم رنگتر شدن است. ابتدا »د.د.ت« در مواد غذایى پیدا شد، سپس نسل بسیارى از پرندگان و ماهیها از میان رفت. بر اثر نابودى ماهیها حدود 30 هزار ماهیگیر کانادایى بیکار شدند. یکى از علل نابودى گونههایى از پرندگان، خوردن گرد د.د.ت توسط آنها بوده است. د.د.ت که به عنوان سم در مزارع استفاده مىگردد، پس از نشستن بر روى دانههاى گیاهان و خوردن این دانهها توسط پرندگان، وارد بدن آنان مىگردد. ورود د.د.ت به بدن پرندگان موجب مىشود تا تخمهاى پرندگان پوستهاى نازک بیابند و مقاومت آنها در مقابل شکسته شدن کمتر گردد؛ لذا تعداد جوجهها کاهش مىیابد و بدین ترتیب کمکم نسل این جانوران از میان مىرود. استفاده بیش از حد از جنگلهاى چین موجب شده تا ظرف سه سال گذشته طغیانهاى معمولى آب در رودخانه یانگ تسه کیانگ چنان مخرب گردند که 3600 نفر بر اثر آنها کشته شده و 14 میلیون نفر بىخانمان گردند. حدود 30 هزار نفر هم بر اثر سیلاب در آمریکاى جنوبى جانشان به خطر افتاده؛ علت بروز این سیلابها نابودى بىرویه جنگل است.
حتى با آن که به قول مجله تایم اکنون »درد زمین به درد بشریت« تبدیل شده، باز هم اوضاع نسبت به سابق تغییرى نکرده و بىتوجهى نسبت به محیط زیست ادامه دارد. البته هشدارهاى دستاندرکاران مربوطه همچنان ادامه مىیابد. امروز شاهد روز جهانى محیط زیست، تشکیل احزاب سبز، قوانین حفظ محیط زیست و اجلاسهایى نظیر اجلاس سران جهان - که در سال 1992 در ریودو ژانیرو برگزار شد - هستیم، اما چنین سیاستهاى سمبلیکى هرگز مانع از تداوم نابودى اکوسیستم نگردیده است.
طبیعت کره زمین مىتواند بیش از 6 میلیارد انسان را از لحاظ مواد غذایى و امکانات مورد نیاز، آنگونه که باید و شاید، تأمین نماید و در عین حال رشد مداوم اقتصادى را تضمین کند. البته در این میان بانک جهانى و برنامه توسعه سازمان ملل متحد - دو نهاد اقتصادى بزرگ جهان - بىکار ننشستهاند. آنان از جمله ارگانهایى هستند که در بزرگترین تحقیق صورت گرفته تا کنون درباره اکوسیستمها حضور دارند. قرار است ظرف چهار سال تحقیق، پیشبینى دقیقى راجع به وضعیت آینده زمین صورت گیرد. در این تحقیق که حدود 50 میلیون مارک هزینه خواهد داشت، 1500 دانشمند از سراسر دنیا شرکت دارند.
امروز با دخالت بشر در اکوسیستمها چرخه آب، کربن و مواد غذایى تغییر کرده است. در نتیجه این امر، اکوسیستمها به تدریج فرسوده شده و کارایى کمترى پیدا مىکنند. به عنوان مثال، هماکنون یک قطره باران که از مناطق نزدیک به سر چشمه رودها راهى دریا مىگردد، سه برابر بیش از گذشته زمان نیاز دارد تا به دریا برسد. علت نیز وجود سدها و انواع و اقسام بهرهبرداریهاى جدید از آب رودخانههاست. با ورود آب رودخانهها به دریاها و اقیانوسها مواد غذایى زیادى به همراه آنان وارد حوزههاى دریایى مىگردد. این مواد غذایى توسط کشاورزان براى بالا بردن محصول در مزارع پخش مىشوند و به همراه آب وارد دریا مىگردند. وضعیت یاد شده موجب مىشود تا تعداد جلبکها افزایش یافته و به محیط زیست آسیب برسد. استفاده فزاینده از سوختهاى فسیلى، همچنان میزان دىاکسید کربن را در جو افزایش داده که این مقدار ظرف 420 هزار سال گذشته بىسابقه است.
پیامدهاى ناخوشایند گرم شدن کره زمین از هماکنون آشکار شدهاند: بارانهاى شدید و پىدرپى، افزایش طوفانها، سیلابها و قحطیها و گسترش بیابانها. البته هنوز مشخص نیست که در نهایت این روند چه نتیجه قطعىاى خواهد داشت. طى دهه هفتاد بیشترین نگرانیها به پایان یافتن ذخایر مواد خام معدنى مربوط مىشد و گمان مىرفت که اصلىترین مانع رشد اقتصادى در آینده، اتمام منابع معدنى خواهد بود، اما امروز مهمترین دغدغه اقتصاد در ارتباط با اکوسیستم، منابعى هستند که اگر درست از آنها استفاده مىشد، همیشه پابرجا بودند؛ منابعى مانند آب، زمین قابل کشت، جنگلها و ماهیها. هماکنون حدود 70 درصد ذخایر ماهى در دریاهاى جهان مورد استفاده بیش از حد قرار گرفتهاند. 16 درصد زمینهاى کشاورزى جهان هم چنان مورد بهرهبردارى بىرویه قرار دارند که قدرت بارورى خود را عملاً از دست دادهاند و استفاده چندانى نمىتوان از آنها کرد. حدود 40 درصد از مردم کره زمین هم از کمبود شدید آب رنج مىبرند.
در حالى که تحقیقات ژنتیکى، رؤیاى مدیران صنعتى را برآورده مىکنند، به گفته برخى از کارشناسان، انسان به واسطه تغییراتى که در محیط مىدهد، مقدمات تغییر خود را نیز فراهم مىنماید؛ تغییراتى که از عصر هوموساپینها، ششمین مرحله تغییر تاکنون محسوب مىشوند. البته این تحولات صرفاً محدود به کاهش گونههاى جانورى و گیاهى نمىشود. کاهش نوع گونههاى حیات، آسیبهاى وارده به اکوسیستم را نیز افزایش مىدهد و بازده آن پایین مىآید.
این نکته نیاز به توضیح ندارد که اقتصاد در کل 193 کشور کره زمین بر مبناى صادرات کالا و خدمات با استفاده از اکوسیستم استوار است و لذا حیات انسانها و اقتصاد متکى به کارآیى اکو سیستمها بوده و با آنها ارتباط مستقیم دارد. بشر بدون توجه به این موضوع، همواره کوشیده است تا بالاترین سودجویى ممکن را در ارتباط با طبیعت داشته باشد. طبیعت، به خصوص در کشورهاى صنعتى، بیش از حد مورد استفاده قرار گرفته و ذخایر آن در حال نابودى است. شهرسازى در آمریکاى شمالى بخش اعظم طبیعت بکر این ناحیه را دچار آسیب نموده است. البته یک نکته نیز گفتنى است و آن این که با و جود تمامى این آسیبها، ایالات متحده آمریکا، قدرت شماره یک کشاورزى در جهان است. در آمریکاى شمالى یعنى محدوده کشورهاى کانادا و ایالات متحده آمریکا، به ازاى هر یک نفر جمعیت، نسبت به سایر جاها دو برابر زمین کشاورزى وجود دارد. کشورها چه کشاورزى پیشرفتهاى داشته باشند و چه نسبتاً عقبمانده باشند، یک نکته در مورد آنها صادق است و آن این که حیات آنها وابسته به روابط اکولوژیکى در نواحى آنان مىباشد. در این میان در حالى که ما براى هر کدام از ساکنان کره زمین، نیازمند 2/85 هکتار زمین قابل بارورى هستیم، این رقم در حال حاضر به ازاى هر نفر حدود 2/2 هکتار است. اکنون مىتوان گفت که انسانها به یک سیاره دیگر غیر از زمین هم نیاز دارند، اما از آنجایى که ما یک کره قابل زیست بیشتر نداریم، طبیعت بیش از ظرفیتش مورد بهرهبردارى قرار مىگیرد.
البته هنوز مشکل خیلى جدى نشده است. شش میلیارد نفر هنوز هم رقمى نیست که کره زمین در تأمین غلات، ماهى و سبزیجات براى آن دچار مشکل مهمى گردد. اگر چه در حال حاضر گرسنگان زیادى در سطح جهان وجود دارند، اما گره موجود در میزان مواد غذایى نیست، بلکه در نحوه تقسیم آنهاست. تقسیم ناعادلانه مواد غذایى موجب شده تا گروهى بیش از حد بخورند و گروهى هم از گرسنگى رنج ببرند. با عادلانه نمودن سیستم تقسیم، مشکل قابل حل شدن است، اما در آینده اینگونه نخواهد بود. بعدها مشکل ما میزان مواد غذایى هم خواهد گردید. از یک سو جمعیت کره زمین رو به افزایش است و از سوى دیگر استفاده بیش از حد منابع طبیعى در آینده بازده اکولوژى را پایین آورده و در دراز مدت، میزان محصول را کاهش مىدهد. به عنوان مثال در حال حاضر در مقایسه با توان تولید ماهى در دریاهاى جهان، ظرفیت ناوگانهاى ماهیگیرى در سطح جهان 40 درصد بیش از مقدار صحیح آن است، لذا از یک سو قدرت اکوسیستمها تحلیل مىرود و از سوى دیگر تقاضا افزایش مىیابد. براساس تحقیقى که اوایل دهه هفتاد توسط یک زوج زیستشناس، به نامهاى آنه و پاول اهرلیش، صورت گرفت، مشخص شد که مشکلات موجود در زمینه محیط زیست جهانى از سه عامل ناشى مىشود: رشد جمعیت، میزان مصرف و فناوریهاى موجود. اما این که براى کاهش این مشکلات به کدام یک از این عوامل مىتوان توسل جست، سؤالى است که باید بدان پاسخ مناسبى داده شود.
سال گذشته، هنگامى که رود لابرز - مدیر سابق بنیاد جهانى طبیعت و نخستوزیر پیشین هلند که هماکنون کمیسر سازمان ملل در امور آوارگان است - گزارشى را تحت عنوان »گزارش سیاره زنده« ارایه داد، نوعى تابو را در هم شکست. او در گزارش خود تصریح کرد که جمعیت نامناسب کره زمین خود به تنهایى خطرى بزرگ براى کره زمین محسوب مىشود. اگر چه به یمن رشد رفاه و سیاستمداران هوشمند در برخى کشورها، افزایش جمعیت به سرعت ده سال پیش صورت نمىگیرد، اما جمعیت کره زمین همچنان بیشتر مىشود. بنابر برآورد سازمان ملل تا سال 2020 میلادى جمعیت کره زمین 1/5 میلیارد نفر افزایش خواهد یافت. اگر هر کدام از این سکنه جدید زمین، سالانه تنها نیم تن دىاکسید کربن - یعنى حتى کمتر از مقدار شاخص آن در هلند - تولید کنند، در بهترین حالت هم، آنچه که در پروتکل کیوتو در مورد کاهش گاز دىاکسید کربن در نظر گرفته شده، محقق نخواهد شد.
در مورد میزان مصرف انسانها هم امیدوارى چندانى وجود ندارد. برعکس هنوز حدود یک پنجم مردم جهان در فقر به سر مىبرند و در انتظار خانه و غذاى مداوم و مناسب هستند. هر کس که استطاعت مالى مىیابد، یک ماشین قوىتر و یک ساختمان بزرگتر مىخرد و بیشتر به مسافرت مىرود و در انتها هم زباله بیشترى را از خود به جاى مىگذارد. لذا کارشناسان سازمان توسعه و همکاریهاى اقتصادى در گزارشى که اخیراً منتشر شده، رشد مصرف را در آینده موجب افزایش آسیبهاى وارده به محیط زیست دانستهاند و بسیار بعید مىدانند که بهبودى در زمینه مصرف در جهان حاصل شود.