لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 21
آفات مهم درختان پسته و مبارزه با آنها
آفات پسته تنوع زیادی دارند و هر آفت نیز طرز خسارت و بیولوژی خاص خود را دارا می باشد در روش سنتی مبارزه با آفات با توجه به جمعیت و خسارت هر آفت و بدون در نظر گرفتن سایر آفات ووضعیت اکولوژیک منطقه به طریق شیمیایی صورت می گیرد بطوری که مصرف بی رویه سموم باعث ایجاد مقاومت حشرات و بهم خوردن تعادل زیست محیطی واز بین بردن دشمنان طبیعی می گردد.
درروشهای نوین ، مبارزه با آفات با نگرش وسیع تری انجام می گیرد و به جای کنترل یک آفت ، کنترل کلیه آفات و به جای استفاده از یک روش از روشهای مختلف مبارزه استفاده می شود که دراین خصوص موارد مختلف زیست محیطی و غیره نیز مورد توجه قرار می گیرد از روشهای نوین می توان به مدیریت کنترل تلفیقی مبارزه با آفات (I.P.M ) ومدیریت تلفیقی محصول (I.C.M ) اشاره کرد . جا دارد این روشها در کنترل آفات پسته مورد توجه واقع شده و مبارزه شیمیایی به عنوان آخرین حربه مبارزه با آفات در برنامه ریزی ها قرار گیرد.
پسیل معمولی پسته ( شیره خشک ) agonosceiae pistaciae
پسیل معمولی پسته ازگروه آفات درجه یک پسته می باشد که درتمام مناطق پسته کاری کشور گسترش دارد باغداران به آن شیره خشک می گویند زیرا عسلک دفع شده از انتهای بدن (کورنیکول ) پوره ها در مقابل هوا خشک شده تبدیل به دانه های مدور شکری مانند می شود کهروی برگهای زیرین وزیر درختان می زیرد و گاها شیره نباتی بصورت فتیله از انتهای بدن پوره ها خارج می شود.
زیست شناسی :
زمستان گذرانی بصورت حشره کامل زیر برگها ، شکاف دیوارها وزیر علفهای هرز می باشد ، حشرات کامل از نیمه دوم اسفند ماه از محل زمستان گذرانی خارج می شوند ، حشرات ماده بعد از جفتگیری روی جوانه های متورم و پس از باز شدن برگها عمدتا روی برگها و یا زیر برگها تخم ریزی می کنند. معمولا تخم گذاری از نیمه دوم فروردین ماه شروع می شود.
پسیل پسته 6-5 نسل دارد و نقطه اوج تراکم پوره ها در اواسط مهر ماه مصادف با صورتی شدن حاشیه برگها ورگبرگهای اصلی و ارغوانی شدن برگها می باشد.
نحوه خسارت
نوزادان خسارت
نوزادان پسیل پس از خروج ازتخم تغذیه خود را با مکیدن شیره گیاهی درختان پسته شروع می کنند ، پوره ها در تمام مراحل دوره زندگی و حشرات کامل تا زمان مرگ به تغذیه خود ادامه می دهند و مقادیر بسیار زیادی عسلک که به شکرک معروف است ترشح می کنند ، تغذیه آفت از بافتهای گیاه موجب ضعف کلی گیاه می گردد. خسارت اقتصادی آفت بستگی به زمان و مرحله رشد اندامهای گیاه دارد. زمانهای حساس خسارت اوایل شروع مغز بستن پسته و پس از آن می باشد که جمعیت بالای آفت می تواند موجب پوکی و نیم مغز شدن دانه ها گردد ضمنا حمله پسیل منجر به ریزش جوانه های در حال تشکیل سال آینده و نهایتا ریزش برگها می شود بطوریکه گیاه بشدت ضعیف شده و در سال آینده نیز رشد خوبی نخواهد داشت.
مبارزه با پسیل پسته
ارقام متحمل :
آلودگی ارقام مختلف پسته به پسیل متفاوت است بطوریکه کمترین زادو ولد روی ارقام بادامی زرند، ایتالیایی درشت ، ایتالیایی ریز و سرخس دارد بطوریکه سرعت رشد پوره ها روی این ارقام کندتر و میزان مرگ و میرنیزبالاست.
بطور کلی ارقام معروف و تجاری پسته شرایط مناسب تری برای افزایش جمعیت معمولی پسیل پسته دارند و به بیان دیگر، ارقام اکبری ، کله قوچی ،احمد آقایی درشت و ایتالیایی ریز می باشند. کمترین نرخ رشد و افزایش پسیل برروی گونه های پسته وحشی کسور و بنه می باشد.
2.مبارزه تلفیقی :
بکارگیری چند روش مبارزه از جمله مبارزه بیولوژیک ،کارتهای زرد ، مبارزه مکانیکی و شیمیایی و ... که بتوانند حداکثر بازدهی را داشته باشند مبارزه تلفیقی می باشد بطوریکه مبارزه شیمیایی به عنوان آخرین مبارزه مورد استفاده قرار گیرد.
3.مبارزه شیمیایی :
برای مبارزه شیمیایی از سموم ذیل استفاده می شود.
کنسالت 5/0لیتر درهزار لیتر آب
کنفیدور 4/0 لیتر در هزار لیتر آب
دارتون 5/2 لیتر در هزار لیتر آب
میتاک ( آمیتراز ) 5/1 لیتر درهزار لیتر آب
موسپیلان 200 – 150 گرم درهزار لیتر آب
زمان مبارزه : وجود 15 – 10 عدد تخم و یا پوره پسیل درپشت و روی برگچه های پسته برای انجام مبارزه توصیه می گردد.
4. مبارزه بیولوژیک
1 – 4 . زنبور psyllaphagus pistacea عمده ترین پارازیتوئید و عامل کنترل طبیعی جمعیت آفت پسیل پسته می باشد و در تمام ایران پراکنده است ، در طول فصل رشد درخت پسته ، از اوایل بهار تا اواخر پاییز برروی
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 14
آب درمانى مجموعه کارهایى است که در آنها از آب براى بهبود وضع جسمى یا روانى ، تقویت سلامتى یا زیبایى ، یا درمان دردها و بیماریها استفاده مىکنند و این استفاده به دو طریق درونى و بیرونى صورت مىگیرد. روش درونى شامل نوشیدن روزانه آب خالص ، یا آب شارژ شده ، یا آب معدنى خاص ، یا آب دریا به مقدارى و مدتى که آب درمانگر تجویز مىکند، میباشد. اما روش بیرونى شامل انواع حمامگیریها و آب پاشىها به بدن است.
آب درمانی به روش بیرونی
آب پاشى
این نوعى درمان است که با کوبش شدید آب صورت مىگیرد. این روش نیروبخش و فرحبخش است ولى تحمل آن سخت است و بنابراین کاربرد خیلى گسترده ندارد و اشخاص پیر نمىتوانند آن را تحمل کنند.
نمک مالى
این روش نوعى آب درمانى مخلوط با مواد معدنى است. درمانگیران مىگویند که این روش به آنان احساس بهبود و تندرستى بیش از پیش مىدهد.
حمام دو جفتى
در این روش دو جفت وان کوچک را کنار هم قرار دادهاند. در یک وان آب سرد و دیگرى آب داغ دارد. درمانگیر در وان آب داغ به نوعى مىنشیند که پاهایش تا اندکى بالاى زانوها در وان آب سرد فرو رفتهاند. یکى از نتایج این روش بهبود گردش خون در پاها و تسکین ناراحتیهاى پاهاست. یکى دیگر از نتایج آن بهبود وضع کسانى است که مشکلات لگن خاصره یا مشکلات مهرههاى پایین ستون فقرات دارند.
حمام نمک اپسوم
این نوعى حمام براى عرق ریزى خیلى زیاد است. در وان حمام سه تا چهار کیلو نمک مىریزند و وان را از آب داغ پر مىکنند و درمانگیر تا چانه در آن فرو مىرود. بیمار در این وضعیت عرق فراوان مىکند. پس از مدتى معین او را بیرون مىآورند و زیر دوش آب داغ مىبرند و سپس ماساژ مىدهند و در حولههاى ضخیم مىپیچند که بیشتر عرق کند. پس از یک دوش آب داغ نهایى بیمار را به بستر مىفرستند که استراحت کند.
سایر روشها
روشهای دیگری همچون آبپاشى سوزنى ، حمام حباب هوا ، ماساژ زیر آبى و ... .
کاربردهای ویژه آب درمانی
آب درمانی براى فرحبخشى ، آرام بخشى ، تقویت عمومى بدن و نظام دفاعى بدن ، تسکین دردهاى استخوانى - مفصلى ، بهبود گردش خون ، درمان بیماریهاى پوستى ، رفع خستگى مزمن ، و مبارزه با افسردگى و غیره امروزه در درمانگاههاى آب درمانى بکار گرفته مىشوند. نوشیدن آب به مقدارى معین نیز خواص درمانى و پیشگیرى از بیماریها را دارد. پزشکان و بیولوژیستها و کارشناسان تغذیه به ما مىگویند که هر آدم نیاز به حداقل هشت لیوان آب در روز دارد تا بدن او درست کار کند با اینحال برخی افراد روزانه فقط به نوشیدن چند لیوان آب را در کل 24 ساعت شبانه روز را گاهى براى پاک کردن بدن از مواد سمى قناعت میکنند. عکاسى به روش کرلیان نشان داده که وقتى درمانگرى از مکتب شفابخشى انرژى درمانى با تمرکز فکر خود آبى را که مىخواهد به درمانگیر دهد به اصطلاح شارژ مىکند. آن آب پهنهاى از انرژى فوقالعاده را درون خود مىنمایاند که آب معمولى ندارد، و چنین است که احتمالاً انرژى طبیعى بدن آب درمانگر توان انرژیایى و درمانى آبى را که به بیمار خود مىدهد، بیشتر مىکند.
آب درمانی همدلی دارد!
محققین میگویند روش آب درمانى به این دلیل مفید است که آب درمانگران افرادى دلپذیرند و توجه و همدلى کافى به وضع جسمى و حال روانى بیماران مىکنند، و نیز این درمان در محیطى دلپسند که در بیماران آرامش عصبى و کاهش تنش و احساس بهبود جسمى و فکرى تولید مىکند، اجرا مىشود. همه این عوامل به شخص درمانگیر کمک مىکنند انبساط عضلات و آرامش و سبکبارى یابد.
آب درمانی (Hydrotherapy) شاید تا حالا در مورد تأثیر آب در درمان بیماریها چیزایی شنیده باشین. امروز تصمیم دارم کمی در مورد آب درمانی براتون بنویسم. ممکنه خیلی از شما فکر کنین که این یه متد جدیده، اما برعکس این یه روش کاملاً سنتی برای درمان بیماریهاس. هیدروتراپی (آب درمانی) و گرماب درمانی(Hydrothermal therapy) از زمان قدیم در خیلی فرهنگها مثل چین، روم باستان، یونان باستان و ژاپن مورد استفاده بوده اند. آب درمانی انواع و اقسام روشها مثل سونا، وان، دوش، پاشویه، پانسمان، حمام گیاهی، نوشیدن و... رو شامل میشه. اساس کار آب درمانی، مربوط به اثرات مکانیکی و حرارتی اونه. در این روش از پاسخ بدن به محرک گرمایی و سرمایی، استفاده طولانی از حرارت، فشار ایجاد شده توسط آب و احساسی که ایجاد می کنه بهره گرفته می شه. احساسات ایجاد شده توسط اعصاب به قسمتهای عمقی تر بدن برده می شه و باعث تغییرات مختلفی مثل تحریک سیستم دفاعی بدن، تقویت سیستم گوارشی و جریان خون، اثر بر تولید هورمونهای استرسی و کاهش حساسیت به درد میشن. حرارت باعث تسکین بخشی به بدن و کاهش سرعت کار اندامهای داخلی میشه. بر عکس سرما فعالیتهای داخلی بدن رو تحریک میکنه و افزایش میده. اگر به دلیل استرس دچار سفتی و گرفتگی ماهیچه ها باشید یه دوش گرم خیلی بهتون کمک میکنه. هر زمان احساس خستگی و استرس کنید یه دوش یا وان گرم و بعد از اون یه دوش کوتاه سرد می تونه محرک ذهن و بدنتون باشه. وقتی توی استخر یا وان فرو می رید، فشار دائمی جادبه زمین بر روی بدن کم میشه. علاوه بر این آب تأثیرات هیدرو استاتیک هم داره. به خاطر اینکه آب به آرامی روی بدن حرکت می کنه تأثیرات ماساژ مانندی داره. آب در حال حرکت گیرنده های لمسی پوست رو تحریک میکنه که باعث افزایش جریان خون میشه و سفتی عضلات از بین می ره. آب درمانی و گرماب درمانی عمدتاً برای هماهنگ کردن بدن، تحریک گردش خون و گوارش و سیستم ایمنی و رهایی از درد استفاده میشن. به نظر می رسه که آب اثرات ویژه ای در کم کردن استرس و جوان کردن دوباره بدن داشته باشه. آب روی ماهیچه ها و پوست اثر میذاره. به ریه ها، قلب، معده و سیستم هورمونی به وسیله تحریک اعصاب نخاعی آرامش میده.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 54
دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکزی
دانشکده فنی – گروه مکانیک
گزارش کارآموزی
موضوع کارآموزی :
آشنایی با پرسها و نحوه عملکرد آنها
محل کارآموزی :
مرکز تحقیقات و کنترل صنعتی جنوب
استاد راهنمای کارآموزی : دکتر ترابیان
سرپرست کارآموزی درصنعت : مهندس بابازاده
فهرست مطالب
عنوان مطلب صفحه
فصل اول : معرفی کارخانة برش و پرس ایران خودرو 6
فصل دوم : طراحی قالبهای پرس
مقدمه
برشکاری
1-2-برشکاری
2-2-2- مناطق برش
3-2-2-نحوة دادن کلیرانس به سنبه وماتریس
4-2-2-کلیرانس زاویه ای
5-2-2- اضافه دور ریز
6-2-2-نیروی لازم برش
7-2-2- انرژی لازم برش
8-2-2- روشهای کم کردن نیروی لازم برش
9-2-2- نیروی لازم بیرون انداز
2-2- اجزای قالب
3-2- طراحی قالب
1-3-2- بدست آمدن قطعه میل راهنما
2-3-2-طراحی سنبه و پیچها
4-2- روشهای ساخت قالب
5-2- انواع قالبهای برش
6-2- پارامترهای مؤثر در انتخاب قالب
7-2-خمکاری
1-7-2- انواع عملیات و قالبهای خمکاری
2-7-2-نیروی لازم خمکاری
3-7-2-نیروی بالشتک فشاری
8-2- کشش عمیق
1-8-2- عیوب عملیات کشش عمیق
2-8-2-عیوب ورق بعد از عملیات کشش عمیق
9-2- متغیرهای کشش عمیق
فصل سوم پرسها:
1-3- پرسهای سنگی
4-2-3- محاسبة مشخصه های پرسهای سنگی
2-2-3- نیروی مجاز پرس سنگی
3-2-3-تناژ مجاز نامی حاصل از گشتی در موتور
4-2-3- تناژ مجاز نامی حاصل از قدرت کاری (توصین )
3-3- پرسهای زانویی
4-3-3- نیروی رام و ظرفیت کاری
2-3-3- سرعت رام
4-3- پرسهای پیچی
5-3- پرسهای الکتروژن
6-3- پرسهای هیدرولیک
فصل چهارم طرز کار ، انتخاب و تجهیزات کمکی پرسها
1-4 طرز کار پرسها
2-4 انتخاب پرسها
3-4 نصب و نظارت قالب
4-4-تجهیزات ایمنی روی پرسها
5-4-سرویس و نگهداری پرسها وقالبها
6-4-تنظیم و نگهداری قالبها
فصل پنجم دقت پرسهای مکانیکی
1-5-دقت در حالت بی باری
2-5-دقت در حالت تحت بار
فصل ششم : سیستمهای ایمنی در برابر اضافه بارپرسهای مکانیکی
1-6 وسایل ایمنی برای پرسهای مکانیکی در محدودةکورس مورد استفاده
2-6-وسایل ایمنی پرسهای مکانیکی درکل کورس
مراجع
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 39
شعرای اپیکور چه کسانی هستند و تفکرات آنها چیست؟
فردوسی و نوعی فلسفه اپیکوری:
فردوسی یک نوع عدم تعلق به دنیا و نوعی فلسفه اپیکوری متعالی دارد که به «پندهای سلیمان» میماند و ارزشهای جاودانی شاعر، که همراه با عواطف انساندوستانه و نرمی طبع خاص و با ترکیبی زیبا و جالب در شاهنامه به چشم میخورند، آثار متفکران بزرگ هند را به یاد میآورد. علاقه آرنولد به شاهنامه ، و به ویژه به داستان رستم و سهراب، ناشی از شرحی بود که سنت بوو بر ترجمة ژول مول از شاهنامه نوشت. در اینجا، اشاره به برخی دیگر از مترجمان اروپایی شاهنامه بیفایده نیست. سرویلیام جونزازاولین شرقشناسانی بود که به ترجمة داستان رستم وسهراب به سبک تراژدیهای یونانی روی آورد. اندکی بعد جوزف چمپیون (Joseph Champion) بخشهایی از آغاز
شاهنامه را به شعر ترجمه کرد و به سال 1875 در کلکته به چاپ رسانید. سبک شعری او بیشتر تقلیدی بود از شاعر بزرگ انگلیس الکساندر پوپ که ایلیاد هومر را به انگلیسی به نظم درآورده بود. از مترجمان دیگر شاهنامه باید به جیمز اتکینسن اشاره کرد که بیشتر از چمپیون با ادبیات فارسی آشنایی
داشت. او در سال 1814 داستان «رستم و سهراب» را به انگلیسی به نظم درآورد و در 1832 نیز خلاصهای از شاهنامه را در ترکیبی از نظم و نثر به همان زبان ترجمه کرد. اتکینسن همانند بسیاری از علاقهمندان به ادبیات شرق معتقد بود که «آثار بزرگ شرقی قابل توجه و از جهات گوناگون نظیر آثار کلاسیک غرباند.» از همین رو، وی به یافتن وجوه تشابه بین شاهنامه و نوشتهها و سرودههای کلاسیک اروپایی پرداخت. به عنوان نمونه، ابیات زیر از شاهنامه را در وصف زیبایی تهمینه ترجمه کرده و همراه با شرح گستردهای دربارة آثار مشابه شاعرانی چون هومر، ویرژیل، آناکرئون و شکسپیر انتشار دادهاست
خیام نیشابوری :
نکته’ دیگری که به نظر می رسد در مورد انسان گرائی فلسفی خیام قابل ذکر باشد، نگرش اخلاقی اوست. شاید اینگونه تصور شود که خیام از لحاظ اخلاقی پیرو افکار اپیکور (341 _ 270 پیش از میلاد) فیلسوف مادی یونان بوده است. هر چند اپیکور و خیام، به جهت ارزش نهادن به خرد، دوری جستن از خرافات، و اهمیت قائل شدن برای خوشبختی وشاد زیستن، هر دو از یک دریچه به انسان و زندگی و هستی می نگرند، و وجوه اشتراک فراوانی دارند، اما بین این (( دو )) ، در ارزش های اخلاقی ، یک تفاوت ماهوی وجود دارد، و آن اینست که، اپیکور برای تعدیل و آرامشی که در جستجوی آن است ، نه تنها تلاشی راتوصیه نمی کند، که حتی از درگیر شدن پرهیز می کند. او دوری جستن از ناملایمات را توصیه می کند، وخیام در کنار گرایش به خوشی و دوری از اندوه، تعهد وتلاش ، برای به دست آوردن نیک بختی و شادی، و سر ناسازگاری گذاشتن با زمانه’ نادرست را، لازم می داند وتاکید می کند:
زان باده که عمر را حیات دگر است پر کن قدحی گرچه تو را دردسر! است
بر نه به کفم که کار عالم سمر است بشتاب که عمر ای پسر در گذر است
هشدار! که روزگار شور انگیز است ایمن منشین! که تیغ دوران تیز است
در کام تو گر زمانه لوزینه نهد زنهار! فرو مبر! که زهر آمیز است.
اندیشههای فلسفی حکیم عمر خیام و فلسفه معروف او (اپیکوری): حکیم عمر خیام در نیشابور زاده شد. زمان تولد و وفات او به درستی مشخص نیست، ولی به بعضی احتمالات در روز پنجشنبه 12 محرم 439 متولد شده و در سالهای مابین 508 – 530 و به بعضی احتمالات در سال 515 وفات یافته است. به طور کلی میتوان گفت که از نیمهی اول قرن پنجم تا دهههای نخستین قرن ششم در این دنیا زیسته است. نامش عمر، کنیهاش ابوالفتح، لقبش غیاثالدین و نام پدرش ابراهیم بود. دلیل شهرت او به خیام یا خیامی به درستی معلوم نیست، اما ظاهراً این عنوان را از پدرش داشته است؛ چون شغل وی خیمهدوزی بوده است. قبر خیام در ایوان امامزاده محروق، تقریباً به مسافت نیمفرسخی شهر نیشابور فعلی واقع شده است.او در همهی فنون و معلومات زمان خود از جمله حکمت، فلسفه، ریاضی، طب و نجوم تبحر داشته است. حکایت کردهاند که خیام در نیشابور با حسن طوسی و حسن صباح همدرس بوده است. آن سه جوان به امید اینکه یکی از ایشان به مرتبهی عالی خواهد رسید، با یکدیگر پیوند میبندند که اگر هریک از آنها به مقامی بالا رسید، دو دوست خود را نیز از نظر دور نکند.از قضا حسن طوسی به وزارت جلالالدین ملکشاه سلجوقی میرسد و خواجه نظامالملک طوسی مشهور میشود. او به عهد خود وفا میکند و حسن صباح را به خدمت سلطان میبرد؛ اما خیام که اهل علم بود و تمایلی به خدمت سلطان نداشت، از خواجه نظامالملک تقاضا میکند که معاش مختصری برای او مقرر دارد و به همان اندازه هم اکتفا میکند و به غیر از فراگیری دانش، به کار دیگری نمیپردازد. با چیرگی اعراب بر ایرانیان، تقویم هجری قمری در ایران کاربرد پیدا کرد و پس از مدتی به علت ناسازگاری با روند زندگی کشاورزان ایرانی، منجمان ایرانی دست به اصطلاحاتی در این زمینه زدند. در سال 467 هجری، یعنی در زمان سلطنت جلالالدین ملکشاه سلجوقی و وزارت خواجه نظامالملک طوسی، تصمیم گرفته شد که تقویمی بر اساس قواعد نجومی ایجاد شود. بنابراین هیأتی از دانشمندان اهل فن هیأت و نجوم برای این مقصود گرد هم آمدند. خیام یکی از آن دانشمندان و گویا بر همهی آنها مقدم بود.این منجمان با محاسبات ریاضی، زیجهایی (مجموعه جدولهایی که بر اساس مطالعات و مشاهدات ستارهشناسی تدوین میشد)، برای شمارش وقت فراهم ساختند. تقویم اصلاح شده، چون به فرمان جلالالدین ملکشاه سلجوقی فراهم آمده بود، به تقویم جلالی شهرت یافت.آنچه مسلم است، این است که خیام در نزد دانشمندان و سلاطین، منزلتی عظیم داشته است. در حکمت او را تالی «ابوعلی سینا» میخواندند؛ در ریاضیات سرآمد فضلا به شمار میرفت و در احکام نجوم، قول او را مسلم میدانستند؛ هرچند که خودش اعتقاد راسخی به دستی آن احکام نداشت.دنیای ریاضی مدیون تحقیقات و اکتشافات این دانشمند است. مثلاً اولینبار تعریف منطقی اعداد اصم (گنگ) به وسیلهی رشتههای بینهایت در مجموعه تحقیقات خیام دیده شده است. قضایای بسیاری که در سیزده معادلهی اقلیدس بیاستدلال مانده بود، به وسیلهی فرضیهی خیام ثابت میشود.میتوان گفت خیام اولین کسی است که هندسهی تحلیلی را برای حل معادلات به کار برده است و از این جهت خیام به هنگام بررسی مسئلهای هندسی، به معادلهی درجه سوم برخورد کرد و با توسل به مقاطع مخروطی به حل این معادله درجهی سوم فائق آمد.خیام رسالهی مختصری تحت عنوان رساله فی الحتیال لمعرفه الذهب و الفضه فی جسم مرکب منهما دربارهی تعیین عیار طلا و نقره و شمشی که از این دو فلز ترکیب شده است، تألیف کرده که نسخهی منحصر به فردی از آن در کتابخانهی گوتا آلمان موجود است. این رساله در حقیقت توضیح طریقهی ارشمیدس و مبتنی بر اصل معروف این دانشمند است که به اصل هیدروستاتیک نیز شهرت دارد.
خیام و حافظ و اپیکوریسم:
نظر به این که در عصر ما اپیکوریسم به مفهوم عامیانه و مبتذلش عملاً رایج شده بود، عده ای می خواستند برخی بزرگان اندیشه و فلسفه و عرفان را منسوب به این مکتب نمایند؛ مثلاً خیام و یا حافظ را. مدعی هستند که خیام و حتی حافظ، مردانی لذت پرست، دَم غنیمت شمار و لاابالی بوده اند. مخصوصادرباره خیام عقیده بسیاری همین است. آنچه مسلم است، این است که خیام ریاضیدانِ فیلسوف چنین نبوده و چنین نمی اندیشیده است.
از ظاهر اشعار منسوب به خیام همان مطلب پیدا شده است، ولی از نظر محققان جای بسی تردید است که اشعار معروف، متعلق به خیام ریاضیدان فیلسوف باشد.
به فرض هم این اشعار از او باشد، هرگز از زبان شعر نمی توان نظریه فلسفی شاعر را دریافت. خصوصا که اخیرا رساله هایی از خیام بدست آمده و چاپ شده است که اتفاقا همان موضوعات را طرح کرده است که در اشعار منسوب به او مطرح است، ولی آن ها را آن گونه حل می کند و پاسخ می گوید که به قول خودش، استادش بوعلی حل کرده است. درباره حافظ، مطلب از این هم واضح تر است. آشنایی مختصر با زبان حافظ و یک مراجعه کامل به تمام دیوان حافظ و مقایسه اشعار او با یکدیگر که برخی مفسر دیگرند، مطلب را کاملاً روشن می کند.
خیام: کافر شرابخوار یا...؟
خیام شاعری کمگو بوده است. خیام اگرچه در درجهی اول از علم و فضل بود، ولی عامهی مردم او را به سبب رباعیاتش میشناسند. در مورد خیام نگرشهای مختلفی در بین مردم وجود داشته و دارد. عدهای کلمات او را کفرآمیز دانسته و یا او را شرابخوار پنداشتهاند و به اشعار او از جهت ترغیب به میخوارگی نگریستهاند و حتی عدهای او را بیاعتقاد به مبدأ و معاد فرض کردهاند.یک جام شراب صد دل و دین ارزدیک جرعهی می، مملکت چین ارزدجز بادهی لعل نیست در روی زمینتلخی که هزار جان شیرین ارزد.اصولاً خیام شاعری را پیشهی خود نساخته و این به جهت آن نیست که شعر امری حقیر است و شاعر شأن و ارزشی ندارد، بلکه از آن جهت بود که در آن دوره یک شاعر غالب اوقات خود را برای استفادهی مالی، به مداحی بزرگان و سلاطین، مجلسآرایی و مزاحگویی میپرداخت و در مراسم خوشگذرانی اهل فسق و فجور شرکت میکرد. در آن زمان امثال فردوسی، ناصر خسرو و حکیم سنایی که شاعرانی متین و با مناعت بودند، نادر مینمودند. بنابراین هر کس که پیشهی شاعری را اختیار میکرد، مردم به او به چشم مداح سلاطین مینگریستند و همین مسأله باعث شد که حکیم عمر خیام از اینکه شاعر خوانده شود، احتراز کند و قوهی شاعری خود را تنها در سردون رباعی به کار بگیرد. رباعی بهترین قالب شعر برای ثبت لحظات کوتاه شاعرانه است. این نوع شعر بر وزن لا حول ولا قوه الا بالله، سروده میشود و از مشکلترین اقسام شعر است؛ زیرا با شروطی که برای آن مقرر شده و تنگ بودن و مجال سخن، گوینده باید طبعی توانا داشته باشد و معانی را به بهترین صورت ممکن در این دو بیت بگنجاند.نخستین کسانی که او را شاعر خواندهاند، «شهرزوری» در اواخر قرن ششم و اوایل قرن هفتم و در کتاب «تاریخ الحکما» و دیگری «شیخ نجمالدین رازی» صاحب کتاب «مرصاد العباد» در اوایل قرن هفتم بود.رباعیات خیام :در مورد اشعار (رباعیات) خیام، تا به حال تحقیقات زیاد و دامنهداری صورت گرفته است و «شاید بیش از دو هزار کتاب و رساله و مقاله دربارهی خیام نوشته شده باشد. خیام فیلسوف و ریاضیدان، موجودی است مشخص و یافتن او به واسطهی رسانههای علمی و فلسفی وی آسان. ولی خیام شاعر ناشناخته مانده، سیمایی دارد مشوش و مغشوش؛ زیرا وسیلهی تشخیص سیمای او رباعیهایی است که معلوم نیست از خیام باشند، بلکه رباعیهایی است که محققاً از او نیست.» همهی خیامشناسان آگاهند که رباعیات الحاقی بسیار در طی قرون به رباعیات اصیل حکیم نیشابور پیوستهاند و بسیاری از رباعیگویان به دلایلی چند، از جمله بیم از اوضاع سیاسی، نداشتن شهامت کافی برای بیان عقاید خویش و یا به منظور برخورداری از شهرت خیام و ترویج سرودههای خویش در سایهی این شهرت عالمگیر، سرودههایشان را به او منسوب کردهاند. از سوی دیگر گاهی برخی از کاتبان نیز برای تعدیل فلسفهی خیامی و آمیختن آن با تصوف، رباعیهای صوفیانهای نوشتهاند و به این ترتیب با این افزایشها کار تشخیص و تحلیل را دشوارتر کردهاند. با این همه اگر با دیدهی انصاف به همان معدود رباعیاتی که تعلقشان به خیام قطعی مینماید بنگریم، اقرار خواهیم کرد که – بر خلاف استنباط و تفسیر سفسطهآمیز برخی از پژوهشگران متعصب – نهتنها با خرد و دانش مغایرتی ندارد، بلکه مؤید فرزانگی و حجتی قاطع بر دانش و بصیرت او هستند؛ زیرا که فقط بخردان اندیشمند از کنار مجهولات عالم هستی بیتفاوت نمیگذرند و همواره ذهن وقّاد و پرسشگرشان جویای اسرار نایافته است.اما قبل از هر چیز باید به گونهای مطمئن شویم که خیام منجم و ریاضیدان، رباعیسرا نیز بوده است. اگر کسانی همچون نویسندهی کتاب خیامِ پنداری به نام هواداری از خیام ریاضیدان، به هجو و طردِ خیامِ رباعیگو پرداختهاند و با ذکر دلایلی که چندان اساس و استحکامی ندارند، خیام عالم را از خیام شاعر جدا کردهاند و حتی شهرت و محبوبیت او را در دنیای غرب نتیجهی غرضورزی غربیان دانستهاند و گفتهاند: «کسی چه میداند که غربیان آزمند و پولاندوز از ترویج رباعیات خیام در شرق این نتیجه را نخواستهاند که کارخانههای شرابکشی خود را به کار اندازند و از این راه کیسهی شرقیان را از زر و سیم تهی کرده و کاسهشان را به باده پر سازند.» باید یادآوری کنم که به حقیقت از انصاف دور افتادهاند و راه افراط رفتهاند. حقیقت امر این است که خیام منجم و ریاضیدان بیهیچ تردیدی، رباعیگو هم بوده است و دیگر این که فراموش نباید کرد که داوری یکبُعدی، دور از رویهی تحقیق و پژوهش است. بنابراین شایسته است که اولاً حقیقتبین باشیم و ثانیاً به نکات مثبت و چشمگیر تفکر خیامی که حاکی از فلسفهی خوشبینانه، آزادگی و نظریات بدیع علمی او هستند و در رباعیات اصیل خیام – نه الحاقی – میدرخشند، توجه کنیم و در قضاوت واقعبین و معتدل باشیم نه متعصب؛ به علاوه باور کنیم که اشاعهی افکار و اشعار خیام در جهان غرب – با پذیرفتن منت و دینی که بیتردید فیتز جرالد بر ادب و فرهنگ ما دارد – ناشی از صراحت بیان، از دل برخاستگی سخن و وسعت اندیشهی خیام است، نه زد و بندهای سیاسی! از خصایص کلام حکیم عمر خیام میتوان به این موارد اشاره کرد:1. کلام او در نهایت فصاحت و بلاغت است و از تصنّع و تکلف به دور است. او در پی آرایش کلام نیست و مقام حواس خود را متوجه معنی و پیام شعر میکند.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 39
شعرای اپیکور چه کسانی هستند و تفکرات آنها چیست؟
فردوسی و نوعی فلسفه اپیکوری:
فردوسی یک نوع عدم تعلق به دنیا و نوعی فلسفه اپیکوری متعالی دارد که به «پندهای سلیمان» میماند و ارزشهای جاودانی شاعر، که همراه با عواطف انساندوستانه و نرمی طبع خاص و با ترکیبی زیبا و جالب در شاهنامه به چشم میخورند، آثار متفکران بزرگ هند را به یاد میآورد. علاقه آرنولد به شاهنامه ، و به ویژه به داستان رستم و سهراب، ناشی از شرحی بود که سنت بوو بر ترجمة ژول مول از شاهنامه نوشت. در اینجا، اشاره به برخی دیگر از مترجمان اروپایی شاهنامه بیفایده نیست. سرویلیام جونزازاولین شرقشناسانی بود که به ترجمة داستان رستم وسهراب به سبک تراژدیهای یونانی روی آورد. اندکی بعد جوزف چمپیون (Joseph Champion) بخشهایی از آغاز
شاهنامه را به شعر ترجمه کرد و به سال 1875 در کلکته به چاپ رسانید. سبک شعری او بیشتر تقلیدی بود از شاعر بزرگ انگلیس الکساندر پوپ که ایلیاد هومر را به انگلیسی به نظم درآورده بود. از مترجمان دیگر شاهنامه باید به جیمز اتکینسن اشاره کرد که بیشتر از چمپیون با ادبیات فارسی آشنایی
داشت. او در سال 1814 داستان «رستم و سهراب» را به انگلیسی به نظم درآورد و در 1832 نیز خلاصهای از شاهنامه را در ترکیبی از نظم و نثر به همان زبان ترجمه کرد. اتکینسن همانند بسیاری از علاقهمندان به ادبیات شرق معتقد بود که «آثار بزرگ شرقی قابل توجه و از جهات گوناگون نظیر آثار کلاسیک غرباند.» از همین رو، وی به یافتن وجوه تشابه بین شاهنامه و نوشتهها و سرودههای کلاسیک اروپایی پرداخت. به عنوان نمونه، ابیات زیر از شاهنامه را در وصف زیبایی تهمینه ترجمه کرده و همراه با شرح گستردهای دربارة آثار مشابه شاعرانی چون هومر، ویرژیل، آناکرئون و شکسپیر انتشار دادهاست
خیام نیشابوری :
نکته’ دیگری که به نظر می رسد در مورد انسان گرائی فلسفی خیام قابل ذکر باشد، نگرش اخلاقی اوست. شاید اینگونه تصور شود که خیام از لحاظ اخلاقی پیرو افکار اپیکور (341 _ 270 پیش از میلاد) فیلسوف مادی یونان بوده است. هر چند اپیکور و خیام، به جهت ارزش نهادن به خرد، دوری جستن از خرافات، و اهمیت قائل شدن برای خوشبختی وشاد زیستن، هر دو از یک دریچه به انسان و زندگی و هستی می نگرند، و وجوه اشتراک فراوانی دارند، اما بین این (( دو )) ، در ارزش های اخلاقی ، یک تفاوت ماهوی وجود دارد، و آن اینست که، اپیکور برای تعدیل و آرامشی که در جستجوی آن است ، نه تنها تلاشی راتوصیه نمی کند، که حتی از درگیر شدن پرهیز می کند. او دوری جستن از ناملایمات را توصیه می کند، وخیام در کنار گرایش به خوشی و دوری از اندوه، تعهد وتلاش ، برای به دست آوردن نیک بختی و شادی، و سر ناسازگاری گذاشتن با زمانه’ نادرست را، لازم می داند وتاکید می کند:
زان باده که عمر را حیات دگر است پر کن قدحی گرچه تو را دردسر! است
بر نه به کفم که کار عالم سمر است بشتاب که عمر ای پسر در گذر است
هشدار! که روزگار شور انگیز است ایمن منشین! که تیغ دوران تیز است
در کام تو گر زمانه لوزینه نهد زنهار! فرو مبر! که زهر آمیز است.
اندیشههای فلسفی حکیم عمر خیام و فلسفه معروف او (اپیکوری): حکیم عمر خیام در نیشابور زاده شد. زمان تولد و وفات او به درستی مشخص نیست، ولی به بعضی احتمالات در روز پنجشنبه 12 محرم 439 متولد شده و در سالهای مابین 508 – 530 و به بعضی احتمالات در سال 515 وفات یافته است. به طور کلی میتوان گفت که از نیمهی اول قرن پنجم تا دهههای نخستین قرن ششم در این دنیا زیسته است. نامش عمر، کنیهاش ابوالفتح، لقبش غیاثالدین و نام پدرش ابراهیم بود. دلیل شهرت او به خیام یا خیامی به درستی معلوم نیست، اما ظاهراً این عنوان را از پدرش داشته است؛ چون شغل وی خیمهدوزی بوده است. قبر خیام در ایوان امامزاده محروق، تقریباً به مسافت نیمفرسخی شهر نیشابور فعلی واقع شده است.او در همهی فنون و معلومات زمان خود از جمله حکمت، فلسفه، ریاضی، طب و نجوم تبحر داشته است. حکایت کردهاند که خیام در نیشابور با حسن طوسی و حسن صباح همدرس بوده است. آن سه جوان به امید اینکه یکی از ایشان به مرتبهی عالی خواهد رسید، با یکدیگر پیوند میبندند که اگر هریک از آنها به مقامی بالا رسید، دو دوست خود را نیز از نظر دور نکند.از قضا حسن طوسی به وزارت جلالالدین ملکشاه سلجوقی میرسد و خواجه نظامالملک طوسی مشهور میشود. او به عهد خود وفا میکند و حسن صباح را به خدمت سلطان میبرد؛ اما خیام که اهل علم بود و تمایلی به خدمت سلطان نداشت، از خواجه نظامالملک تقاضا میکند که معاش مختصری برای او مقرر دارد و به همان اندازه هم اکتفا میکند و به غیر از فراگیری دانش، به کار دیگری نمیپردازد. با چیرگی اعراب بر ایرانیان، تقویم هجری قمری در ایران کاربرد پیدا کرد و پس از مدتی به علت ناسازگاری با روند زندگی کشاورزان ایرانی، منجمان ایرانی دست به اصطلاحاتی در این زمینه زدند. در سال 467 هجری، یعنی در زمان سلطنت جلالالدین ملکشاه سلجوقی و وزارت خواجه نظامالملک طوسی، تصمیم گرفته شد که تقویمی بر اساس قواعد نجومی ایجاد شود. بنابراین هیأتی از دانشمندان اهل فن هیأت و نجوم برای این مقصود گرد هم آمدند. خیام یکی از آن دانشمندان و گویا بر همهی آنها مقدم بود.این منجمان با محاسبات ریاضی، زیجهایی (مجموعه جدولهایی که بر اساس مطالعات و مشاهدات ستارهشناسی تدوین میشد)، برای شمارش وقت فراهم ساختند. تقویم اصلاح شده، چون به فرمان جلالالدین ملکشاه سلجوقی فراهم آمده بود، به تقویم جلالی شهرت یافت.آنچه مسلم است، این است که خیام در نزد دانشمندان و سلاطین، منزلتی عظیم داشته است. در حکمت او را تالی «ابوعلی سینا» میخواندند؛ در ریاضیات سرآمد فضلا به شمار میرفت و در احکام نجوم، قول او را مسلم میدانستند؛ هرچند که خودش اعتقاد راسخی به دستی آن احکام نداشت.دنیای ریاضی مدیون تحقیقات و اکتشافات این دانشمند است. مثلاً اولینبار تعریف منطقی اعداد اصم (گنگ) به وسیلهی رشتههای بینهایت در مجموعه تحقیقات خیام دیده شده است. قضایای بسیاری که در سیزده معادلهی اقلیدس بیاستدلال مانده بود، به وسیلهی فرضیهی خیام ثابت میشود.میتوان گفت خیام اولین کسی است که هندسهی تحلیلی را برای حل معادلات به کار برده است و از این جهت خیام به هنگام بررسی مسئلهای هندسی، به معادلهی درجه سوم برخورد کرد و با توسل به مقاطع مخروطی به حل این معادله درجهی سوم فائق آمد.خیام رسالهی مختصری تحت عنوان رساله فی الحتیال لمعرفه الذهب و الفضه فی جسم مرکب منهما دربارهی تعیین عیار طلا و نقره و شمشی که از این دو فلز ترکیب شده است، تألیف کرده که نسخهی منحصر به فردی از آن در کتابخانهی گوتا آلمان موجود است. این رساله در حقیقت توضیح طریقهی ارشمیدس و مبتنی بر اصل معروف این دانشمند است که به اصل هیدروستاتیک نیز شهرت دارد.
خیام و حافظ و اپیکوریسم:
نظر به این که در عصر ما اپیکوریسم به مفهوم عامیانه و مبتذلش عملاً رایج شده بود، عده ای می خواستند برخی بزرگان اندیشه و فلسفه و عرفان را منسوب به این مکتب نمایند؛ مثلاً خیام و یا حافظ را. مدعی هستند که خیام و حتی حافظ، مردانی لذت پرست، دَم غنیمت شمار و لاابالی بوده اند. مخصوصادرباره خیام عقیده بسیاری همین است. آنچه مسلم است، این است که خیام ریاضیدانِ فیلسوف چنین نبوده و چنین نمی اندیشیده است.
از ظاهر اشعار منسوب به خیام همان مطلب پیدا شده است، ولی از نظر محققان جای بسی تردید است که اشعار معروف، متعلق به خیام ریاضیدان فیلسوف باشد.
به فرض هم این اشعار از او باشد، هرگز از زبان شعر نمی توان نظریه فلسفی شاعر را دریافت. خصوصا که اخیرا رساله هایی از خیام بدست آمده و چاپ شده است که اتفاقا همان موضوعات را طرح کرده است که در اشعار منسوب به او مطرح است، ولی آن ها را آن گونه حل می کند و پاسخ می گوید که به قول خودش، استادش بوعلی حل کرده است. درباره حافظ، مطلب از این هم واضح تر است. آشنایی مختصر با زبان حافظ و یک مراجعه کامل به تمام دیوان حافظ و مقایسه اشعار او با یکدیگر که برخی مفسر دیگرند، مطلب را کاملاً روشن می کند.
خیام: کافر شرابخوار یا...؟
خیام شاعری کمگو بوده است. خیام اگرچه در درجهی اول از علم و فضل بود، ولی عامهی مردم او را به سبب رباعیاتش میشناسند. در مورد خیام نگرشهای مختلفی در بین مردم وجود داشته و دارد. عدهای کلمات او را کفرآمیز دانسته و یا او را شرابخوار پنداشتهاند و به اشعار او از جهت ترغیب به میخوارگی نگریستهاند و حتی عدهای او را بیاعتقاد به مبدأ و معاد فرض کردهاند.یک جام شراب صد دل و دین ارزدیک جرعهی می، مملکت چین ارزدجز بادهی لعل نیست در روی زمینتلخی که هزار جان شیرین ارزد.اصولاً خیام شاعری را پیشهی خود نساخته و این به جهت آن نیست که شعر امری حقیر است و شاعر شأن و ارزشی ندارد، بلکه از آن جهت بود که در آن دوره یک شاعر غالب اوقات خود را برای استفادهی مالی، به مداحی بزرگان و سلاطین، مجلسآرایی و مزاحگویی میپرداخت و در مراسم خوشگذرانی اهل فسق و فجور شرکت میکرد. در آن زمان امثال فردوسی، ناصر خسرو و حکیم سنایی که شاعرانی متین و با مناعت بودند، نادر مینمودند. بنابراین هر کس که پیشهی شاعری را اختیار میکرد، مردم به او به چشم مداح سلاطین مینگریستند و همین مسأله باعث شد که حکیم عمر خیام از اینکه شاعر خوانده شود، احتراز کند و قوهی شاعری خود را تنها در سردون رباعی به کار بگیرد. رباعی بهترین قالب شعر برای ثبت لحظات کوتاه شاعرانه است. این نوع شعر بر وزن لا حول ولا قوه الا بالله، سروده میشود و از مشکلترین اقسام شعر است؛ زیرا با شروطی که برای آن مقرر شده و تنگ بودن و مجال سخن، گوینده باید طبعی توانا داشته باشد و معانی را به بهترین صورت ممکن در این دو بیت بگنجاند.نخستین کسانی که او را شاعر خواندهاند، «شهرزوری» در اواخر قرن ششم و اوایل قرن هفتم و در کتاب «تاریخ الحکما» و دیگری «شیخ نجمالدین رازی» صاحب کتاب «مرصاد العباد» در اوایل قرن هفتم بود.رباعیات خیام :در مورد اشعار (رباعیات) خیام، تا به حال تحقیقات زیاد و دامنهداری صورت گرفته است و «شاید بیش از دو هزار کتاب و رساله و مقاله دربارهی خیام نوشته شده باشد. خیام فیلسوف و ریاضیدان، موجودی است مشخص و یافتن او به واسطهی رسانههای علمی و فلسفی وی آسان. ولی خیام شاعر ناشناخته مانده، سیمایی دارد مشوش و مغشوش؛ زیرا وسیلهی تشخیص سیمای او رباعیهایی است که معلوم نیست از خیام باشند، بلکه رباعیهایی است که محققاً از او نیست.» همهی خیامشناسان آگاهند که رباعیات الحاقی بسیار در طی قرون به رباعیات اصیل حکیم نیشابور پیوستهاند و بسیاری از رباعیگویان به دلایلی چند، از جمله بیم از اوضاع سیاسی، نداشتن شهامت کافی برای بیان عقاید خویش و یا به منظور برخورداری از شهرت خیام و ترویج سرودههای خویش در سایهی این شهرت عالمگیر، سرودههایشان را به او منسوب کردهاند. از سوی دیگر گاهی برخی از کاتبان نیز برای تعدیل فلسفهی خیامی و آمیختن آن با تصوف، رباعیهای صوفیانهای نوشتهاند و به این ترتیب با این افزایشها کار تشخیص و تحلیل را دشوارتر کردهاند. با این همه اگر با دیدهی انصاف به همان معدود رباعیاتی که تعلقشان به خیام قطعی مینماید بنگریم، اقرار خواهیم کرد که – بر خلاف استنباط و تفسیر سفسطهآمیز برخی از پژوهشگران متعصب – نهتنها با خرد و دانش مغایرتی ندارد، بلکه مؤید فرزانگی و حجتی قاطع بر دانش و بصیرت او هستند؛ زیرا که فقط بخردان اندیشمند از کنار مجهولات عالم هستی بیتفاوت نمیگذرند و همواره ذهن وقّاد و پرسشگرشان جویای اسرار نایافته است.اما قبل از هر چیز باید به گونهای مطمئن شویم که خیام منجم و ریاضیدان، رباعیسرا نیز بوده است. اگر کسانی همچون نویسندهی کتاب خیامِ پنداری به نام هواداری از خیام ریاضیدان، به هجو و طردِ خیامِ رباعیگو پرداختهاند و با ذکر دلایلی که چندان اساس و استحکامی ندارند، خیام عالم را از خیام شاعر جدا کردهاند و حتی شهرت و محبوبیت او را در دنیای غرب نتیجهی غرضورزی غربیان دانستهاند و گفتهاند: «کسی چه میداند که غربیان آزمند و پولاندوز از ترویج رباعیات خیام در شرق این نتیجه را نخواستهاند که کارخانههای شرابکشی خود را به کار اندازند و از این راه کیسهی شرقیان را از زر و سیم تهی کرده و کاسهشان را به باده پر سازند.» باید یادآوری کنم که به حقیقت از انصاف دور افتادهاند و راه افراط رفتهاند. حقیقت امر این است که خیام منجم و ریاضیدان بیهیچ تردیدی، رباعیگو هم بوده است و دیگر این که فراموش نباید کرد که داوری یکبُعدی، دور از رویهی تحقیق و پژوهش است. بنابراین شایسته است که اولاً حقیقتبین باشیم و ثانیاً به نکات مثبت و چشمگیر تفکر خیامی که حاکی از فلسفهی خوشبینانه، آزادگی و نظریات بدیع علمی او هستند و در رباعیات اصیل خیام – نه الحاقی – میدرخشند، توجه کنیم و در قضاوت واقعبین و معتدل باشیم نه متعصب؛ به علاوه باور کنیم که اشاعهی افکار و اشعار خیام در جهان غرب – با پذیرفتن منت و دینی که بیتردید فیتز جرالد بر ادب و فرهنگ ما دارد – ناشی از صراحت بیان، از دل برخاستگی سخن و وسعت اندیشهی خیام است، نه زد و بندهای سیاسی! از خصایص کلام حکیم عمر خیام میتوان به این موارد اشاره کرد:1. کلام او در نهایت فصاحت و بلاغت است و از تصنّع و تکلف به دور است. او در پی آرایش کلام نیست و مقام حواس خود را متوجه معنی و پیام شعر میکند.